Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English
Persian
paper stainer
سازنده کاغذهای دیواری
Other Matches
pertubative
اشفته سازنده مضطرب سازنده
file
دسته کاغذهای مرتب
filed
دسته کاغذهای مرتب
listing
کاغذهای متمادی که در چاپگرها به کار می روند
listings
کاغذهای متمادی که در چاپگرها به کار می روند
letterpress
منگنه مسوده کاغذهای کپیه پرس نامه
continuous
کاغذهای با طول زیاد که در چاپگر استفاده می شوند
stationery
شرکتی که حاوی مط الب نوشتنی , کاغذهای مخصوص , پاکت نامه , برچسب و..... باشد
perforations
خط سوراخهای کوچک در یک ورقه کاغذ یا کاغذهای پیاپی برای کمک به پاره کردن آنها
Recycle Bin
نشانهای روی صفحه نمایش ویندوزکه مانند محل نگهداری کاغذهای بیهوده است
electrothermal printer
چاپگری که نوک چاپ به همراه عناصر گرمایی -dot matrix برای فرم دادن به حروف کاغذهای حساس به الکتریسیته به کار می رود
walls
دیواری
mural
دیواری
wall
دیواری
parietal
دیواری
murals
دیواری
chimney
بخاری دیواری
wall tie
بست دیواری
murals
نقش دیواری
wallpaper
کاغذ دیواری
socket
[wall socket]
پریز دیواری
rung
پله ی دیواری
mural
نقش دیواری
wall clock
ساعت دیواری
hangings
کاغذ دیواری
chimneys
بخاری دیواری
fresco
نقاشی دیواری
frescoes
نقاشی دیواری
murals
نقاشی دیواری
wallpapers
کاغذ دیواری
affiche
اعلان دیواری
wall mounted switch
کلید دیواری
wall painting
نقاشی دیواری
fire side
بخاری دیواری
fire place
بخاری دیواری
fire grate
اجاق دیواری
wall paper
کاغذ دیواری
wall mounting cabinet
قفسه دیواری
wall socket
پریز دیواری
intermural
میان دیواری
extra-mural
فرا دیواری
covered forge
کوره دیواری
electrical outlet
پریز دیواری
point
[wall socket]
[British]
پریز دیواری
power outlet
پریز دیواری
wall hanging
تزئینات دیواری
mural
نقاشی دیواری
bank
کرانه دیواری
transparency
اسلاید دیواری
paper hangings
کاغذ دیواری
sconce mirror
ایینه دیواری
transparencies
اسلاید دیواری
banks
کرانه دیواری
side board
میز پا دیواری
grate
بخاری تو دیواری
grated
بخاری تو دیواری
grates
بخاری تو دیواری
outlet box
جعبه دیواری
wall sockets
پریز های دیواری
electrical outlets
پریز های دیواری
paper hanger
کاغذ دیواری چسبان
electric sockets
پریز های دیواری
pitch and toss
بازی بیخ دیواری
lean to roof
بام سینه دیواری
lean-to proof
بام سینه دیواری
power outlets
پریز های دیواری
wallpaper adhesive
چسب کاغذ دیواری
to batter awall
کوبیدن یافروریختن دیواری
fractable
[کتیبه دیواری سنتوری]
tablature
نقاشی دیواری یا سقفی
witch hazel
موچسب پیچک دیواری
inclosure
چهار دیواری حصار
wallpaper
با کاغذ دیواری تزئین کردن
wallpapers
با کاغذ دیواری تزئین کردن
countermure
دیواری که برای پشتیبان دیواردیگربسازند
to panel a wall
دیواری را تخته کوبی کردن
paperhanger
کسیکه کاغذ دیواری می چسباند
The clock has stopped.
ساعت دیواری خوابیده است
gas bracket
لوله دیواری که دارای گازسوزباشد
dikes
دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
frameworks
استخوان بندی قالب چهار دیواری
framework
استخوان بندی قالب چهار دیواری
dyke
دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
The clock is fast (gaining).
ساعت دیواری تند کار می کند
krantz
خاره هایی که دیواری ازانهادرست شود
dykes
دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
to peck down a wall
دیواری را با الت نوک تیزخراب کردن
Does this clock keep good time?
این ساعت دیواری درست کار می کند ؟
builders
سازنده
fabricant
سازنده
concoctor
سازنده
wright
سازنده
component
سازنده
compositor
سازنده
fabricator
سازنده
components
سازنده
compositors
سازنده
builder
سازنده
instrumentalists
سازنده
instrumentalist
سازنده
constructive
سازنده
makers
سازنده
maker
سازنده
fomative
سازنده
manufacturer
سازنده
constituents
سازنده
constituent
سازنده
producers
سازنده
constructor
سازنده
producer
سازنده
manufacturers
سازنده
hanging
[فرش کردن، کاغذ دیواری یا هر تزئینی برای اتاق]
interceptive
جدا سازنده
vitiator
تباه سازنده
presentive
مجسم سازنده
purificative
پا سازنده تطهیری
procreator
موجد سازنده
spoiler
فاسد سازنده
qualificatory
محدود سازنده
refrigerative
خنک سازنده
separative
جدا سازنده
subjugator
مطیع سازنده
melodist
سازنده ملودی
manufacturers' agent
نماینده سازنده
supersessive
لغو سازنده
manufacturer's agent
نماینده سازنده
manifestative
اشکار سازنده
suppressive
موقوف سازنده
suppressor
موقوف سازنده
renovator
باز نو سازنده
irradiative
روشن سازنده
inveigler
گمراه سازنده
refrigrative
خنک سازنده
incorporator
یکی سازنده
sonneteer
سازنده غزل
elucidatory
روشن سازنده
procreation
سازنده زایش
lubricate
روان سازنده
lubricated
روان سازنده
lubricates
روان سازنده
lubricating
روان سازنده
lubricant
روان سازنده
lubricants
روان سازنده
composers
سازنده مصنف
composer
سازنده مصنف
components
جزء سازنده
factor
سازنده فاکتور
factors
سازنده فاکتور
qualifier
ملایم سازنده
qualifiers
ملایم سازنده
component
جزء سازنده
builder
موسس سازنده
builders
موسس سازنده
depletive
تهی سازنده
deific
خدا سازنده
dissipative
پراکنده سازنده
distractive
پریشان سازنده
coordinative
متناسب سازنده
enslaver
بنده سازنده
computer manufacturer
سازنده کامپیوتر
fabricator
سازنده وسایل
assuror
مطمئن سازنده
assurer
مطمئن سازنده
lutist
سازنده عود
alterative
دگرگون سازنده
restrictive
محدود سازنده
ingredients
عنصر سازنده
ingredient
عنصر سازنده
film developer
سازنده فیلم
dispossessor
بی بهره سازنده
parpen
سنگ تراشی مه از توی دیواری گذر کرده و ازدوسوی ان نمایان باشد
branch cutoff
دیواری است که معمولا درجهت عمود بر دیوار سپری ساخته میشود
This is a self - winding clock .
این ساعت دیواری کوک لازم ندارد ( اتو ماتیک است )
cuckoo clocks
ساعت دیواری زنگی که در سرساعت صدایی شبیه صدای فاخته میکند
cuckoo clock
ساعت دیواری زنگی که در سرساعت صدایی شبیه صدای فاخته میکند
reflectional
بازتابنده منعکس سازنده
toyer
سازنده اسباب بازی
purificatory
پاک سازنده تطهیری
wright
کارگر سازنده نجار
producer advertising
تبلیغ توسط سازنده
manufacturers
تولید کننده سازنده
manufacturer's software
نرم افزار سازنده
loathful
دافع بیرغبت سازنده
boiler maker
سازنده دیگ بخار
boilermaker
سازنده دیگ بخار
indican
ماده سازنده نیل
ideologue
سازنده ایده ئولوژی
ceramicist
سازنده فروف سفالین
ceramist
سازنده فروف سفالین
diallist
سازنده ساعت افتابی
formative
ترکیب کننده سازنده
manufacturer
تولید کننده سازنده
metrist
سازنده نظم وشعر
compositions
نسبت اجزای سازنده
procurer
فراهم سازنده جاکش
reflective
بازتابنده منعکس سازنده
elucidative
تفسیری روشن سازنده
composition
نسبت اجزاء سازنده
original equipment manufacturer
سازنده تجهیزات اصلی
composition
نسبت اجزای سازنده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com