English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (21 milliseconds)
English Persian
stem ساقه دار کردن
stemmed ساقه دار کردن
stemming ساقه دار کردن
stems ساقه دار کردن
Other Matches
kex ساقه پوک گیاهان چتری گیاه چتری که ساقه پوک داشته باشد
rachis ساقه
pedicle ساقه
pedicel ساقه گل
pediculate ساقه دا ر
leg ساقه
ecaudate بی ساقه
caulis ساقه
legs ساقه
stocked ته ساقه
peduncle ساقه گل
acaulescent بی ساقه
stemmy ساقه ساقه
stipe ساقه
plumule ساقه چه
acaulous بی ساقه
shank ساقه
shafting ساقه ها
acauline بی ساقه
stock ته ساقه
stalking ساقه
stemming ساقه
footstalk ساقه گل
stalk ساقه
haulm ساقه
stemmed ساقه
halm ساقه
stem ساقه
stalks ساقه
stalked ساقه
stems ساقه
tige بدنه ساقه
stipes ساقه ساقچه
brain stem ساقه مغز
stem ساقه میله
stemmy ساقه دار
blade shank ساقه تیغه
sessile بی ساقه بی پایه
stemless بدون ساقه
stalky ساقه دار
stalker ساقه ساز
stalklet ساقه کوچک
stipitate ساقه دار
stoloniferous ساقه دار
stylate ساقه دار
drum ساقه گنبد
drummed ساقه گنبد
pulp مغز ساقه
frond برگ ساقه
frond ساقه برگی
stemming ساقه میله
fronds ساقه برگی
petiolate ساقه دار
branch رشته ساقه
branches رشته ساقه
the stem of a plant ساقه گیاه
fronds برگ ساقه
quills ساقه توخالی پر
stemmed ساقه میله
quill ساقه توخالی پر
stems ساقه میله
remex ساقه پر خامه پر
petiolated ساقه دار
cauline ساقه روی
chimney-shaft ساقه دودکش
funiculus ساقه تخمچه
pedicel ساقه اصلی
culm ساقه علف
culm ساقه غله
leafstalk ساقه برگ
gynophore ساقه تمدان
pedicel ساقه کوچک
pedicle ساقه اصلی
cauliform ساقه وار
peduncle ساقه اصلی
pedunculate ساقه دار
pedicellate ساقه دار
scapose شبیه ساقه بی برگ
tendril ساقه های اسلیمی
boot پوتین ساقه بلند
jackboot چکمه ساقه بلند
mescal کاکتوس ساقه گرد
mezcal کاکتوس ساقه گرد
monostylous دارای یک ساقه تخمدان
stoloniferous دارای ساقه باریک
thallus ساقه بدنه گیاه
petiole ساقه برگ برگچه
sural وابسته به نرمه ساقه پا
jackboots چکمه ساقه بلند
stemless فاقداستعداد ساقه اوری
shank قصبه کبری ساقه
gigas دارای ساقه ضخیم تر
shafting موادسازنده ساقه یا میله
caulescent دارای ساقه پدیدار
rhizmatous دارای ساقه زیرزمینی
infundibulum ساقه غده هیپوفیز
gumboots گالش ساقه بلند
intorsion پیچش ساقه انعطاف
intortion پیچش ساقه انعطاف
spire ساقه باریک مارپیچ
spires ساقه باریک مارپیچ
rootstock ساقه زیر زمینی
sock جوراب ساقه کوتاه
pulvinus بالشتک ساقه گیاه
gumboot گالش ساقه بلند
cormophyte گیاه ساقه دار
stalk پایه چیزی شبیه ساقه
stalked پایه چیزی شبیه ساقه
stalks پایه چیزی شبیه ساقه
gambado چکمه رکابی و ساقه بلندسواری
stocking جوراب زنانه ساقه بلند
funicle ساقه تخمچه رشته تخم چه
pipe ساقه توخالی گیاه نی زدن
piped ساقه توخالی گیاه نی زدن
stockings جوراب زنانه ساقه بلند
stalking پایه چیزی شبیه ساقه
standing grain ذرت در ساقه [گیاه شناسی]
bobby socks جوراب ساقه بلند دخترانه
bobby sox جوراب ساقه بلند دخترانه
corm ساقه پیاز مانند گیاه
rhubard برگدم یا ساقه برگ ریواس
polypus گوشت زیادی ساقه دار
stylate دارای ساقه یا ستون ثابت
caulcole [ساقه اصلی تزئین برگ کنگره ای]
caul [ساقه اصلی تزئین برگ کنگره ای]
bine هرنوع ساقه نرم و قابل انعطاف
polypous شبیه گوشت زائد ساقه دار
hydrangea ساقه وریشه خشک شده گل ادریس
cauliculus [ساقه اصلی تزئین برگ کنگره ای]
caulicole [ساقه اصلی تزئین برگ کنگره ای]
polypose شبیه گوشت زائد ساقه دار
narrowing بهم کشیدگی ساقه یا دهنه جوراب
windlestraw ساقه خشک علف ادم لاغر و نحیف
halm ساقه وپوشال حبوبات وغیره که باانهاسقف رامیپوشانند
haulm ساقه وپوشال حبوبات وغیره که باانهاسقف رامیپوشانند
rhizome ساقههای زیر زمینی ریشه مانند ساقه زیرین
grip length طول قسمت رزوه نشده ساقه پیچ که معادل حداکثر ضخامت قطعات متصل شونده میباشد
hot valve clearance فاصله کوچک بین ساقه سوپاپ و اسبک هنگامی که تمام قطعات موتور بدمای کاری رسیده اند
blade cuff قطعهای که با متصل شدن به ساقه تیغه ملخ باعث افزایش عبور جریان هوا از روی موتور میشود
cherry rivet پرچ لولهای شکل که بصورت کور در محل نصب شده وتوسط ساقه داخلی که بعداشکسته و جدا میگردد بسته میشود
perfoliate درباب برگی گفته میشود که ساقه اش فاهرا ازتوی ان رد میشود
ear خوشه [بخشی از ساقه گیاه غلاتی] [گیاه شناسی]
hemp گیاه شاهدانه [در فرش هند، افغانستان و بعضی از فرش های چین از ساقه های چوبی این گیاه، الیاف تهیه کرده و در تار فرش از آن استفاده می کنند.]
jute fiber [الیاف کنف که از ساقه این گیاه تیه می شوند. در فرش های ماشینی از کنف بین تار و پود استفاده می شود و در بعضی از فرش های هندی و چینی آنرا با مخلوط پنبه در تار استفاده می کنند.]
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capturing اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
survey براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
to temper [metal or glass] آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
surveyed براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
tae پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
serves نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
calk بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
to appeal [to] درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
to inform on [against] somebody کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
buck up پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
concentrating غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigned مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrates غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
served نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigning مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrate غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serve نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
soft-pedalling رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
to wipe out پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
infringe تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
times تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
to use effort کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
timed تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
infringes تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
exploits استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
wooed افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
woos افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com