Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
leave year
سال کار بدون محاسبه ایام مرخصی یا ترک خدمت
Other Matches
leaves of absence
ایام ترک خدمت
leave of absence
ایام ترک خدمت
french leave
مرخصی بدون اطلاع قبلی جیم شدن
basket purchase
خرید کلی بدون محاسبه جزئیات
nonduty status
حالت یا وضعیت بدون کاری عدم حضور در سر خدمت معلق
career
شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
careered
شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
careering
شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
careers
شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
furlough
مرخصی سرباز مرخصی دادن
translation tables
جدولهای جستجو یا مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت توسط پردازنده قابل دستیابی هستند بدون نیاز به محاسبه نتیجه
LUT
مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت قابل دستیابی هستند توسط برنامه بدون نیاز به محاسبه هر نتیجه در صورت نیاز
flops
اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flop
اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flopping
اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flopped
اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
mflops
اندازه سرعت محاسبه که به عنوان تعداد دستورات اعشاری که در ثانیه پردازش می شوند محاسبه میشود
duty assignment
واگذار کردن وفیفه گماردن به خدمت تعیین محل خدمت شغل دادن
computation of replacement factors
محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
wait on
خدمت رسیدن و خدمت کردن
timed
ایام
times
ایام
time
ایام
running days
ایام هفته
ball
ایام خوش
christmastide
ایام کریسمس
f. times
ایام قدیم
holy day
ایام متبرکه
days of grace
ایام مهلت
dishonorable discharge
اخراج از خدمت به علت عدم صلاحیت اخراج از خدمت
triduum
سه روز ایام ثلاثه
dole
حق بیمه ایام بیکاری
vacationist
گشتگر ایام تعطیلات
workweek
ایام کار درهفته
feria
یکی از ایام هفته
workmen's compensation insurance
بیمهء ایام کار
vacationer
گشتگر ایام تعطیلات
Yuletide
ایام عید تولد عیسی
lay day
ایام بارگیری و باراندازی کشتی
laydays
ایام بارگیری و باراندازی کشتی
salad days
ایام جوانی وبی تجربگی
halcyon
ایام خوب گذشته روز ارام
ash wednesday
اولین روز ایام روزهء مسیحیان
whitsuntide
سه روز اول ایام عید گلریزان
mummer
هنرپیشه صامت بازیگر نقابدار ایام نوئل
wait upon
پیشخدمتی کردن خدمت رسیدن و خدمت کردن
red letter
مربوط به روزهای تعطیل و اعیاد مخصوص ایام خوشحالی فراموش نشدنی
vacation
مرخصی
dismission
مرخصی
dismissals
مرخصی
leaves of absence
مرخصی
furlough
مرخصی
vacations
مرخصی
leave of absence
مرخصی
permission
مرخصی
dismissal
مرخصی
leave
مرخصی
surlough
مرخصی
leaving
مرخصی
off time
مرخصی
to take a vacation
مرخصی گرفتن
liberty
مرخصی 84 ساعته
to be away on vacation
[American]
داشتن مرخصی
He has a day off.
او مرخصی دارد.
recesses
مرخصی گرفتن
furlough
مرخصی سرباز
annual leave
مرخصی سالانه
to be away on vacation
[American]
در مرخصی بودن
surlough
مرخصی دادن
furlough
حکم مرخصی
be on leave
در مرخصی بودن
liberties
مرخصی 84 ساعته
to take leave
مرخصی گرفتن
sick leave
مرخصی استعلاجی
vacations
مرخصی گرفتن
vacations
مرخصی مهلت
emergency leave
مرخصی اضطراری
leave with pay
مرخصی با حقوق
leaving
اذن مرخصی
vacation
مرخصی گرفتن
leave
اذن مرخصی
liberty men
افراد مرخصی
vacation
مرخصی مهلت
compassionate leave
مرخصی ارفاقی
vacationer
مرخصی رونده
vacationist
مرخصی رونده
he is on leave
او در مرخصی است
recess
مرخصی گرفتن
d. certificate
گواهی نامه مرخصی
To take a night off .
یک شب از کار مرخصی گرفتن
He is on leave of absence .
مرخصی رفته است
leave taking
کسب اجازه مرخصی
I want to take a couple of days off .
یک ردوروز مرخصی می خواهم
to apply for leave
درخواست مرخصی کردن
sickleave
مرخصی بابت ناخوشی
to get one's ricket
ورقه مرخصی گرفتن
to take ones farewell of
اجازه مرخصی گرفتن از
ashore
رفتن به مرخصی دریایی
off duty
مرخصی راحتی نگهبانی
leave with pay
مرخصی با استفاده ازحقوق
without any reservation
بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
releases
برگ مرخصی ازاد کردن
leave
به ارث گذاشتن اجازه مرخصی
furlough
مرخصی دادن به مرخص کردن
release
برگ مرخصی ازاد کردن
He went home on leave .
مرخصی گرفت رفت منزل
released
برگ مرخصی ازاد کردن
sit back
<idiom>
راحتی داشتن ،مرخصی گرفتن
leaving
به ارث گذاشتن اجازه مرخصی
sabbatic year
مرخصی هر هفت سال یکبار
sabbatical year
مرخصی هر هفت سال یکبار
unformed
بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
relief
مرخصی تعویض نگهبانی عوارض زمین
shore leave
مرخصی ملوانان وافسران برای رفتن بخشکی
flattest
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest
بدون اهمیت
[بدون جلب توجه]
independently
آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
strike pay
حقوق ایام اعتصاب که ازطرف سندیکاهای کارگری به اعتصاب کنندگان پرداخت میشود
dog days
ایام بین اول ژوئیه تا اول سپتامبر که هوا بسیار گرم است
Taoism
روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
busman's holiday
تعطیلی و مرخصی که طی آن انسان همان کارهایی را میکند که در سر کار میکرده
parataxis
مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
offhand
بدون مقدمه بدون تهیه
achylous
بدون کیلوس بدون قیلوس
unbranched
بدون انشعاب بدون شعبه
unstressed
بدون اضطراب بدون کشش
prediction
محاسبه
computations
محاسبه
predictions
محاسبه
slide rules
خط کش محاسبه
analysis
محاسبه
slide rule
خط کش محاسبه
calculation
محاسبه
computing
محاسبه
computation
محاسبه
compute
محاسبه کردن
computes
محاسبه کردن
design
طرح و محاسبه
recalculation
تجدید محاسبه
miscalculation
محاسبه اشتباه
miscalculations
محاسبه اشتباه
double counting
محاسبه مضاعف
computations
نتیجه محاسبه
designs
طرح و محاسبه
uncomputable
محاسبه ناپذیر
computability
قابلیت محاسبه
account
محاسبه نمودن
arithmetic unit
واحد محاسبه
computable
محاسبه پذیر
accounting price
قیمت محاسبه
predicted
محاسبه شده
engineer's scale
خط کش محاسبه مهندسی
unit of account
واحد محاسبه
calculated field
فیلد محاسبه
calculating machine
ماشین محاسبه
approximation
محاسبه ملایم
nautical slide rule
خط کش محاسبه دریایی
calculation sheet
برگ محاسبه
computation
نتیجه محاسبه
computational
مربوط به یک محاسبه
computational
اشتباه در محاسبه
approximations
محاسبه ملایم
calk
محاسبه کردن
design load
بارمبنای محاسبه
computed
محاسبه کردن
dyscalculia
محاسبه پریشی
cam calculation
محاسبه کرو
calculating factor
ضریب محاسبه
miscalculated
اشتباه محاسبه کردن
row wise recalculation
محاسبه مجدد سطری
evaluate
محاسبه یک مقدار یا کمیت
reculaulation order
تنظیم محاسبه مجدد
accountable strength
استعداد قابل محاسبه
tallied
محاسبه چوب خط زدن
tally
محاسبه چوب خط زدن
incomputable
غیر قابل محاسبه
miscalculating
اشتباه محاسبه کردن
miscalculates
اشتباه محاسبه کردن
tallying
محاسبه چوب خط زدن
miscalculate
اشتباه محاسبه کردن
integral calculus
محاسبه انتگرال
[ریاضی]
predicted
از قبل محاسبه شده
tallies
محاسبه چوب خط زدن
recalculation method
روش محاسبه عدد
evaluated
محاسبه یک مقدار یا کمیت
evaluates
محاسبه یک مقدار یا کمیت
computable function
تابع محاسبه پذیر
background recalculation
محاسبه مجدد پس زمینه
optimal recalculation
محاسبه مجدد بهینه
computed goto
جهش بر مبنای محاسبه
manual recalculation
محاسبه مجدد دستی
computed price
قیمت محاسبه شده
calculated altitude
ارتفاع محاسبه شده
computations
نتیجه شمارش محاسبه
natural recalculation
محاسبه مجدد طبیعی
automatic recalculation
محاسبه مجدد خودکار
evaluating
محاسبه یک مقدار یا کمیت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com