Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 203 (10 milliseconds)
English	Persian
pelagic	ساکن دریا
Search result with all words
pelagian	دریانشین ساکن دریا
slack water	موقع سکون وارامش اب دریا اب ساکن
Other Matches
continental shelf	مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
neap tide	کشندکمینه اب دریا حداقل جذر ومد نهایی اب دریا
isovelocity	نقاط هم سرعت اب دریا خطوط متحدالسرعت اب دریا
mean sea level	سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
holding anchorage	لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا
mean sea level	ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
slack water	اب ساکن
stationary	ساکن
lodgers	ساکن
lodger	ساکن
stillest	ساکن
denizen	ساکن
denizens	ساکن
stilly	ساکن
inert	ساکن
statist	ساکن
quiescent	ساکن
abider	ساکن
dweller	ساکن
inmate	ساکن
inhabitant	ساکن
occupier	ساکن
inmates	ساکن
habitant	ساکن
occupiers	ساکن
still	ساکن
stiller	ساکن
stills	ساکن
static	ساکن
abiding	ساکن
occupants	ساکن
occupant	ساکن
dwellings	ساکن
residents	ساکن
waveless	ساکن
dwelling	ساکن
resting	ساکن
resident	ساکن
dead	ساکن
domiciled	ساکن
residing	ساکن
irenic	ساکن
static friction	اصطکاک ساکن
dead load	بار ساکن
static charge	برق ساکن
freeman	ساکن شهر
freemen	ساکن شهر
static electricity	الکتریسیته ساکن
pacific	اقیانوس ساکن
peopling	ساکن شدن
peoples	ساکن شدن
townee	ساکن شهر
to animals	ساکن زمین
northern	ساکن شمال
easterner	ساکن مشرق
staticize	ساکن کردن
Aborigine	ساکن اولیه
easterners	ساکن مشرق
chthonic	ساکن زیرزمین
chthonian	ساکن زیرزمین
breake contact	کنتاکت ساکن
people	ساکن شدن
peopled	ساکن شدن
stationary bed	بستر ساکن
pekinese	ساکن شهرپکن
inhabiting	ساکن شدن
pekingeses	ساکن شهرپکن
townies	ساکن شهر
inhabits	ساکن شدن
denizen	ساکن کردن
denizens	ساکن کردن
abhide	ساکن شدن
suburbanite	ساکن حومه
calm	ساکت ساکن
calmed	ساکت ساکن
calmer	ساکت ساکن
calmest	ساکت ساکن
calming	ساکت ساکن
townie	ساکن شهر
sylvan	ساکن جنگل
inhabit	ساکن شدن
settles	ساکن کردن
stationary phase	فاز ساکن
stationary wave	موج ساکن
abide	ساکن شدن
pekineses	ساکن شهرپکن
abided	ساکن شدن
abides	ساکن شدن
woodsy	ساکن جنگل
colonised	ساکن شدن در
colonises	ساکن شدن در
colonising	ساکن شدن در
colonize	ساکن شدن در
colonized	ساکن شدن در
colonizes	ساکن شدن در
bedlamite	ساکن تیمارستان
settle	ساکن کردن
calms	ساکت ساکن
hospitaler	ساکن بیمارستان
colonizing	ساکن شدن در
hibernian	ساکن ایرلند
dwelled	ساکن بودن
levanter	ساکن خاور
dwell	ساکن بودن
populating	ساکن شدن
sojourner	ساکن موقتی
levantine	ساکن خاور
nonresidency	غیر ساکن
level point	سطح اب ساکن
lunarian	ساکن ماه
steadied	ساکن شدن
libyan	ساکن لیبی
nonresidence	غیر ساکن
quiet	ساکن خاموش
quietest	ساکن خاموش
mountaineer	ساکن کوه
mountaineers	ساکن کوه
dwelt	ساکن بود
dwells	ساکن بودن
rest mass	جرم ساکن
stagirite	ساکن شهر
silvicolous	ساکن جنگل
earthling	ساکن جهان
indwell	ساکن شدن
rusticate	ساکن ده شدن
seasider	ساکن دریاکنار
hellion	ساکن جهنم
idle position	وضعیت ساکن
steadying	ساکن شدن
domiciled in tehran	ساکن تهران
steady	ساکن شدن
steadies	ساکن شدن
isthmian	ساکن تنگه
populates	ساکن شدن
static electricity	برق ساکن
standing wave	موج ساکن
isthmic	ساکن تنگه
electrostatics	الکتریسیته ساکن
populate	ساکن شدن
state of rest	حالت ساکن
rest position	وضعیت ساکن
steadiest	ساکن شدن
teutonize	ساکن المان کردن
standards	قسمت ساکن دستگاه
to inhabit a house	در خانهای ساکن شدن
sybarite	ساکن شهر سیباریس
standard	قسمت ساکن دستگاه
low lander	ساکن نواحی پست
rain worm	ساکن زمین دنیوی
rest mass of the electron	جرم ساکن الکترون
stanch	ساکن شدن فرونشاندن
exurbanite	ساکن خارج شهر
electro statics	علم برق ساکن
riverain	ساکن ساحل رودخانه
statically	در حال ایستاده یا ساکن
static generator	مولد برق ساکن
slummer	ساکن محلات کثیف
non-resident company [British E]	شرکت غیر ساکن
static	وابسته به اجسام ساکن
non-resident corporation [American E]	شرکت غیر ساکن
boring stay	قسمت ساکن مقابل
delphian	ساکن معبد دلف یونان
over housed	ساکن در خانه بی اندازه بزرگ
electronography	ثبت خواص الکتریسته ساکن
housing	چارچوب قسمت ساکن دستگاه
southeasterner	ساکن نواحی جنوب شرقی
green mountain boy	مرد بومی یا ساکن ورمونت
statics	ایستاشناسی مبحث اجسام ساکن
static	الکتریسیته ساکن وضعیت ثابت
dwells	ساکن شدن زمان توقف
stator	قسمت ساکن موتوریا ژنراتور
dwelled	ساکن شدن زمان توقف
squat	بی اجازه در زمینی ساکن شدن
squats	بی اجازه در زمینی ساکن شدن
squatted	بی اجازه در زمینی ساکن شدن
squatting	بی اجازه در زمینی ساکن شدن
terre tenant	متصرف یا ساکن بالفعل اراضی
delphic	ساکن معبد دلف یونان
double housing planner	دستگاه رنده با دو قسمت ساکن
trolls	غول یا جن ساکن غار وکوه
troll	غول یا جن ساکن غار وکوه
dwell	ساکن شدن زمان توقف
stand	قسما ساکن دستگاه مقام نوردکاری
solid-state	وسیله ذخیره حافظه با وضعیت ساکن
idlest	بی بار شدن در حال سکون ساکن
idles	بی بار شدن در حال سکون ساکن
seminole	قبیله سرخ پوست ساکن فلوریدا
idle	بی بار شدن در حال سکون ساکن
idled	بی بار شدن در حال سکون ساکن
sylph	روح یا موجود ساکن در هوا جن هوایی
hydro statics	علم شار وموازنه ابهای ساکن
yurta	خیمه کروی قرقیزهای ساکن سیبریه
yurt	خیمه کروی قرقیزهای ساکن سیبریه
electrophorus	الت تولید الکتریسته ساکن بوسیله القا
trailerite	ساکن اتاقهای متحرک بوسیله وسائط نقلیه
There is one physician for every 260 inhabitants.	برای هر ۲۶۰ ساکن یک پزشک وجود دارد.
slovak	نژاد اسلواک ساکن قسمت مرکزی چکوسلواکی
phanariot	ساکن محله یونانیان دراستامبول که PHANARنام دارد
sokeman	فرد ساکن حوضه قضایی لرد یا امیر
double standard planer	دستگاه رنده با دو قسمت ساکن صفحه تراش استاندارددوبل

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com