Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English
Persian
swamper
ساکن مرداب کسیکه الوار را جمع اوری میکند
Other Matches
lumberjacks
کسیکه الوار وتیر اره میکند
lumberjack
کسیکه الوار وتیر اره میکند
stripper
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
strippers
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
wonder worker
کسیکه معجزه میکند
symposiast
کسیکه در بزم شرکت میکند
sweaters
کسیکه عرق میکند پلوور
watcher
کسیکه پاسداری و نظارت میکند
watchers
کسیکه پاسداری و نظارت میکند
lobbyists
کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
symposiarch
کسیکه جلسهای را اداره میکند
waxer
کسیکه موم مالی میکند
lobbyer
کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
griper
کسیکه مرتب شکایت میکند
falconers
کسیکه با شاهین شکار میکند
falconer
کسیکه با شاهین شکار میکند
lobbyist
کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
sweater
کسیکه عرق میکند پلوور
fruitarian
کسیکه با میوه زندگی میکند .
speller
کسیکه لغت را هجی میکند
spoilsports
کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
bedder
لله کسیکه بچه را خواب میکند
garreteer
کسیکه دراطاق زیرشیروانی زندگانی میکند
arsonist
کسیکه عمدا ایجاد حریق میکند
colonists
کسیکه درتاسیس مستعمرهای شرکت میکند
spoilsport
کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
moonlighter
کسیکه بطور قاچاقی کار میکند
colonist
کسیکه درتاسیس مستعمرهای شرکت میکند
wool stapler
کسیکه تجارت پشم خام میکند
engrosser
کسیکه اسنادرابخط درشت پاکنویس میکند
end gatherer
کسیکه اشغال پشم راجمع میکند
demonstrationist
کسیکه درنمایش هاوتظاهرات انبازی میکند
dragsman
لاروب :کسیکه رودخانه هارالاروبی میکند
whitener
شییی یا کسیکه چیزی راسفید میکند
knobbler
کسیکه سنگ را ازگره صاف میکند
progress chaser
کسیکه برپیشرفت کار نظارت میکند
air controlman
کسیکه حرکت هواپیما را کنترل میکند
documentarian
کسیکه فیلم یا مطالب مستندی را تهیه میکند
lounger
کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
foundationer
کسیکه ازدرامدبنگاه وقف شدهای زندگی میکند
disseisor
کسیکه دیگری را ازتصرف ملک خودمحروم میکند
circumnavigation
کسیکه دورگیتی یا اقلیمی کشتی رانی میکند
jawsmith
کسیکه با محبت زیاد مردم فریبی میکند
quarterfinalist
کسیکه در مسابقه یک چهارم نهایی شرکت میکند
inlander
کسیکه درون کشور یا دورازمرز زندگی میکند
wire dancer
کسیکه که روی سیم میرقصد و بازی میکند
wine taster
کسیکه شراب را بوسیله چشیدن ازمایش میکند
winnower
کسیکه باد افشانی میکند ماشین بوجاری
gauger
کسیکه گنجایش چلیک وغیره رامعین میکند
wise acre
کسیکه ادعای عقل میکند ولی نادان است
rigorist
کسیکه در قوانین مذهبی زیادسخت گیری ودقت میکند
itemizer
کسیکه مقالات کوچک برای روزنامه تهیه میکند
paragraphist
کسیکه مطلب کوتاه برای روزنامه تهیه میکند
wiseacre
کسیکه ادعای عقل میکند ولی نادان است
multitudinist
کسیکه توده مردم را بیشتر ازافراد رعایت میکند
occidentalist
کسیکه فرهنگ و اداب باختریان را جستجو میکند باختر شناس
quarter ditch
نهری که اب جویهای کوچک را جمع اوری کرده و به کانال تخلیه هدایت میکند
private d.
کسیکه دست مزد گرفته درکارویژه ایی کاریا اگاهی میکند
barker
پوست درخت کن کسیکه دم مغازه میایستد وبرای جنسی تبلیغ میکند
impulsive
کسیکه از روی انگیزه انی وبدون فکر قبلی عمل میکند
thaumaturge
کسیکه که کارهای خارق العاده ومعجزه نما میکند خرق عادت کن
ultraist
کسیکه در مسائل دینی وسیاسی و مانند انها زیاده روی میکند
lamber
کسیکه میش را هنگام زاییدن توجه میکند میشی که درحال زاییدن است
mediaevalist
کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
urbanite
کسیکه در شهر زندگی میکند شهر نشین
proteranthy
گل اوری قبل از برگ اوری
mail server
کامپیوتری که پستهای وارد شده در ذخیره میکند و به کاربر صحیح ارسال میکند و پست خروجی را ذخیره میکند و به مقصد درست روی اینترنت منتقل میکند
anti-
ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
swamping
مرداب
swamps
مرداب
swamped
مرداب
swamp
مرداب
marshes
مرداب
backwaters
مرداب
backwater
مرداب
fens
مرداب
fen
مرداب
lagune
مرداب
lagoon
مرداب
swampland
مرداب
quagmires
مرداب
marsh
مرداب
marish
مرداب
liman
مرداب
merest
مرداب
lagoons
مرداب
mere
مرداب
pocosin
مرداب
laguna
مرداب
morass
مرداب
quagmire
مرداب
paludous
مرداب نشین
paludose
مرداب نشین
paludicole
مرداب نشین
methane
گاز مرداب
marsh gas
گاز مرداب
lagoon nebula
سحابی مرداب
lagoon nebula
ابری مرداب
hummock
برامدگی زمین در مرداب
swamps
مرداب باطلاق لجن زار
swamping
مرداب باطلاق لجن زار
swamped
مرداب باطلاق لجن زار
swamp
مرداب باطلاق لجن زار
swamper
جانور یا چیزی که در مرداب فرو رود
timber
الوار
trave
الوار
wood
الوار
plank
الوار
lumber
الوار
lumbering
الوار
carcassing timber
الوار
joist
الوار
planking
الوار
lumbered
الوار
lumbers
الوار
joists
الوار
dump
نرم افزاری که اجرای برنامه را متوقف میکند وضعیت داده و برنامههای مربوطه را بررسی میکند و برنامه مجدداگ شروع میکند
sawed timber
الوار چارتراش
paddles
الوار اب بند
paddled
الوار اب بند
keelson
الوار کیل
square wood
بریدن الوار
paddle
الوار اب بند
structural timber
الوار ساختمانی
half timber
الوار کوتاه
squared timber
الوار چارتراش
paddling
الوار اب بند
spar
تیراهن یا الوار
sparred
تیراهن یا الوار
lumberer
الوار فروش
spar
الوار لولهای
lumberman
الوار فروش
spars
تیراهن یا الوار
sparred
الوار لولهای
spars
الوار لولهای
lumber man
الوار درست کن
mine timber
الوار معدن
timber
با الوار و تیر پوشاندن
woodsheds
انبار الوار وچوب
woodshed
انبار الوار وچوب
lumber
الوار راقطع کردن
trunk
الوار کنده چوب
rafter
الوار دار کردن
rafts
دسته الوار شناور بر اب
raft
دسته الوار شناور بر اب
lumbers
الوار راقطع کردن
square wood
چارتراش کردن الوار
camber
تیریا الوار خمیده و کج
lumbered
الوار راقطع کردن
lumbering
الوار راقطع کردن
trunks
الوار کنده چوب
strongback
الوار تعدیل ناو
cambers
تیریا الوار خمیده و کج
rafters
الوار دار کردن
well timbered
با الوار محکم و استوار شده
sloop
ارابه مخصوص حمل الوار
pile driver
ماشین یا دستگاه بلندکردن الوار
half timber
ساخته شده از الوار کوتاه
raftsman
مردی که الوار را بهم می چسباند
towing spar
الوار بکسل کردن ناو
logroll
غلتاندن الوار وانداختن انها به اب
piling
الوار یا تیرمخصوص ستون سازی
woodyard
حیاط یا انبار الوار و هیزم
stumpage
قیمت الوار قبل از قطع ازدرخت
sawtimber
الوار مناسب برای اره کشی
repeater
وسیلهای درارتباطات که سیگنال دریافتی را مجدداگ تولید میکند وسپس ارسال میکند.که برای گسترش محدوده شبکه به کارمی رود.این دستگاه درلایه فیزیکی مدل شبکه DSI کار میکند
sawhorse
نیمکت زیر الوار اماده برای اره کشی
lumberyards
محوطه یاحیاط تیر فروشی که الوار در ان انباشته شده
logrolling
عمل غلتان الوار وکنده درخت وانداختن ان برودخانه
lumberyard
محوطه یاحیاط تیر فروشی که الوار در ان انباشته شده
baltic exchange
اتحادیه کشتی داران و تجار وواسطههای ذغال و الوار ودانه
dweller
ساکن
dwelling
ساکن
abider
ساکن
inmate
ساکن
inert
ساکن
lodgers
ساکن
inhabitant
ساکن
dwellings
ساکن
inmates
ساکن
resident
ساکن
occupiers
ساکن
stilly
ساکن
statist
ساکن
lodger
ساکن
still
ساکن
stiller
ساکن
stillest
ساکن
occupier
ساکن
residents
ساکن
slack water
اب ساکن
resting
ساکن
static
ساکن
stills
ساکن
waveless
ساکن
irenic
ساکن
occupants
ساکن
dead
ساکن
denizen
ساکن
quiescent
ساکن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com