Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
English
Persian
hill shading
سایه زدن ارتفاعات و تپه هاروی نقشه رنگ کردن ارتفاعات در عکس جهت تابش نور خورشید
Other Matches
heights
ارتفاعات
height
ارتفاعات
upland game
پرندگان و حیوانات کوچم شکاری در ارتفاعات
arbalest
وسیله اندازه گیری ارتفاعات زیاد
arbalist
وسیله اندازه گیری ارتفاعات زیاد
target diving
شیرجه از ارتفاعات مختلف به روی اب بمنظور سنجش دقت
cirrocumulus
قطعات ابرهای کوچک وسفیدی که در ارتفاعات زیاد قراردارد
ultramontanism
سکونت در ارتفاعات زیاد اعتقاد به تفوق مطلق پاپ
sonde
اسباب اندازه گیری اوضاع فیزیکی وجوی ارتفاعات زیادماوراء جو
clear air turbulence
اشفتگی در اسمان فاقد ابر که معمولا در ارتفاعات بالا وهمراه با تغییر سرعت درنزدیکی مسیر خروج گازهامیباشد
vignetting
سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
stereography
طریقه برجسته نگاری یا رسم ارتفاعات به طریقه استریوسکوپی
sunlight
تابش افتاب انعکاس نور خورشید
shades
سایه دار کردن سایه افکندن
shadings
سایه دار کردن سایه افکندن
shade
سایه دار کردن سایه افکندن
map
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
maps
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
heliocentric
دارای مرکز در خورشید دوار بدور خورشید
gremial
پارچهای که اسقف هنگام اجرای برخی ایین هاروی دامن میاندازد
conformal projection
نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
plot
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plots
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plotted
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
mapping
نقشه کشی کردن تهیه نقشه
shoot
زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
shoots
زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
silhouettes
طرح سایه سایه انداختن
silhouette
طرح سایه سایه انداختن
the setting of the sun
غروب کردن خورشید
to screen one's eyes from the sun
از چشمهای خود از خورشید محافظت کردن
half tone screen
صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
shoot
رصد کردن خورشید یاستارگان باارتفاع سنج
shoots
رصد کردن خورشید یاستارگان باارتفاع سنج
shades
سایه دار کردن
shadings
سایه دار کردن
shade
سایه دار کردن
mezzotint
نقاشی سایه روشن کردن
mezzotinto
نقاشی سایه روشن کردن
to go to the shades
مردن سایه دار کردن
To shadow someone.
مثل سایه کسی را تعقیب کردن
stipple
با نقطه سایه زدن یانقشی ایجاد کردن
strategy
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
He fight with his shadow.
<proverb>
او با سایه خود مى جنگد (از سایه خود مى ترسد).
line route map
نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه
docking plan
نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
control map
نقشه مخصوص بررسی صحت بقیه نقشه ها
cartographer
ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
cartographers
ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
hyetography
نقشه کشی از بارندگی نمایش بارش با نقشه
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
topographic map
نقشه عوارض نما نقشه توپوگرافی
kernel
تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
kernels
تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
stripping
نواربندی کردن نقشه برای عکس برداری علامت گذاری کردن
storage map
نقشه انباره نقشه انبارش
to foil a plan
نقش بر آب کردن نقشه ای
setting out
پیاده کردن نقشه
altitude tints
گویا کردن نقشه
map reading
نقشه خوانی کردن
mapping
نقشه برداری کردن
map orientation
توجیه کردن نقشه
reduction
کوچک کردن نقشه
schemed
نقشه طرح کردن
scheme
نقشه طرح کردن
to foil a plan
خنثی کردن نقشه ای
reductions
کوچک کردن نقشه
to spoil ones game
نقشه یاکارکسیراخراب کردن
schemes
نقشه طرح کردن
To roll up the map. ,
نقشه را پیچیدن ( تا کردن )
overcast
سایه افکندن ابر ابر دار کردن
compass
نقشه کشیدن اختراع کردن
to torpedo
خراب کردن
[برنامه یا نقشه]
photo interpretation
نقشه کردن عکس هوایی
machinate
نقشه کشیدن تدبیر کردن
orthographic
تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
reconstitute
تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
reconstituted
تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
reconstitutes
تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
reconstituting
تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
to plan a building
نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
suns
خورشید
day star
خورشید
daystar
خورشید
phoebus
خورشید
the greater lumen
خورشید
sunning
خورشید
sol
خورشید
sun
خورشید
sunned
خورشید
plan
طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
back-up
اطلاعات مکمل حاشیهای نقشه پشتیبانی کردن
back up
اطلاعات مکمل حاشیهای نقشه پشتیبانی کردن
plans
طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
change horses in midstream
<idiom>
وسط کارمهمی نقشه یا رئیس را عوض کردن
air thread
لعاب خورشید
sun's disk
قرص خورشید
sol
الهه خورشید
coronas
خرمن خورشید
corona
خرمن خورشید
titan
خدای خورشید
solar eclipse
گرفت خورشید
titans
خدای خورشید
parhelion
عکس خورشید
helium
گاز خورشید
actinometre
پرتوسنج خورشید
heliometer
خورشید سنج
parhelion
خورشید کاذب
sunlight
نور خورشید
declination
میل خورشید
actinometer
پرتوسنج خورشید
d. of the sun
انحراف خورشید
samson
اهل خورشید
perihelion
حضیض خورشید
eclipse of the sun
خورشید گرفتگی
mock sun
عکس خورشید
macule
لکه خورشید
reseau
شبکه بندی کردن عکس برای انطباق ان با نقشه
chromatosphere
هاله سرخ خورشید
first light
اولین طلیعه خورشید
heliocentric system
دستگاه خورشید مرکزی
coronal
هاله خورشید وغیره
coronel
هاله خورشید وغیره
spectrohelioscope
طیف بین خورشید
opposition jupiter to the sun
تقابل بر جیس با خورشید
helios
دارگونه خورشید خورشیدخدا
anthelion
هاله رو به روی خورشید
sunspot
لکه روی خورشید
parheliacal
مانند عکس خورشید
hour angle
زاویه ساعتی خورشید
sunglow
فلق و شفق خورشید
map sheet
شماره برگ نقشه از سریهای مختلف برگ نقشه
geodesy
نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
lattices
خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
lattice
خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
The earth moves round the sun.
زمین دوز خورشید می چرخد
pyrheliometer
گرماسنج ونیرو سنج خورشید
gossamery
لعاب خورشید پارچه بسیارنازک
perihelion
نزدیکترین نقطه مدار به خورشید
photoheliograph
دوربین مخصوص عکسبرداری از خورشید
solar flare
تشعشع ناگهانی نیروی خورشید
sunrises
طلوع خورشید تیغ افتاب
heliometer
الت پیمایش قطر خورشید
sunrise
طلوع خورشید تیغ افتاب
The earth moves round the sun .
زمین بدور خورشید می گردد
spandrel
لچک
[در فرش های لچک ترنج، لچک ها معمولا یک چهارم ترنج بوده و یا دارای نقشه مشابه و یا نقشه متفاوت می باشند.]
outline assembly drawing
نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
coruscation
تابش
brilliance
تابش
shines
تابش
isodose
هم تابش
glints
تابش
shine
تابش
eradiation
تابش
glinting
تابش
glow
تابش
total radiation
تابش کل
phosphorogenic
تابش زا
irradiation
تابش
glowed
تابش
fulgency
تابش
erythema
تابش
lustre
تابش
glint
تابش
glinted
تابش
glows
تابش
effulge
تابش
emission
تابش
glittered
تابش
glitters
تابش
glitter
تابش
radiation
تابش
effulgence
تابش
radiation of heat
تابش
emissions
تابش
radioactivity
تابش
radiational
تابش
common control
کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
snowblink
انعکاس نور خورشید بر روی برف یا یخ
spectroheliograph
تصویریک رنگ طیف نمای خورشید
solunar
حاصله در اثر خورشید و ماه باهم
Plants store up the sun's energy.
گیاهان انرژی خورشید را ذخیره میکنند.
aureole
هاله نورانی اطراف خورشید و سایرستارگان
midnight sun
خورشید بالای افق در نیمه شب تابستان
aureola
هاله نورانی اطراف خورشید و سایرستارگان
spectroheliogram
تصویر یک رنگ طیف نمای خورشید
actinogram
ثبت تغییرات نیروی اشعهء خورشید
shine
فروغ تابش
radiation pattern
الگوی تابش
background radiation
تابش زمینه
flash
تابش انی
irradiated
تابش دادن
radiation intensity
شدت تابش
thermal radiation
تابش حرارتی
irradiates
تابش دادن
irradiance
درخشندگی تابش
irradiating
تابش دادن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com