English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
English Persian
overrun سرتاسر محلی رافراگرفتن
overrunning سرتاسر محلی رافراگرفتن
overruns سرتاسر محلی رافراگرفتن
Other Matches
blit در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
bitblt در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
local procurement تدارک محلی فراورده محلی
localism ایین محلی علاقه محلی
hip and thigh سرتاسر
across سرتاسر
thru سرتاسر
thwart در سرتاسر
all round سرتاسر
cap a pie سرتاسر
overalls سرتاسر
crosswise سرتاسر
thwarted در سرتاسر
crossways سرتاسر
overall سرتاسر
trans- سرتاسر
at بقرار سرتاسر
out-and-out کامل سرتاسر
nationwide در سرتاسر کشور
through بواسطه سرتاسر
out and out کامل سرتاسر
worldwide در سرتاسر جهان
cosmopolite سرتاسر جهانی
alpha and omega تماما سرتاسر
local posts پستهای استراق سمع محلی پستهای دیده ور محلی
transpierce سرتاسر سوراخ شدن
all the year round در تمامی یا سرتاسر سال
to spread [across] [over] پهن شدن [سرتاسر]
to spread [across] [over] توسعه یافتن [سرتاسر]
to spread [across] [over] گسترش یافتن [سرتاسر]
through out درتمام مدت سرتاسر
transcontinental عبور کننده از سرتاسر قاره
flat bow کمانی که سرتاسر ان دارای یک ضخامت است
eustatic مربوط به تغییرات سطح دریادر سرتاسر جهان
locals محلی
native محلی
natives محلی
regional محلی
regionally محلی
parochial محلی
topical محلی
occupation crossing پل محلی
domestic محلی
sympatry هم محلی
local محلی
local line خط محلی
local <adj.> محلی
regional <adj.> محلی
residential محلی
vernacular محلی
vernaculars محلی
autochthon محلی
autochthonous محلی
local vertical قائم محلی
local center مرکز محلی
local circuit مدار محلی
local currency پول محلی
pattered لهجه محلی
pattering لهجه محلی
local group گروه محلی
domestic economy اقتصاد محلی
localism اصطلاح محلی
local enquiry بازجویی محلی
local file فایل محلی
legman خبرنگار محلی
homebred بازیگر محلی
local government حکومت محلی
kangoroo court دادگاه محلی
indigenous industries صنایع محلی
local area network شبکه محلی
homebrew بازیگر محلی
local authority انجمن محلی
local road راه محلی
local government حاکم محلی
patters لهجه محلی
local time وقت محلی
costume لباس محلی
costumes لباس محلی
local terminal ترمینال محلی
local terminal پایانه محلی
provincial ولایتی محلی
local norm هنجار محلی
local store ذخیره محلی
local paper روزنامه محلی
local procurement خرید محلی
local storage انباره محلی
local security تامین محلی
local time زمان محلی
ordinance مقررات محلی
local intelligence هوش محلی
local investigation تحقیق محلی
ordinances مقررات محلی
local variable متغیر محلی
local loop حلقه محلی
local mode باب محلی
local national سکنه محلی
territorial محلی منطقهای
local network شبکه محلی
civil time ساعت محلی
local purchase خرید محلی
regional purchase خرید محلی
localized محلی - محصوربهیکمحل
place در محلی گذاردن
places در محلی گذاردن
placing در محلی گذاردن
dialects زبان محلی
dialect زبان محلی
brogues لهجه محلی
brogue لهجه محلی
patter لهجه محلی
sepoy پاسبان محلی
provincial road جاده محلی
local echo پژواک محلی
parish council شورای محلی
provincialism محلی اندیشی
off از محلی بخارج
local subscriber مشترک تلفنی محلی
to go on the parish اعانه محلی گرفتن
step out از محلی خارج شدن
local exchange ردوبدل کننده محلی
square dance رقص محلی امریکا
somewhere یک جایی دریک محلی
somewheres یک جایی دریک محلی
district call box جعبه خبر محلی
traject از محلی عبور کردن
vernacularism استعمال زبان محلی
take it out on <idiom> بی محلی به خاطر عصبانیت
local hour angle زاویه ساعتی محلی
To keep away from a place. از محلی دور شدن
reference دستیابی به محلی در حافظه
references دستیابی به محلی در حافظه
local group of galaxies کهکشانهای گروه محلی
getup <idiom> لباس محلی پوشیدن
local area network شبکه ناحیه محلی
emplace در محلی قرار دادن
local authority مرجع صلاحیتدار محلی
autonomy استقلال محلی محدود
locals داخلی اخبار محلی
local warning اعلام خطر محلی
recorders رئیس دادگاه محلی
decentralises حکومت محلی دادن
decentralising حکومت محلی دادن
locked up در محلی محصور کردن
lock up در محلی محصور کردن
local داخلی اخبار محلی
provincialism عقایدوافکار محدود محلی
decentralizing حکومت محلی دادن
decentralizes حکومت محلی دادن
decentralize حکومت محلی دادن
decentralised حکومت محلی دادن
recorder رئیس دادگاه محلی
provincialism گویش یا لهجه محلی
overwrite بالای محلی نوشتن
rural district council انجمن محلی زراعی
local traffic رفت و امد محلی
overwrite نوشته داده در محلی
grass roots اجتماع محلی منشاء
localizing محلی کردن موضعی ساختن
costumiers خیاط لباسهای محلی وویژه
zero slot lan شبکه محلی بدون شکاف
sited محلی که پایه چیزی باشد
patavinity لهجه ولایتی اصطلاحات محلی
independency اصول استقلال کلیساهای محلی
map در ریزکامپیوتر به جای محلی از حافظه
folkish شبیه افسانه هاوعادات محلی
folklike شبیه افسانه ها وعادات محلی
localizes محلی کردن موضعی ساختن
local warning سیستم اعلام خطر محلی
bear garden محلی که درانجاخرسها رابجنگ می اندازند
site محلی که پایه چیزی باشد
sites محلی که پایه چیزی باشد
costumer خیاط لباسهای محلی وویژه
distant آنچه در محلی قرار دارد
mains electricity منبع الکتریسیته محلی مشتریان
localises محلی کردن موضعی ساختن
costumier خیاط لباسهای محلی وویژه
maps در ریزکامپیوتر به جای محلی از حافظه
localize محلی کردن موضعی ساختن
localising محلی کردن موضعی ساختن
To slight ( ignore) someone. To give someone the cold shoulder. To take no notice of someone . به کسی محل نگذاشتن ( بی محلی کردن )
to haunt به تکرار ظاهر شدن روحی به محلی
locals egdirBای که دو شبکه محلی را به هم وصل میکند
to walk به تکرار ظاهر شدن روحی به محلی
lan network Area Local شبکه محلی
localization تمرکز درنقطه بخصوصی محلی کردن
out fall محلی که اب ازیک مجرابه مجرای بزرگترمیریزد
local egdirBای که دو شبکه محلی را به هم وصل میکند
stacks محلی که نشانه گر شبکه به آن اشاره میکند
stacked محلی که نشانه گر شبکه به آن اشاره میکند
stack محلی که نشانه گر شبکه به آن اشاره میکند
napping نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
napped نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
nap نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
naps نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
sleep out در محلی غیراز محل کار خود خوابیدن
police action عملیات انتظامی محلی برای حفظ امنیت
tote road جاده مخصوص حمل لوازم وذخایر به محلی
to treat somebody as if they weren't there <idiom> به کسی عمدا بی محلی کردن [اصطلاح روزمره]
local parole زندانی که به قید ضمانت محلی ازاد میشود
to cut somebody dead <idiom> به کسی عمدا بی محلی کردن [اصطلاح روزمره]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com