Dictiornary-Farsi | سرما در ان کارگر نسیت دافع سرما است | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
it is proof against cold	سرما در ان کارگر نسیت دافع سرما است


Other Matches

cryotherapy	درمان بوسیله سرما سرما درمانی
crymotherapy	درمان بوسیله سرما سرما درمانی
colds	سرما
coldest	سرما
colder	سرما
cold	سرما
cold frames	سرما دورکن
chills	سرما خنکی
catch cold	سرما خوردن
catch a cold <idiom>	سرما خوردن
cold short	شکنندگی در سرما
coldigor	سازش با سرما
chills	سرما دادن
we were perished with cold	از سرما مردیم
cold frame	سرما دورکن
chill	سرما دادن
psychrophilic	سرما دوست
refrigerating technique	فن سرما سازی
i wonder he did not catch cold	که سرما نخورد
to freeze	از سرما یخ زدن
to feel cold	از سرما یخ زدن
chill	سرما خنکی
cold is merely privative	سرما چیزی جز عدم
To be freezing to death .	از سرما خشک شدن
I was frozen to death .	از سرما سیاه شدم
I have a cold.	من سرما خورده ام. [پزشکی]
slight cold	سرما خوردگی کم یا جزئی
to benvmb with cold	از سرما بیحس کردن
exposure to cold	درمعرض سرما بودن
rime	سرما ریزه پله
hoarfrost	سرما ریزه پژه
he is recovered from his cold	سرما خوردگی او برطرف شد
I dont mind the cold .	از سرما ناراحت نمی شوم
I was shivering all over with cold .	از سرما مثل بید می لرزیدم
frostbite	یخ زدگی بافت بدن در اثر سرما
oxygen tents	چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
pea jacket or coat	جامه کلفت پشمی که ملوانان در سرما می پوشند
oxygen tent	چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
nurse a cold	سرما خوردگی را ماندن درخانه علاج کردن
to tuck up a child [British E]	پتوی روی بچه را درست کردن [که سرما نخورد]
to tuck in a child	پتوی روی بچه را درست کردن [که سرما نخورد]
chilled to the bones <idiom>	نفوذ سوز سرما تا مغز استخوان [احساس یخ زدگی]
gooseflesh	دانه دانه شدن یا ترکیدگی پوست در اثر سرما یا ترس
shiver	لرزیدن از سرما لرزیدن
shivered	لرزیدن از سرما لرزیدن
shivering	لرزیدن از سرما لرزیدن
shaggy ugs	فرش های با پرز بلند [این گونه فرش علاوه بر داشتن پرز بلند در سطح فرش، دارای مقداری پرز در پشت فرش نیز می باشد و در مناطق سردسیر بافته می شود تا گرم بوده و عایق سرما در کف اتاق باشد.]
it has an inoffensive adour	نسیت
It is not a pottage so hot as to burn the mouth . <proverb>	آش دهن سوزى نسیت .
gandey dancer	کارگر فصلی کارگر سیار
preclusive	دافع
repellents	دافع
ejaculatory	دافع
repulsive	دافع
repeller	دافع
water proof	دافع اب
hydragogue	دافع اب
expulsive	دافع
loathsome	دافع
eductor	دافع
water repellent	دافع اب
dejectory	دافع
propulsive	دافع
repellent	دافع
waterproofed	دافع اب
waterproofs	دافع اب
waterproof	دافع اب
bombproof	دافع بمب
recoil cylinder	استوانه دافع
icteric	دافع یرقان
preventively	بطور دافع
buffer body	بدنه دافع
exterminators	دافع حشرات
recoil system	سیستم دافع
muzzle brake	دافع دهانه
self repelling	دافع همدیگر
exterminator	دافع حشرات
bechic	دافع سرفه
forbidding	دافع ناخوانده
antasthmatic	دافع تنگی نفس
loathful	دافع بیرغبت سازنده
buffer	دافع اطاق خرج
expellent	خارج کننده دافع
recoil system	دستگاه دافع توپ
ischuretic	دافع حبس پول
larvicide	دافع کرم حشره
acopic	دافع خستگی و کوفتگی
repulsively	بطور زننده یا دافع
expellant	خارج کننده دافع
rejecter	دافع دستگاه دفع پارازیت
fungicide	ماده دافع یا نابودکننده قارچ
fungicides	ماده دافع یا نابودکننده قارچ
sledges	کشوی عاید و دافع توپ
rejector	دافع دستگاه دفع پارازیت
sledge	کشوی عاید و دافع توپ
muzzle compensator	دافع دهانه لوله توپ یا تفنگ
muzzle bell	دافع دهانه شیپوری لوله توپ
sleigh	درشکه برقی دستگاه کشوی عاید و دافع
sleighs	درشکه برقی دستگاه کشوی عاید و دافع
emunctory	مربوط به پاک کردن بینی عضو دافع فضولات بدن
buffer chamber	جان لوله محفظه ضربت گیر محفظه دافع
anthelmintic	دافع کرم روده مربوط بداروی ضد کرم
deodorants	برطرف کننده بوی بد ماده دافع بوی بد
deodorant	برطرف کننده بوی بد ماده دافع بوی بد
workwoman	زن کارگر
workwoman	کارگر زن
employe	کارگر
joss	سر کارگر
workingman	کارگر
cooly	کارگر
craftsman assistant	کارگر
workpeople	کارگر
operatives	کارگر
operative	کارگر
shopman	کارگر
effective	کارگر
active	کارگر
employee	کارگر
master workman	سر کارگر
labourer	کارگر
labourers	کارگر
labored	کارگر
labors	کارگر
labour	کارگر
workman	کارگر
worker	کارگر
laborer	کارگر
telling	کارگر
workmen	کارگر
laborers	کارگر
weedicide	علف کش داروی دافع علف هرز
oil buffer	ضربت گیر روغنی یا دافع روغنی
insecticidal	دافع حشره مربوط به حشره کشی
migrant worker	کارگر مهاجر
shoveler	کارگر بیل زن
shovelbill	کارگر بیل زن
piler	کارگر شمعکوب
reacher	کارگر نخ تاب
seasonal worker	کارگر فصلی
road maker	کارگر راه
outworker	کارگر ازاد
shovelman	کارگر بیل زن
workpeople	طبقه کارگر
charge hand	کارگر معمولی
steelworkers	کارگر پولادسازی
steelworker	کارگر پولادسازی
stable-boys	کارگر اصطبل
stable-boy	کارگر اصطبل
farm hands	کارگر مزرعه
farm hand	کارگر مزرعه
dairymaids	کارگر لبنیاتی
dairymaid	کارگر لبنیاتی
coalminer	کارگر معدن
labour day	روز کارگر
workingman	ازطبقه کارگر
slave ant	مورچه کارگر
skilled worker	کارگر ماهر
unskilled labor	کارگر غیرماهر
unskilled worker	کارگر ساده
working man	کارگر افزارمند
workfolks	جماعت کارگر
workfolk	جماعت کارگر
work force	تعداد کارگر
unskilled worker	کارگر غیرمتخصص
skilled labour	کارگر ماهر
longshoremen	کارگر اسکله
longshoreman	کارگر اسکله
swotting	کارگر زحمتکش
swotted	کارگر زحمتکش
swot	کارگر زحمتکش
leavens	عامل کارگر
leaven	عامل کارگر
proletariat	طبقه کارگر
proletariat	کارگر ورنجبر
journeymen	کارگر متخصص
navvies	کارگر ساده
swots	کارگر زحمتکش
daysman	کارگر روزمزد
day labourer	کارگر روزمزد
day laborer	روز کارگر
date labourer	کارگر روزمزد
common labour	کارگر عمومی
casual labour	کارگر اتفاقی
brain worker	کارگر مغزی
accommodator	کارگر کمکی
refiners	کارگر پالایشگاه
refiner	کارگر پالایشگاه
navvy	کارگر ساده
journeymen	کارگر ماهر
journeymen	کارگر مزدور
May Day	روز کارگر
labourparty	حزب کارگر
Labour Party	حزب کارگر
craftsmen	کارگر ماهر
craftsman	کارگر ماهر
dockers	کارگر بارانداز
docker	کارگر لنگرگاه
docker	کارگر بارانداز
workings	کارگر طرزکار
working class	طبقه کارگر