English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 186 (9 milliseconds)
English Persian
maitred'hotel سرپیشخدمت مدیر مهمانخانه
Other Matches
head waiter سرپیشخدمت
Would you call the head waiter, please? لطفا ممکن است مسئول سرپیشخدمت را صدا کنید؟
hotels مهمانخانه
hotel مهمانخانه
public house مهمانخانه
lodging house مهمانخانه
public houses مهمانخانه
guest houses مهمانخانه
guest house مهمانخانه
inn مهمانخانه کاروانسرا
restaurateur مهمانخانه دار
restauranteur مهمانخانه دار
hostler مهمانخانه دار
bellboys پادو مهمانخانه
landlady زن مهمانخانه دار
landladies زن مهمانخانه دار
bellboy پادو مهمانخانه
inns مهمانخانه کاروانسرا
boots شاگرد مهمانخانه
innholder مهمانخانه دارinnervate
restaurateurs مهمانخانه دار
garcon پیشخدمت مهمانخانه
housemothers زن صاحب پانسیون یا مهمانخانه
bill of fare صورت اغذیه مهمانخانه
bills of fare صورت اغذیه مهمانخانه
boniface صاحب مهمانخانه ورستوران
lobby سالن هتل و مهمانخانه
innholder صاحب مهمانخانه یا مسافرخانه
housemother زن صاحب پانسیون یا مهمانخانه
goodman سالار مهمانخانه دار
service charge سرویس مهمانخانه وغیره
lobbied سالن هتل و مهمانخانه
lobbies سالن هتل و مهمانخانه
boarding مهمانخانه شبانه روزی پانسیون
table d'hote خوراک رسمی و روزانه مهمانخانه
to a at a hoted به مهمانخانه واردشدند واردمهمانخانه شدن
cookshop دکان خوراک پزی مهمانخانه
plank تخته میز وپیشخوان مهمانخانه
bellhops مخفف bopper bell پیشخدمت و پادو مهمانخانه
licensed victualler مهمانخانه داری که پروانه نوشابه فروشی دارد
bellhop مخفف bopper bell پیشخدمت و پادو مهمانخانه
reservations رزرو کردن صندلی یااتاق در مهمانخانه و غیره کتمان
reservation رزرو کردن صندلی یااتاق در مهمانخانه و غیره کتمان
barmen مردی که در پیشخوان یا پشت بار مهمانخانه یا رستوران کار میکند
barman مردی که در پیشخوان یا پشت بار مهمانخانه یا رستوران کار میکند
manager مدیر
director مدیر
conductor مدیر
directors مدیر
administrators مدیر
administrator مدیر
executive مدیر
moderators مدیر
moderator مدیر
administers :مدیر
administering :مدیر
administered :مدیر
administer :مدیر
gerent مدیر
managers مدیر
executives مدیر
directors general مدیر کل
conductors مدیر
warden مدیر
superintendents مدیر
stewards مدیر
steward مدیر
director general مدیر کل
director generals مدیر کل
superintendent مدیر
headmasters مدیر
headmaster مدیر
General manager . Director general . مدیر کل
general manager مدیر باشگاه
stage director مدیر نمایش
adminstrator of state مدیر ترکه
chief engineer مدیر ماشین
stores manager مدیر انبارها
file manager مدیر فایل
extrepreneur مدیر باتهور
extrepreneur مدیر متهور
drop master مدیر پرش
salaried director مدیر موفف
sale manager مدیر فروش
sales manager مدیر فروش
site engineering مدیر ساختمان
works superintendent مدیر کارخانه
padrone مدیر ارباب
intendant مدیر مامورمالی
item manager مدیر اقلام
library manager مدیر کتابخانه
personal representative مدیر ترکه
micro manager مدیر ریزکامپیوترها
personnel manager مدیر استخدام
principal of a school مدیر اموزشگاه
operation manager مدیر عملیات
record manager مدیر رکورد
head master مدیر مدرسه
head master مدیر اموزشگاه
project manager مدیر پروژه
project manager مدیر پروژه ها
project manager مدیر طرحها
program manager مدیر برنامه ها
official liquidator مدیر تصفیه
trustees مدیر تصفیه
administrator مدیر تصفیه
administrators مدیر تصفیه
receiver مدیر تصفیه
stage managers مدیر نمایش
impresarios مدیر اپرا
principal رئیس مدیر
principals رئیس مدیر
impresario مدیر اپرا
managing directors مدیر عامل
master مدیر مرشد
trustee مدیر تصفیه
mastered مدیر مرشد
helmsmen رل دار مدیر
helmsman رل دار مدیر
executive مدیر عامل
masters مدیر مرشد
receivers مدیر تصفیه
managing director مدیر عامل
stage manager مدیر نمایش
executives مدیر اجرائی
executive مدیر اجرائی
executives مدیر عامل
managers مدیر تیم
commissioner مدیر مسابقات
liquidators مدیر تصفیه
liquidator مدیر تصفیه
commissioners مدیر مسابقات
manager مدیر تیم
official receiver مدیر تصفیه
manager مدیر مسابقه بوکس
managers مدیر مسابقه بوکس
corporate treasurer مدیر امور مالی
chief financial officer [CFO] مدیر امور مالی
chairman of the board [of directors/managers] مدیر عامل [شرکت]
president of the board [ American E] مدیر عامل [شرکت]
chief executive officer [CEO] [American E] مدیر عامل [شرکت]
provisional assignee مدیر تصفیه موقت
dp manager مدیر داده پردازی
computer center manager مدیر مرکز کامپیوتر
jumpmaster مدیر پرش چتربازی
computer operations manager مدیر عملیات کامپیوتر
data base manager مدیر پایگاه داده
huntsmen مدیر تازیهای شکاری
huntsman مدیر تازیهای شکاری
managerial مدیر اداره کننده
data processing manager مدیر پردازش داده
computer center director مدیر مرکز کامپیوتر
master of the court مدیر دفتر دادگاه
proctor مدیر اجرایی دانشگاه
chief clerk of the court مدیر دفتر دادگاه
impresarios مدیر اماکن تفریحی ونمایشی
impresario مدیر اماکن تفریحی ونمایشی
chairmen مدیر رئیس هیئت مدیره
chairman مدیر رئیس هیئت مدیره
presidents مدیر یا رئیس مسابقه شمشیربازی
president مدیر یا رئیس مسابقه شمشیربازی
adobe type manager مدیر انواع فونت ادوبی
registrars کارمند اداره ثبت مدیر دروس
registrar کارمند اداره ثبت مدیر دروس
directors مدیر یارئیس مسابقه شمشیر بازی
director مدیر یارئیس مسابقه شمشیر بازی
entrepreneur مدیر یک موسسه اقتصادی بزرگ مقاطعه کار
entrepreneurs مدیر یک موسسه اقتصادی بزرگ مقاطعه کار
decision مجموعه برنامه هایی که به مدیر کمک میکند با استفاده از تصمیمات
decisions مجموعه برنامه هایی که به مدیر کمک میکند با استفاده از تصمیمات
plene administravit دفاع امین یا مدیر ترکه درمقابل دعاوی مطروحه علیه متوفی
device handler برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
driver برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
drivers برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
device driver برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
real representative قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
peripheral مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
executive information system نرم افزار ساده برای استفاده حاوی اطلاعاتی برای مدیر یا خصوصیاتی از شرکت
mastered ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
masters ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
master ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
headmistresses خانم مدیر خانم رئیس
headmistress خانم مدیر خانم رئیس
letters of administration حکم انتصاب امین ترکه سندی است که به موجب ان سمت مدیر یامدیره ترکه بلاوارث احراز میشود و به وی اختیار قیام به امور راجع به اداره ترکه را میدهد
medical regulator تنظیم کننده امور بهداشتی مدیر امور بهداشتی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com