Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 187 (2 milliseconds)
English
Persian
cleaning rod
سمبه نظافت اسلحه
Other Matches
rammer
سمبه نظافت لوله سمبه توپ سمبه پر کن توپ
swabs
کف شوی وسیله نظافت سمبه مویی
swab
کف شوی وسیله نظافت سمبه مویی
inspection arms
سلاح برای بازدید حاضر بازدید اسلحه اسلحه رابازدید کنید
preyer
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
brigand
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
bandit
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
raider
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
robber
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
heister
[American E]
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
head's party
گروه نظافت
biddy
متصدی نظافت خانه
field day
روز نظافت عمومی
mess gear
وسایل نظافت نهارخوری
brush
سرسمبه نظافت ماهوت پاک کن
squilgee
وسیله نظافت کردن کف ناو
brushes
سرسمبه نظافت ماهوت پاک کن
carpet sweeper
جارو نپتون
[نظافت]
[خانه داری]
Go and blow your nose.
برو دماغت رابگیر ( نظافت بینی )
rammer
سمبه
rammer
سر سمبه
brush
سمبه
brushes
سمبه
brushes
سمبه لوله
rammer staff
چوب سمبه
drifts
میله سمبه
drifted
میله سمبه
cleaning rod
سمبه تفنگ
hollow punch
سمبه منگنه
brush
سمبه لوله
lapping head
سمبه توپ
lapping head
سمبه فلزی
drift
میله سمبه
rams
سمبه زدن
rammed
سمبه زدن
staff section
قطعات سمبه
ram
سمبه زدن
rammer staff
دسته سمبه
drifting
میله سمبه
gun stick
میل سمبه تفنگ
spademan
نفر سمبه زن توپ
staff section
قسمت ستادی دسته سمبه
hobs
فرز چرخ دنده مارپیچی سمبه پرسکاری
staff
مربوط به ستاد سمبه پاک کننده توپ
staffs
مربوط به ستاد سمبه پاک کننده توپ
hob
فرز چرخ دنده مارپیچی سمبه پرسکاری
staffed
مربوط به ستاد سمبه پاک کننده توپ
loader
خرج گذار پر کننده توپ سمبه پر کن ماشین خاک بارکن
bare handed
بی اسلحه
weapons
اسلحه
unarmed
بی اسلحه
weapon
اسلحه
armless
بی اسلحه
clean up party
گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
armourer
اسلحه ساز
weapons
اسلحه حربه
antiaircraft
اسلحه ضد هوایی
arm of precision
اسلحه دقیق
armorer
اسلحه ساز
armory
اسلحه خانه
weapon
اسلحه حربه
cold steel
اسلحه سرد
single shot
اسلحه تک تیر
weaponary
مربوط به اسلحه
Ten firearms .
ده قبضه اسلحه
side arm
اسلحه کمری
shooting iron
اسلحه گرم
d. armour
اسلحه دفاع
fire arms
اسلحه ی گرم
heavy armed
سنگین اسلحه
light armed
سبک اسلحه
maximum range
بردنهایی اسلحه
side arms
اسلحه کمری
repeating firearm
اسلحه خودکار
safety lock
ضامن اسلحه
Elaborate
اسلحه بزرگ
holsters
جلد اسلحه
firearms
اسلحه گرم
thumbs
شستی اسلحه
arm
اسلحه گرم
thumbing
شستی اسلحه
piece
اسلحه گرم
thumbed
شستی اسلحه
thumb
شستی اسلحه
pieces
اسلحه گرم
firearm
اسلحه گرم
trigger
ماشه اسلحه
triggered
ماشه اسلحه
triggers
ماشه اسلحه
ordnance
اسلحه ومهمات
weaponry
اسلحه سازی
holster
جلد اسلحه
stoppage
گیر در اسلحه
armoury
اسلحه قوزخانه
armoury
اسلحه خانه
armouries
اسلحه قوزخانه
misfired
گیرکردن اسلحه
armouries
اسلحه خانه
misfires
گیرکردن اسلحه
stoppages
گیر در اسلحه
misfire
گیرکردن اسلحه
to decommission weapons
اسلحه ها را غیردایر کردن
velite
سرباز سبک اسلحه
light infantry
پیاده سبک اسلحه
chamber
خزانه فشنگ در اسلحه
lift fire
زیادکردن برد اسلحه
chambers
خزانه فشنگ در اسلحه
muzzle
دهانه لوله اسلحه
missile
اسلحه پرتاب کردنی
to decommission weapons
اسلحه ها را از کار انداختن
to sight gun
نشان کردن اسلحه
stock
دسته ابزار و اسلحه
To lay down ones arms .
اسلحه رابزمین گذاشتن
missiles
اسلحه پرتاب کردنی
ordnance
مربوط به اسلحه و مهمات
muzzled
دهانه لوله اسلحه
muzzles
دهانه لوله اسلحه
magazines
مخزن خشاب اسلحه
muzzling
دهانه لوله اسلحه
ranging
تنظیم کردن اسلحه
armor bearer
حامل اسلحه زرهدار
armorer
نگهبان اسلحه زراد
magazine
مخزن خشاب اسلحه
armory
کارخانهء اسلحه سازی
disassemble
بازکردن اسلحه یا موتور
popper
اسلحه صدا دار
biathlon
اسکی صحرانوردی با اسلحه
hold up
با اسلحه سرقت کردن
poppers
اسلحه صدا دار
hold-ups
با اسلحه سرقت کردن
hold-up
با اسلحه سرقت کردن
gunrunner
قاچاقچی اسلحه و مهمات
to be packing
[heat]
[colloquial]
اسلحه ای با خود حمل کردن
freed
کمی محدودیت نوع اسلحه
shooting position
حالت بدن و اسلحه در تیراندازی
To drow ( pull ) a gun on some one .
بروی کسی اسلحه کشیدن
caliber
قطر داخلی لوله اسلحه
to pack a weapon
[colloquial]
اسلحه ای با خود حمل کردن
to carry a weapon
اسلحه ای با خود حمل کردن
freeing
کمی محدودیت نوع اسلحه
clangs
صدای بهم خوردن اسلحه
clanging
صدای بهم خوردن اسلحه
clanged
صدای بهم خوردن اسلحه
to call to arms
اعلام دست به اسلحه کردن
frees
کمی محدودیت نوع اسلحه
cant
اسلحه را درهدفگیری کمی کج کردن
arm
اسلحه دستهء صندلی یا مبل
firing pin
سوزن گلنگدن اسلحه اتشی
gun running
واردکردن اسلحه درکشوری بطورقاچاق
bore
قطر داخلی لوله اسلحه
bores
قطر داخلی لوله اسلحه
gun-running
واردکردن اسلحه درکشوری بطورقاچاق
clang
صدای بهم خوردن اسلحه
light horse
سوار نظام سبک اسلحه
free
کمی محدودیت نوع اسلحه
gunfighter
کسیکه با اسلحه گرم میجنگد
hussar
سرباز سواره نظام سبک اسلحه
karate
فن ژاپونی دفاع بدون اسلحه کاراته
brigands
سارق مسلح سرباز پیاده سبک اسلحه
brigand
سارق مسلح سرباز پیاده سبک اسلحه
boresight
میزان کردن لوله و مگسک اسلحه در هدفگیری
flatling
زده شده از طرف پهن اسلحه از پهنا
tacit
تعهد کنترل اسلحه بین دو یاچند کشور
big bore
اسلحه دارای کالیبر بزرگ بیش از 220
flatlings
زده شده از طرف پهن اسلحه از پهنا
judo
فن دفاع بدون اسلحه ژاپونی کشتی جودو
phalanx
دسته بهم فشرده پیاده نظام سنگین اسلحه
phalanxes
دسته بهم فشرده پیاده نظام سنگین اسلحه
assembly
بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
doubled
دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
barrels
قسمت کلفت چوب بیس بال لوله اسلحه
barrel
قسمت کلفت چوب بیس بال لوله اسلحه
double
دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
doubled up
دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
contraband of war
قاچاق اسلحه ومهمات جنگی و متفرعات ان از قبیل بنزین و لاستیک
to frisk
[a person]
دست روی بدن کسی کشیدن
[در جستجو برای اسلحه یا مواد مخدر]
break
حرکت سگ جهت اوردن شکار بازکردن بدنه اسلحه دویدن قبل ازصدای تپانچه
breaks
حرکت سگ جهت اوردن شکار بازکردن بدنه اسلحه دویدن قبل ازصدای تپانچه
drifted
انحراف انحراف گلوله انحراف مسیر سمبه
drifts
انحراف انحراف گلوله انحراف مسیر سمبه
drifting
انحراف انحراف گلوله انحراف مسیر سمبه
drift
انحراف انحراف گلوله انحراف مسیر سمبه
armory training
اموزش جنگ افزارداری اموزش اسلحه سازی
ordnance plant
کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
autoloader
اسلحه خودکار یا نیمه خودکار
safety stop
ضامن اسلحه گیره ضامن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com