English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (10 milliseconds)
English Persian
fuel injection سوخت رسانی
Search result with all words
central refueling provisions سیم سوخت رسانی هواپیماکه در ان تمام تانکهای سوخت از یک نقطه تغذیه میشوند
feed pump پمپ سوخت رسانی
flexible fuel tubing لوله سوخت رسانی قابل انعطاف
fuel supply line لوله سوخت رسانی
fuel supply pump پمپ سوخت رسانی
joint petroleum office دفتر امور سوخت رسانی مشترک نیروهای مسلح درصحنه عملیات
pipeline assets وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
supercharger دستگاه هوا و سوخت رسانی بیشتر
Other Matches
air metering force نیروی در کاربوراتور وسیستمهای تزریق سو سوخت که لوله وانتوری و فشارهوا را مقدار سوخت را کنترل میکند
combustion starter مکانیزمی که در ان احتراق یک سوخت ترکیب سوخت و هواانرژی لازم برای شروع دوران موتور را تامین میکند
bipropellant سوخت راکت متشکل از دو جزء سوخت و اکسیدکننده
atomisers سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
atomizers سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
charge جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
atomizer سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
charges جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
purveyance اذوقه رسانی
electrification برق رسانی
errands پیغام رسانی
informatics اطلاع رسانی
finalization انجام رسانی
finalization بپایان رسانی
transduction ورا رسانی
photoconductivity نور رسانی
harmfulness زیان رسانی
errand پیغام رسانی
torch pot [محفظه مشعل سوخت محفظه سوخت پاش توربینی]
information استخبار خبر رسانی
power supply mains شبکه برق رسانی
gunlock وسیله اتش رسانی
hydraulician عالم به علم اب رسانی
power feed cable کابل برق رسانی
damage density چگالی اسیب رسانی
compuserve شبکه اصلی اطلاع رسانی
ullage فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
follow through چیزی را تا اخر دنبال کردن بانجام رسانی
upgrading به روز رسانی [معاوضه قسمتهای قدیمی] [مهندسی]
civil military action عملیات کمک رسانی به مردم توسط ارتش
tips باکهای خارجی سوخت باکهای بیرونی سوخت
asis Science Information Societyfor American انجمن امریکایی علم اطلاع رسانی
letters نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letter نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
fixes داده نوشته شده روی فایل یا صفحه نمایش برای اطلاع رسانی یا بیان مشخصات و آنچه قابل تغییر توسط کاربر نیست
fix داده نوشته شده روی فایل یا صفحه نمایش برای اطلاع رسانی یا بیان مشخصات و آنچه قابل تغییر توسط کاربر نیست
innervation عصب رسانی عصب گیری
fuelled سوخت
dissimilation سوخت
firing سوخت
fueled سوخت
gasoline سوخت
propellants سوخت
propellant سوخت
power fuel سوخت
combustion سوخت
stoker سوخت
fuel سوخت
burner frame سوخت
fuels سوخت
catabolism سوخت
fuelling سوخت
fuel tank مخزن سوخت
liquid propellant سوخت مایع
jetted سوخت پاش
feed tank مخزن سوخت
jets سوخت پاش
fire teazer سوخت انداز
oil firing سوخت روغنی
firer سوخت انداز
fossil fuel سوخت سنگوارهای
choke دریچه سوخت
ion burn یون سوخت
refuel سوخت گیری
fossil fuels سوخت سنگوارهای
feeder سوخت رسان
feeders سوخت رسان
fueled سوخت دادن
choked دریچه سوخت
octane سوخت ماشینی
fueled سوخت موتور
jetting سوخت پاش
fuel meter سوخت سنج
carburator سوخت رسان
fuel pump پمپ سوخت
bulk petroleum سوخت مخزنی
fuel storage انبار سوخت
fuel سوخت دادن
fuel engineering مهندسی سوخت
gas fuel سوخت گازی
fule pump تلمبه سوخت
fule pump پمپ سوخت
fuel tap شیر سوخت
chokes دریچه سوخت
fuel سوخت موتور
motor fule سوخت موتوری
aviation fuel سوخت هواپیما
metabolical سوخت وسازی
fuel manifold چندراهی سوخت
avgas سوخت طیاره
colloidal propeller سوخت کلوئیدی
domestic fuel سوخت خانگی
liquid fuel سوخت مایع
it excited my pity دلم سوخت
chemical fuel سوخت شیمیایی
fule injection تزریق سوخت
jet سوخت پاش
fuelling سوخت موتور
atomizer سوخت پاش
atomizers سوخت افشان
fuel economy اقتصاد سوخت
atomizers سوخت پاش
tanker مخزن سوخت
tankers مخزن سوخت
fuelled سوخت موتور
stoke سوخت ریختن در
stoked سوخت ریختن در
stoking سوخت ریختن در
metabolism سوخت وساز
metabolism سوخت و ساز
atomizer سوخت افشان
The house burned down . خانه سوخت
fuel filter صافی سوخت
fuels سوخت دادن
fuels سوخت موتور
fuel gas سوخت گازی
fuelling سوخت دادن
solid fuel سوخت جامد
burner سوخت پاش
burners سوخت پاش
atomisers سوخت افشان
atomisers سوخت پاش
metabolisms سوخت وساز
refuelled سوخت گیری
fuel grade درجه سوخت
refuelling سوخت گیری
stokes سوخت ریختن در
solid propellant سوخت جامد
refuels سوخت گیری
rocket fuel سوخت موشک
rocket fuel سوخت راکت
raw fuel سوخت خام
fuelled سوخت دادن
tank ماشین سوخت
metabolic سوخت و سازی
fueling سوخت گیری
refueling سوخت گیری
stoker سوخت انداز
fireman سوخت انداز
fireman سوخت گیر
metabolisms سوخت و ساز
firemen سوخت انداز
firemen سوخت گیر
fuel consumption مصرف سوخت
thickened fuel سوخت جامد
refueled سوخت گیری
fuel air pump بوستر سوخت
gasoline gels سوخت تغلیظ شده
fuel oil mixture مخلوط روغن و سوخت
fuel reserve tank مخزن ذخیره سوخت
fuel injection system سیستم تزریق سوخت
fuel tank vent هواکش تانک سوخت
spray carburetor کاربراتور سوخت پاش
powdered coal firing سوخت خاک ذغال
regenerative gas firing سوخت گازی رژنراتیو
specific fuel consumption مصرف سوخت ویژه
stokehold محل سوخت ریزی
What can't be cured must be endured. <idiom> باید سوخت و ساخت.
thickened fuel سوخت تغلیظ شده
to mend the fire سوخت به اتش رساندن
unusable fuel سوخت غیرقابل استفاده
One must suffer in silence. باید سوخت وساخت
stoker متصدی سوخت کوره
peptized fuel سوخت تغلیظ شده
hypergolic fuel سوخت فوق حساس
i fell pity for him دلم برایش سوخت
i felt sorry for him دلم برایش سوخت
injector nozzle نازل سوخت پاش
injector pump پمپ تزریق سوخت
liquid propellant سوخت مایع موشک
liquid rocket راکت سوخت مایع
metabolic reaction واکنش سوخت و سازی
natural gas firing سوخت گاز طبیعی
oilking متصدی سوخت و اب کشتی
overfeed زیاد سوخت رساندن به
Her face was sun-burnt. صورتش درآفتاب سوخت
air/fuel ratio نسبت هوا به سوخت
refueling سوخت گیری کردن
refueling تجدید سوخت کردن
refueled سوخت گیری کردن
refueled تجدید سوخت کردن
refuel سوخت گیری کردن
refuel تجدید سوخت کردن
firing عمل سوخت دادن
breeder rocket راکت سوخت ساز
fuels سوخت گیری کردن
fuelled سوخت گیری کردن
refuelled سوخت گیری کردن
refuelling تجدید سوخت کردن
refuelled تجدید سوخت کردن
throttling دستگاه کنترل سوخت
throttles دستگاه کنترل سوخت
throttled دستگاه کنترل سوخت
baf ضریب تعدیل سوخت
basal metabolism سوخت و ساز پایه
refuels سوخت گیری کردن
refuels تجدید سوخت کردن
refuelling سوخت گیری کردن
bunker adjustment factor ضریب تعدیل سوخت
fuel سوخت گیری کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com