Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (31 milliseconds)
English
Persian
puncture
سوراخ کردن شکست
punctured
سوراخ کردن شکست
punctures
سوراخ کردن شکست
puncturing
سوراخ کردن شکست
Other Matches
to pink out leather
چرم را برای زیبایی سوراخ سوراخ کردن
perforation
عمل سوراخ کردن ایجاد سوراخ
breached
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breach
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breaches
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
pinkest
سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
thirl
سوراخ سوراخ کردن دریدن
pink
سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pinker
سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
cancellate
سوراخ سوراخ سوراخ سوراخ کردن
riddle
سوراخ سوراخ کردن
riddles
سوراخ سوراخ کردن
parallax
پارالاکس ضریب شکست نور جابجایی تصویر در اثر شکست نور
centered
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centers
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centre
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centred
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
center
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
clair-voie
[پرچین با دیواره های مشبک که سوراخ سوراخ است.]
dilly bag
کیف دستی یا کیسه سوراخ سوراخ زنانه
reversing
شکست وارونه کردن
reverse
شکست وارونه کردن
reverses
شکست وارونه کردن
reversed
شکست وارونه کردن
float stone
سنگ اجرسای یکجورسنگ سوراخ سوراخ
fenestration
چیزی که سوراخ سوراخ یاروزنه داراست
sights
سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
sight
سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
illumination by reflection
روشن کردن منطقه از طریق انعکاس یا شکست نور
gruyere cheese
پنیر سوراخ سوراخ سوئیسی
foraminate
ثقبه دار سوراخ سوراخ
fail
عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
failed
عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
fails
عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
scuttle
سوراخ کردن
gores
سوراخ کردن
bore
سوراخ کردن
broach
سوراخ کردن
transfix
سوراخ کردن
broaches
سوراخ کردن
incising
سوراخ کردن
punch
سوراخ کردن
broaching
سوراخ کردن
goring
سوراخ کردن
broached
سوراخ کردن
to set abroach
سوراخ کردن
punched
سوراخ کردن
stab
سوراخ کردن
drilled
سوراخ کردن
boring
سوراخ کردن
pierce
سوراخ کردن
drills
سوراخ کردن
pierces
سوراخ کردن
to pick a hole in
سوراخ کردن
pooled
سوراخ کردن
gored
سوراخ کردن
stabbed
سوراخ کردن
stabs
سوراخ کردن
gore
سوراخ کردن
to burn a hole
سوراخ کردن
pools
سوراخ کردن
drill
سوراخ کردن
punches
سوراخ کردن
delving
سوراخ کردن
steek
سوراخ کردن
perforates
سوراخ کردن
delve
سوراخ کردن
perforating
سوراخ کردن
pool
سوراخ کردن
to break open
سوراخ کردن
delves
سوراخ کردن
wear a hole in
سوراخ کردن
to punch a hole in
سوراخ کردن
foraminate
سوراخ کردن
scuttling
سوراخ کردن
scuttles
سوراخ کردن
bores
سوراخ کردن
scuttled
سوراخ کردن
to drill through
سوراخ کردن
to poke a hole in any thing
سوراخ کردن
delved
سوراخ کردن
perforate
سوراخ کردن
hollow forge
سوراخ کردن گرم
burrs
بامته سوراخ کردن
spits
سوراخ کردن تف انداختن
punch
سوراخ ایجاد کردن
To bark up the wrong tree.
<idiom>
[سوراخ دعا را گم کردن]
punched
مهر کردن سوراخ
punched
سوراخ ایجاد کردن
punches
مهر کردن سوراخ
back drill
از پشت سوراخ کردن
prong
باچنگ ک سوراخ کردن
prongs
باچنگ ک سوراخ کردن
to peck a hole in
با نوک سوراخ کردن
lancinate
بانیزه سوراخ کردن
lack vt
با گلوله سوراخ کردن
to tear a hole in
سوراخ یا پاره کردن
peck
بانوک سوراخ کردن
broach
سوراخ کردن قایق
transfixion
عمل سوراخ کردن
punch
مهر کردن سوراخ
broached
سوراخ کردن قایق
pecks
بانوک سوراخ کردن
pecking
بانوک سوراخ کردن
pecked
بانوک سوراخ کردن
broaching
سوراخ کردن قایق
broaches
سوراخ کردن قایق
burr
بامته سوراخ کردن
precision bore
سوراخ کردن دقیق
burring
بامته سوراخ کردن
spit
سوراخ کردن تف انداختن
tusks
سوراخ کردن یا کندن
burred
بامته سوراخ کردن
pertusion
عمل سوراخ کردن
punches
سوراخ ایجاد کردن
tusk
سوراخ کردن یا کندن
gride
سوراخ کردن فرورفتن
peep
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeping
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeps
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeped
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
atmospheric refraction
شکست نور دراثر برخورد به طبقات جوی شکست جوی نور
puncturing
سوراخ کردن پنچر شدن
jabbing
خنجر زدن سوراخ کردن
unkennel
از سوراخ یا لانه بیرون کردن
punctured
سوراخ کردن پنچر شدن
punctures
سوراخ کردن پنچر شدن
jabs
خنجر زدن سوراخ کردن
jabbed
خنجر زدن سوراخ کردن
drill
سوراخ کردن چاه کندن
back drilling attachment
تجهیزات سوراخ کردن از پشت
slots
سوراخ کردن شکاف کوچک
notches
شکاف چوبخط سوراخ کردن
slot
سوراخ کردن شکاف کوچک
drilled
سوراخ کردن چاه کندن
slotting
سوراخ کردن شکاف کوچک
jab
خنجر زدن سوراخ کردن
notch
شکاف چوبخط سوراخ کردن
drills
سوراخ کردن چاه کندن
puncture
سوراخ کردن پنچر شدن
stave
شبیه لوله ایجاد سوراخ کردن
bores
وسیله سوراخ کردن کالیبر تفنگ
rupture
شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
ruptures
شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
rupturing
شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
loophole
سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
loopholes
سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
bore
وسیله سوراخ کردن کالیبر تفنگ
borer
هرچیزیکه وسیله سوراخ کردن باشد
fraise
گشادتر کردن سوراخ اره مدور
karatonyxis
عمبل اب مرواریدبوسیله سوراخ کردن قرنیه
pinhole
سوراخ کردن برای گوشی یاز
jackhammer
مته دستی مخصوص سوراخ کردن سنگ
lanciation
سوراخ کردن یا تیر کشیدن دردتیر کشنده
concrete coring drill
مته برای سوراخ کردن هسته بتن
perforate
سوراخ کردن نفوذ کردن
stick
سوراخ کردن نصب کردن
penetrated
رخنه کردن سوراخ کردن
penetract
رخنه کردن سوراخ کردن
punch
منگنه کردن سوراخ کردن
thrusts
سوراخ کردن رخنه کردن در
perforates
سوراخ کردن نفوذ کردن
perforating
سوراخ کردن نفوذ کردن
penetrate
رخنه کردن سوراخ کردن
penetrates
رخنه کردن سوراخ کردن
thrusting
سوراخ کردن رخنه کردن در
gimlet
سوراخ کردن مته کردن
thrust
سوراخ کردن رخنه کردن در
gimlets
سوراخ کردن مته کردن
impaling
سوراخ کردن احاطه کردن
impales
سوراخ کردن احاطه کردن
punched
منگنه کردن سوراخ کردن
punches
منگنه کردن سوراخ کردن
impaled
سوراخ کردن احاطه کردن
impale
سوراخ کردن احاطه کردن
trepanation
مته حفاری معدن وجراحی بامته سوراخ کردن
to prick at something
بچیزی سوزن یا تیغ زدن چیزیرا کمی سوراخ کردن
cancellated
سوراخ سوراخ اسفنجی
grid
دریچه سوراخ سوراخ
swage block
قالب سوراخ سوراخ
cancellous
سوراخ سوراخ اسفنجی
millepore
مرجان سوراخ سوراخ
grids
دریچه سوراخ سوراخ
cancellate
سوراخ سوراخ اسفنجی
bottoming reamer
وسیلهای برای میزان و بزرگ ردن سوراخ به اندازه دلخواه بدون کج کردن لبه ها
angle drill
ابزاری برای سوراخ کردن ورقههای فلزی که در ان مته با بدنه دریل زاویهای میسازد
choke bore
روکشی برای سوراخ کردن یاتراش دادن داخل سیلندر که قسمت بالای ان دارای قطری کمتر از قطر اصلی سیلندرمیباشد
horned scully
مانع افقی زیرابی که برای سوراخ کردن بدنه کشتیهاکار گذاشته میشود و معمولابا بتون و تیراهن ساخته میشود
acupunctuate
با سوزن سوراخ کردن سوزن فروکردن
flunk
شکست
flunked
شکست
unsuccess
شکست
defeature
شکست
flunks
شکست
breakage
شکست
flunking
شکست
failures
شکست
failure
شکست
loss
شکست
flopper
شکست
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com