Dictiornary-Farsi | سیاست مالی فعال | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (11 milliseconds)

English	Persian
active fiscal policy	سیاست مالی فعال


Search result with all words

passive fiscal policy	سیاست مالی غیر فعال
Other Matches

monetrarist keynesian debate	اینکه ایا سیاست پولی موثر است یا سیاست مالی
fiscal drag	اثر کند کنندگی مالی هنگامیکه سیاست مالی نتواندرشد اقتصادی را حفظ نماید .
financial policy	سیاست مالی
fiscal policy	سیاست مالی
functional finance	سیاست مالی اصولی
tools of fiscal policy	ابزار سیاست مالی
austere fiscal policy	سیاست مالی مضیق
expansionary fiscal policy	سیاست مالی انبساطی
pure fiscal policy	سیاست مالی خالص
discretionary fiscal policy	سیاست مالی اختیاری
restrictive fiscal policy	سیاست مالی انقباضی
contractionary fiscal policy	سیاست مالی انقباضی
monetarists	طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
functional finance	سیاست مالی دولت برای تثبیت وضع اقتصادی
corporate model	نمایش یا شبیه سازی ریاضی اعمال حسابداری و خطوط راهنمای سیاست مالی یک شرکت
monetary school	مکتب اقتصادی تحت رهبری میلتون فریدمن که معتقد به کارائی بیشترسیاست پولی نسبت به سیاست مالی در اقتصاد است
We are firm believers that party politics has no place in foreign policy.	ما کاملا متقاعد هستیم که سیاست حزب جایی در سیاست خارجی ندارد .
policy maker	سیاست ساز و سیاست افرین تعیین کننده خط مشی سیاسی
active	هدف فعال خط مشی فعال
financial statement	صورت مالی گزارش مالی
quando acciderint	وقتی مدیرترکه در مقابل غرماء متوفی به دفاع در دست نبودن مالی از متوفی متوسل میشودمحکمه با صدور حکمی باعنوان بالا مقرر می دارد که هر گاه مالی از متوفی بدست اید باید به غرماء داده شود
cere	موم مالی کردن یا روغن مالی کردن
active cell	سل فعال
sthenic	فعال
operational	فعال
light foot	فعال
up	فعال
go-ahead	فعال
strenuous	فعال
commissioned <adj.>	فعال
smacking	فعال
efective	فعال
upping	فعال
upped	فعال
astir	فعال
energetic	فعال
smacker	فعال
snell	فعال
light footed	فعال
active	فعال
active sonar	سونار فعال
activation barrier	سد فعال سازی
active sonar	ردیاب فعال
active absorption	جذب فعال
activator	فعال ساز
active therapy	درمان فعال
active stock	موجودی فعال
active vocabulary	واژگان فعال
acting	فعال کاری
trig	فعال سرحال
adrenergic	فعال شونده
actuator	فعال کننده
actual output	بازداده فعال
actinic rays	اشعه فعال
activation	فعال سازی
activation	فعال کردن
active window	پنجره فعال
kinetic energy	نیروی فعال
active aircraft	هواپیمای فعال
active balance	مانده فعال
active hydrogen	هیدروژن فعال
active carbon	کربن فعال
active file	فایل فعال
active file	پرونده فعال
active element	عنصر فعال
active device	دستگاه فعال
active centers	مراکز فعال
active center	مرکز فعال
active avoidance	اجتناب فعال
active index	ایندکس فعال
activate	فعال کردن
active site	موضع فعال
active site	محل فعال
active program	برنامه فعال
active mine	مین فعال
active lines	خطهای فعال
active analysis	تحلیل فعال
active installation	قسمت فعال
active installation	تاسیسات فعال
active index	شاخص فعال
active area	ناحیه فعال
active cell	سلول فعال
inactive	غیر فعال
semiactive	نیمه فعال
spiritous	فعال زنده
passives	غیر فعال
spirituous	فعال سرزنده
passive	غیر فعال
active	فعال کنشی
hot money	پول فعال
active force	نیروی فعال
operating personnel	پرسنل فعال
optically active	فعال نوری
whip up <idiom>	فعال کردن
come alive <idiom>	فعال ماندن
cycle stock	موجودی فعال
activate	فعال کردن
enthalpy	حرارت فعال
activate	فعال کردن
activated	فعال کردن
activates	فعال کردن
out of action	غیر فعال
activating	فعال کردن
politic	سیاست
kingcraft	سیاست
politics	سیاست
politcs	سیاست
king craft	سیاست
policy	سیاست
diplomacy	فن سیاست
policies	سیاست
financial	مالی
monetary	مالی
accounting classification	کد مالی
financing	مالی
finances	مالی
fiscal	مالی
finance	مالی
pecuniary	مالی
financed	مالی
active zone of well	حوزه فعال چاه
activated carbon	کربن فعال شده
absorbo cel	سلولوز فعال شده
activity	فعال یا مشغول بودن
activities	فعال یا مشغول بودن
reactive current	جریان غیر فعال
commissioning the ship	فعال کردن کشتی
reactivating	دوباره فعال کردن
reactivates	دوباره فعال کردن
reactivate	دوباره فعال کردن
ce	تراشه فعال کننده
pragmatics	فعال واقع بین
reactivated	دوباره فعال کردن
activated carbon	ذغال فعال شده
passive element	یکان غیر فعال
overactive	فوق العاده فعال
activation energy	انرژی فعال سازی
active sonar	رادار دریایی فعال
surfactants	مواد فعال در سطح
nonoperating strength	پرسنل غیر فعال
active labor force	نیروی کار فعال
cationic	دارای کاتیون فعال
active database	پایگاه دادههای فعال
surface active agents	مواد فعال در سطح
idle money	پول غیر فعال
active status	خط مشی فعال توپخانه
passive sonar	ردیاب غیر فعال
activated charcoal	کربن فعال شده
activated charcoal	ذغال فعال شده
activated cathode	کاتد فعال شده
activated complex	کمپلکس فعال شده
activated diffusion	پخش فعال شده
activated sludge	لجن فعال شده
activating effect of functional group	گروه فعال ساز
euchromatin	بخش فعال کروماتین
deactivating	غیر فعال کردن
reactive power	توان غیر فعال
inactivate	غیر فعال کردن
deactivates	غیر فعال کردن
go-getter	شخص فعال و زرنگ
disabled <adj.> <past-p.>	غیر فعال شده
go-getters	شخص فعال و زرنگ
arm	خط وط وقفه فعال شده .
locked <adj.> <past-p.>	غیر فعال شده
deactivate	غیر فعال کردن
pragmatic	فعال واقع بین
blocked <adj.> <past-p.>	غیر فعال شده
deactivated	غیر فعال کردن
go getter	شخص فعال و زرنگ
foreign policy	سیاست خارجی
diplomacy	سیاست سیاستمداری
wage policy	سیاست دستمزد
policy-making	سیاست گذاری
neutralism	سیاست بی طرفی
policy making	سیاست گذاری
stop go policy	سیاست تثبیت
king craft	سیاست پادشاهی
tax policy	سیاست مالیاتی
income policy	سیاست درامدی
health policy	سیاست بهداشتی
the policy of the government	سیاست دولت
laisser faire	سیاست اقتصادازاد
fiscal policy	سیاست مالیاتی
commercial policy	سیاست بازرگانی
budgetary policy	سیاست بودجهای
acrobats	سیاست باز
realpolitik	سیاست عملی
realpolitik	سیاست زور
acrobat	سیاست باز
anti inflationary policy	سیاست انقباضی
anti development policy	سیاست ضد توسعه
development policy	سیاست توسعه
economic policy	سیاست اقتصادی
employment policy	سیاست اشتغال
policy	مسلک سیاست
expansionary policy	سیاست انبساطی
fair deal	سیاست منصفانه
policies	مسلک سیاست
realpolitik	سیاست تجربی
laissez faire	سیاست اقتصادازاد