English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
upswing سیر صعودی داشتن
Other Matches
ascensional صعودی
ascendant صعودی
ascending صعودی
increasing cost هزینههای صعودی
hoisting power نیروی صعودی
ascending chromatography کروماتوگرافی صعودی
upward trend روند صعودی
scansorial صعودی بالارونده
upward mobility تحرک صعودی
ascending sort جورکردن صعودی
upward tendency گرایش صعودی
ascending order ترتیب صعودی
increasing function تابع صعودی
ascending sort مرتب سازی صعودی
law of increasing return قانون بازده صعودی
acroscopic متوجه به بالا صعودی
ascending reticular activating system دستگاه فعال ساز صعودی ساخت شبکهای
aras system reticularactivating ascendingدستگاه فعال ساز صعودی ساخت شبکهای
money to burn <idiom> بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longs میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep up از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
giffen good نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
hoping انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes انتظار داشتن ارزو داشتن
differed اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hoped انتظار داشتن ارزو داشتن
differs اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhors بیم داشتن از ترس داشتن از
resides اقامت داشتن مسکن داشتن
differ اختلاف داشتن تفاوت داشتن
resided اقامت داشتن مسکن داشتن
reside اقامت داشتن مسکن داشتن
cost قیمت داشتن ارزش داشتن
mean مقصود داشتن هدف داشتن
abhorred بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorring بیم داشتن از ترس داشتن از
hope انتظار داشتن ارزو داشتن
meaner مقصود داشتن هدف داشتن
proffers تقدیم داشتن عرضه داشتن
meanest مقصود داشتن هدف داشتن
proffer تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered تقدیم داشتن عرضه داشتن
to have by heart ازحفظ داشتن درسینه داشتن
upkeep بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
cobb doglas production function ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
long for اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
lead a dog's life <idiom> زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
bears داشتن
to hold a meeting داشتن
relieves داشتن
have داشتن
own داشتن
owning داشتن
bear داشتن
want کم داشتن
bear در بر داشتن
bears در بر داشتن
owned داشتن
lacks کم داشتن
lacked کم داشتن
having داشتن
doubts شک داشتن
doubting شک داشتن
possessing داشتن
to be feverish تب داشتن
doubted شک داشتن
to be in a f. تب داشتن
to have f. تب داشتن
wanted کم داشتن
doubt شک داشتن
lack کم داشتن
lackvt کم داشتن
intercommon داشتن
possesses داشتن
possess داشتن
relieving داشتن
to have داشتن
to go hot تب داشتن
to hold داشتن
relieve داشتن
redolence بو داشتن
to possess داشتن
to have possession of داشتن
monogyny داشتن یک زن
owns داشتن
abominated تنفر داشتن
vibrating ارتعاش داشتن
vibrates ارتعاش داشتن
correspond رابطه داشتن
vibrated ارتعاش داشتن
imply دلالت داشتن
corresponded رابطه داشتن
abominate تنفر داشتن
vibrate ارتعاش داشتن
tolerate طاقت داشتن
bestowon ارزی داشتن
to hold [to have] نگه [داشتن]
belong تعلق داشتن
belonged تعلق داشتن
bipolarity داشتن دو قطب
belongs تعلق داشتن
to be afraid [of] ترس داشتن [از]
possessing در تصرف داشتن
tolerates طاقت داشتن
tolerating طاقت داشتن
implies دلالت داشتن
bear on نسبت داشتن
corresponds رابطه داشتن
liaising بستگی داشتن
amativeness دوست داشتن
scooting سرعت داشتن
believe گمان داشتن
implying دلالت داشتن
believed گمان داشتن
scooted سرعت داشتن
believes گمان داشتن
scoot سرعت داشتن
deserves استحقاق داشتن
play-acting نقش داشتن
play-acted نقش داشتن
play-act نقش داشتن
play-acts نقش داشتن
tolerated طاقت داشتن
liaise رابطه داشتن
scoots سرعت داشتن
liaise بستگی داشتن
liaised رابطه داشتن
liaised بستگی داشتن
contradicts تناقض داشتن با
contradicted تناقض داشتن با
contradict تناقض داشتن با
liaises رابطه داشتن
liaises بستگی داشتن
liaising رابطه داشتن
deserve استحقاق داشتن
possesses در تصرف داشتن
refrains نگاه داشتن
refraining نگاه داشتن
refrained نگاه داشتن
refrain نگاه داشتن
stick-ups برجستگی داشتن
stick-up برجستگی داشتن
stick up برجستگی داشتن
dehydrate پسابش داشتن
dispateh گسیل داشتن
dubitate شک داشتن تردیدکردن
stand a chance <idiom> احتمال داشتن
retain نگاه داشتن
expects چشم داشتن
expecting چشم داشتن
expected چشم داشتن
expect چشم داشتن
keeps نگاه داشتن
keep نگاه داشتن
bode دلالت داشتن
limps سکته داشتن
limping سکته داشتن
limped سکته داشتن
limp سکته داشتن
nettles رنجه داشتن
nettle رنجه داشتن
cravings اشتیاق داشتن
craves اشتیاق داشتن
craved اشتیاق داشتن
crave اشتیاق داشتن
execrate مکروه داشتن
dubitation گمان شک داشتن
dubitation تردید داشتن
have butterflies in one's stomach دلهره داشتن
have butterflies in one's stomach اضطراب داشتن
eloign دورنگاه داشتن از
trepan تمایل داشتن
to be thirsty اشتیاق داشتن
bode شگون داشتن
possess در تصرف داشتن
resembled شباهت داشتن
resemble شباهت داشتن
differs فرق داشتن
differing فرق داشتن
differed فرق داشتن
differ فرق داشتن
disguising نهان داشتن
disguises نهان داشتن
disguised نهان داشتن
disguise نهان داشتن
resembles شباهت داشتن
resembling شباهت داشتن
exist وجود داشتن
hankers اشتیاق داشتن
hankered اشتیاق داشتن
hanker اشتیاق داشتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com