Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
federal reserve system
سیستمی که به موجب ان
Other Matches
style
ترکیب
[سازمانی یا سیستمی]
design
ترکیب
[سازمانی یا سیستمی]
layout
ترکیب
[سازمانی یا سیستمی]
packaging
ترکیب
[سازمانی یا سیستمی]
make-up
ترکیب
[سازمانی یا سیستمی]
style
ساخت
[سازمانی یا سیستمی]
design
ساخت
[سازمانی یا سیستمی]
layout
ساخت
[سازمانی یا سیستمی]
make-up
ساخت
[سازمانی یا سیستمی]
indeterminate system
سیستمی که وضعیت منط قی
multisystem network
شبکه چند سیستمی
design
آرایش
[سازمانی یا سیستمی]
layout
آرایش
[سازمانی یا سیستمی]
packaging
آرایش
[سازمانی یا سیستمی]
make-up
آرایش
[سازمانی یا سیستمی]
packaging
ساخت
[سازمانی یا سیستمی]
style
آرایش
[سازمانی یا سیستمی]
standalone
سیستمی که مستقل کار میکند
in conformity with
بر موجب
offeror
موجب
cause
موجب
contributive
موجب
occasion
موجب
occasioned
موجب
occasioning
موجب
whereby
که به موجب ان
incurs
موجب
incurring
موجب
incurred
موجب
incur
موجب
origins
موجب
inducement
موجب
origin
موجب
causing
موجب
causes
موجب
inducements
موجب
occasions
موجب
contributory
موجب
batch
سیستمی که فایلهای دستهای را اجرا میکند
monitors
سیستمی که خطاهای مدار را بررسی میکند
monitored
سیستمی که خطاهای مدار را بررسی میکند
systems analysis
سیستمی که نرم افزار سیستم می نویسد
monitor
سیستمی که خطاهای مدار را بررسی میکند
bifurcation
سیستمی که در آن فقط دو نتیجه ممکن است
batches
سیستمی که فایلهای دستهای را اجرا میکند
cuse of a
موجب وحشت
ill fated
موجب بدبختی
thorns
موجب ناراحتی
thorn
موجب ناراحتی
conducive
موجب شونده
effectuate
موجب شدن
sperms
موجب ایجادچیزی
bring
موجب شدن
affording
موجب شدن
afforded
موجب شدن
afford
موجب شدن
affords
موجب شدن
pleasing
موجب مسرت
entailing
موجب شدن
sperm
موجب ایجادچیزی
brings
موجب شدن
bringing
موجب شدن
give rise to
موجب شدن
stumbling block
موجب لغزش
entail
موجب شدن
to bring forth
موجب شدن
gratifying
موجب خوشنودی
promibitive
موجب منع
entailed
موجب شدن
scourger
موجب بلا
entails
موجب شدن
stumbling blocks
موجب لغزش
like a red rag to the bull
موجب خشم
self-
سیستمی که خود را با کارهای مختلف تط بیق میدهد
backwards
بازیابی داده از سیستمی که آسیب دیده است
masters
سیستمی که هر پردازنده آن اصلی و مخصوص یک کار است
ansi.sys
فایل سیستمی مربوط به صفحه نمایش DOS
master
سیستمی که هر پردازنده آن اصلی و مخصوص یک کار است
fail
سیستمی که پس از خرابی بخشی از آن هنوز کار میکند
multilink system
سیستمی که بیش از یک اتصال بین دو نقط ه دارد
failed
سیستمی که پس از خرابی بخشی از آن هنوز کار میکند
fails
سیستمی که پس از خرابی بخشی از آن هنوز کار میکند
mastered
سیستمی که هر پردازنده آن اصلی و مخصوص یک کار است
secure system
سیستمی که بدون اجازه قابل دستیابی نیست
smoke screen
موجب تاریکی وابهام
suspensor
موجب تعلیق نگاهدارنده
ulcerative
موجب تولید زخم
drawing card
موجب جلب توجه
inotropic
موجب انقباض ماهیچه
lactogenic
موجب ترشح شیر
peristrephic
گرداننده موجب گردش
resolutive
محلل موجب فسخ
hysteroid
موجب اختناق رحمی
sufferance
سکوت موجب رضا
hysterogenic
موجب اختناق رحمی
sidesplitting
موجب تشنج پهلوها
incentive
اتش افروز موجب
incentives
اتش افروز موجب
evinced
موجب شدن برانگیختن
evince
موجب شدن برانگیختن
evinces
موجب شدن برانگیختن
evincing
موجب شدن برانگیختن
thirds
شرکتی که سرویس میدهد به سیستمی فروخته شده از یک شخص
priorities
سیستمی که کارها را به ترتیب الویت پردازش مرتب کند.
third
شرکتی که سرویس میدهد به سیستمی فروخته شده از یک شخص
dedicated
برنامه یا تابع یا سیستمی که برای استفاده خاصی است
priority
سیستمی که کارها را به ترتیب الویت پردازش مرتب کند.
multi terminal system
سیستمی که چندین ترمینال به یک CPU وصل شده اند
randomly
سیستمی که خروجی آن به ورووودی یا ساختار داخلی آن ربط ی ندارد
random
سیستمی که خروجی آن به ورووودی یا ساختار داخلی آن ربط ی ندارد
effecturate
موجب شدن انجام دادن
occasioned
موجب شدن فراهم کردن
detractive
سبک کننده موجب کسرشان
occasion
موجب شدن فراهم کردن
curiosity killed the cat
<idiom>
فضولی هم موجب دردسرمی شود
belly laughs
هر چیزی که موجب خنده شود
belly laugh
هر چیزی که موجب خنده شود
reductase
دیاستازی که موجب تقلیل و حل گردد
silert gives consent
خاموشی موجب رضا است
inbreed
موجب شدن بوجود اوردن
ignominious
موجب رسوایی ننگ اور
suspensory
موجب تعویق بیضه بند
haste makes waste
تعجیل موجب تعطیل است
motivate]
تحریک کردن موجب شدن
troubler
موجب تصدیع خاطر مزاحمت
lutenize
موجب ایجاد جسم زرد
inures
معتاد کردن موجب شدن
flunks
چیدن موجب شکست شدن
flunking
چیدن موجب شکست شدن
scarecrows
ادمک سرخرمن موجب ترس
motivate
انگیختن موجب و سبب شدن
motivates
انگیختن موجب و سبب شدن
motivated
انگیختن موجب و سبب شدن
flunk
چیدن موجب شکست شدن
inure
معتاد کردن موجب شدن
occasions
موجب شدن فراهم کردن
inuring
معتاد کردن موجب شدن
occasioning
موجب شدن فراهم کردن
inured
معتاد کردن موجب شدن
motivating
انگیختن موجب و سبب شدن
flunked
چیدن موجب شکست شدن
scarecrow
ادمک سرخرمن موجب ترس
self-
سیستمی که معمولاگ در هنگام شروع بررسیهای ابتدایی را انجام میدهد
instantaneous readout
سیستمی بدون تاخیر بین گیرنده کمیت موردنظر ونشاندهنده ان
trade unionism
سیستمی که معتقد به بسط و توسعه این گونه اتحادیه هاست
Dhrystone benchmark
سیستمی آماری برای اندازه گیری و مقایسه کارایی کامپیوتر
synchronous
سیستمی که در آن تمام وسایل با سیگنال ساعت اصلی همان هستند
autos
سیستمی که در آن کاغذ چاپگر به طور خودکار به صفحه بعد می رود
multi disk
سیستمی که دیسک درایوهای نصب شده با اندازههای مختلف دارد
VRML
سیستمی که به سازندگان امکان ایجاد کلمات سه بعدی در صفحه وب میدهد
auto
سیستمی که در آن کاغذ چاپگر به طور خودکار به صفحه بعد می رود
this act provoked my inquiry
این کار موجب پرسش من است
abortionist
کسی که موجب سقط جنین میشود
denominative
مشتق ازاسم یاصفت موجب تسمیه
abortionists
کسی که موجب سقط جنین میشود
gaping stock
چیزی که موجب خیره نگریستن گرد د
To break a habit makes one ill.
<proverb>
ترک عادت موجب مرض است .
dynamic
سیستمی که منابع آن در هنگام اجرای برنامه اختصاص داده می شوند و نه پیش از آن
allocations
سیستمی که در آن منابع در حین اجرای برنامه و نه پیش از آن اختصاص داده می شوند
ems
سیستمی در PC که بخشی از حافظه که بالای کیلو بایت است نشان میدهد
allocation
سیستمی که در آن منابع در حین اجرای برنامه و نه پیش از آن اختصاص داده می شوند
dynamically
سیستمی که منابع آن در هنگام اجرای برنامه اختصاص داده می شوند و نه پیش از آن
eft
سیستمی که در آن کامپیوتر ها برای ارسال و دریافت پول به بانک استفاده میشوند
interactive
سیستمی که حاوی پاسخ سریع به دستورات کاربر یا برنامه یا داده است
WAIS
سیستمی که به کاربر امکان جستجو اطلاعات ذخیره شده در اینترنت میدهد
riffled
کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
breeding grounds
محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
riffle
کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
hyperinsulinism
درخون که موجب کم شدن قند خون میگردد
new broom sweeps clean
<idiom>
شخص تازهای موجب تغییرات زیادی شود
in the clear
<idiom>
رها از هرچیزی که موجب حرکت یا دیدمشکل شود
breeding ground
محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
blighters
شخص یا چیزی که موجب مصیبت و بلا شود
riffling
کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
blighter
شخص یا چیزی که موجب مصیبت و بلا شود
riffles
کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
gastrin
هورمونی که موجب ترشح شیره معده میگردد
neutral
سیستمی که پاس ولتاژ و صفر دست در آن بیانگر اعداد با دیگری 100 است
parliamentarism
سیستمی که در ان قوه مجریه درمقابل پارلمان جوابگو ومسئول اعمال خود باشد
fail safe system
سیستمی که برای جلوگیری ازخرابی طراحی شده است سیستم با خرابی ملایم
unattended operation
سیستمی که بدون نیاز به اپراتور یا شخص دیگر برای بررسی کار میکند
red reg
چیزی که موجب خشم وبرانگیختگی گرد د یکجورزنگ در گندم
anticatalyst
مادهای که موجب وقفهء واکنشهای حیاتی موجود میشود
expansion bearing
تکیه گاهی که موجب حرکت طولی یا دورانی میشود
meter kilogram second
مربوط به سیستمی که در ان واحد طول متر وواحد وزن کیلو وواحدزمان ثانیه است
cw system
سیستمی که از سیگنالهی امواج پیوسته برای کسب اطلاعات درمورد مسیر پروازبهره میگیرد
quantity theory of money
نظریهای که به موجب ان قیمت هرکالا با مقدار پول تعیین میشود
humoral pathology
علم ناخوشی شناسی که به موجب ان همه بیماریهارانتیجه فسادخلط هامیدانند
an unclear condition which
consideration the ignoranceof causes شرط مجهولی که موجب جهل به عوضین میشود
anti spin
سیستمی برای جلوگیری ازچرخش چرخهای هواپیماهنگامیکه ارابه فرود خارج از هواپیما قرار دارد
DV I
سیستمی که نحوه فشرده سازی و نمایش سیگنالهای صوتی و تصویری روی کامپیوتر را نشان میدهد
prizes
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prized
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prizing
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prize
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
sound effects
عوامل صوتی که در رادیو وتلویزیون وفیلم سینمایی وغیره موجب صدامیشود
raster
سیستمی که دستورات نرم افزار را به تصویر یا صفحه کامل ترجمه میکند که بعد توسط چاپگر می شوند
real time
سیستمی که زمان پردازش آن بسیار مهم است و میتواند منبع داده را تحت تاثیر قرار دهد
gopher
سیستمی که به کاربر امکان میدهد که اطلاعات و فایلهای ذخیره شده در اینترنت را با مجموعهای دستورات پیدا کند
bergson criterion
ضابطهای که نشان میدهد هر تغییری که موجب کاهش مطلوبیت شود نامطلوب است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com