Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 162 (8 milliseconds)
English
Persian
idling cycle
سیکل بی باری
Other Matches
cycled
سیکل
cycles
سیکل
cycle
سیکل
cycled
سیکل مدار
carnot cycle
سیکل کارنو
cycles
سیکل مدار
cycle
سیکل مدار
rankin cycle
سیکل رانکین
cycle time
زمان سیکل
hz
سیکل بر ثانیه
carbon cycle
سیکل کربن
hertz
یک سیکل در ثانیه
staticizing cycle
سیکل ایستاسازی
storage cycle
سیکل انباره
thermodynamics cycle
سیکل ترمودینامیک
alternation
نیم سیکل
kilocycle
کیلو سیکل
kc
کیلو سیکل
training cycle
سیکل اموزشی
cycled
تناوب پریود سیکل
kilohertz
هزار سیکل در یک ثانیه
cycles
تناوب پریود سیکل
four stroke cycle
سیکل چهار زمانه
flow cycle
سیکل جریان کار
engine cycle
سیکل کاری موتور
cycle
تناوب پریود سیکل
instruction cycle
سیکل یاچرخش دستورالعمل
kilomega cycle
یک بیلیون سیکل در ثانیه
mhz
یک میلیون سیکل در ثانیه egaHertz
ration cycle
سیکل محاسبه جیره 42ساعته
kilo
فرکانس هزار سیکل در ثانیه
kilos
فرکانس هزار سیکل در ثانیه
kilocycle
کیلو سیکل یکهزاردور در هرثانیه
billicycle
cycle kilomega کیلومگا سیکل
cycles
سیکل یک سری داستان درباره یک موضوع
gigahertz
فرکانس یک هزار میلیون سیکل در ثانیه
cycled
سیکل یک سری داستان درباره یک موضوع
cycle
سیکل یک سری داستان درباره یک موضوع
infecundity
بی باری
empty load
بی باری
sterility
بی باری
barye
باری
infertility
بی باری
freighters
باری
freighter
باری
idling
بی باری
utility
باری
idle runing
بی باری
unload
بی باری
unloads
بی باری
unloaded
بی باری
mhz
اندازه فرکانس معادل یک میلیون سیکل در ثانیه
lorry
ماشین باری
lorries
ماشین باری
lighterage
قایق باری
raft
قایق باری
rafts
قایق باری
idle time
زمان بی باری
idle period
پریود بی باری
idle frequency
فرکانس بی باری
idle current
جریان بی باری
fright car
واگن باری
fourgon
واگون باری
motortruck
کامیون باری
freight trains
قطار باری
freight train
قطار باری
scow
یدک کش باری
road transport vehicle
ماشین باری
railroad carriage
واگن باری
praam
باری یاتوپدار
no load voltage
ولتاژ بی باری
no load switching
سوئیچینگ بی باری
no load speed
سرعت بی باری
no load current
جریان بی باری
no load condition
حالت بی باری
neutral position
وضعیت بی باری
dead weight tonnage
گنجایش باری
cargo liner
کشتی باری
vans
واگن باری
lighters
قایق باری
freight cars
واگن باری
cargo ship
کشتی باری
lighter
قایق باری
van
واگن باری
cargo boat
کشتی باری
freight car
واگن باری
reversal
نیمی از سیکل نیروهایی که بصورت نوسانی وارد میشوند
reversals
نیمی از سیکل نیروهایی که بصورت نوسانی وارد میشوند
lift helicopter
هلی کوپتر باری
lorries
اتومبیل باری گاری
vans
واگن باری سرپوشیده
promiscuity
بی بند و باری جنسی
lorry
اتومبیل باری گاری
van
واگن باری سرپوشیده
autoloading
باری نیم خودکار
no load loss
تلف یا تلفات بی باری
truckloads
به گنجایش یک ماشین باری
truckload
به گنجایش یک ماشین باری
sexual promiscuity
بی بند و باری جنسی
perfunctory
باری بهر جهت
lighter
کشتی باری کوچک
overload principle
اصل اضافه باری
no load torque
گشتاور پیچشی بی باری
lighters
کشتی باری کوچک
boxcar
یکنوع واگن باری
ideal no load voltage
ولتاژ بی باری ایده ال
floating cargo
باری که دردریا است
cargo master
نوعی هواپیمای باری
idle current connection
اتصال جریان بی باری
idling current connection
اتصال جریان بی باری
ideal no load d.c. voltage
ولتاژ "دی .سی " بی باری ایده ال
nosing
باری که چرخهای لوکوموتیومتحمل می شوند
freighter
کرایه کننده کشتی باری
floating cargo
باری که باکشتی حمل میشود
the supreme
خداوند متعال باری تعالی
wanigan
سقف تراکتور یا ماشین باری
to have
[or bear]
a maximum
[minimum]
load of something
حداکثر
[حداقل]
باری را پذیرفتن
galliot
کرجی باری یا ماهی گیری
freighters
کرایه کننده کشتی باری
wannigan
سقف تراکتور یا ماشین باری
hertz
واحد فرکانس SI که به صورت تعداد سیکل ها در ثانیه نشان داده می شوند
lighter
با قایق باری کالا حمل کردن
carack
کشتی بزرگ باری وجنگی قدیمی
lighters
با قایق باری کالا حمل کردن
carrack
کشتی بزرگ باری وجنگی قدیمی
galiot
کرجی باری یاماهی گیری هلندی
frequencies
تعداد سیکل ها یا دوره زمانی از حالت موج با قاعده که در هر ثانیه تکرار می شوند
nose gear
قسمت جلوی ارابه فرود ازنوع تری سیکل صرفنظر ازفاصله ان تا دماغه
frequency
تعداد سیکل ها یا دوره زمانی از حالت موج با قاعده که در هر ثانیه تکرار می شوند
stirling cycle
سیکل موتور گرمایی که در ان گرما در حجم ثابت افزوده میشود و سبب انبساط همدمامیگردد
globe master
نوعی هواپیمای باری سنگین چهار موتوره
entrucking table
جدول حرکات و بارگیری خودروهای باری ارتشی
milner bary gambit
گامبی میلنر- باری در دفاع فرانسوی شطرنج
plateform car
واگن باری بدون دیوار راه اهن
heian sandan
اجرای هم زمان دو تکنیک اوچی اوکه و گدان باری
replenishing phase
بخشی از سیکل عملکردموتورهای پالس جت که دران افت فشار داخل مجرا سبب ورود سوخت میگردد
compartment marking
تقسیمات علامت گذاری شده داخل هواپیمای باری یاترابری
limit load
بیشترین باری که ممکن است در حالتی بر یک جزء یا قطعه وارد شود
boostrap operation
عملکرد سیستم دینامیکی که دران سیکل اولیه به کمک نیرویا نیروهای خارجی شروع میشود ولی بدون ان ادامه مییابد
fetch
بخشی از سیکل بازیابی- بود که دستورات را از حافظه بازیابی و کدگشایی میکند
fetched
بخشی از سیکل بازیابی- بود که دستورات را از حافظه بازیابی و کدگشایی میکند
fetches
بخشی از سیکل بازیابی- بود که دستورات را از حافظه بازیابی و کدگشایی میکند
portable
کامپیوتر فشرده و مستقل که میتواند توسط بسته باری یا منبع تغذیه اجرا شود
hercules
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
This was the one time he did such a thing and it proved to have fateful consequences.
این تنها باری بود که او دست به چنین کاری زد و نتیجه اش فاجعه انگیز بود.
neutral position
وضعیت خنثی یا خلاص حالت خلاص یا بی باری
maids of honor
ندیمه ساقدوش یا ملازم عروس ندیمه در باری
maid of honor
ندیمه ساقدوش یا ملازم عروس ندیمه در باری
maid of honour
ندیمه ساقدوش یا ملازم عروس ندیمه در باری
cycle per second
سیکل بر ثانیه تناوب در ثانیه
burning train
مسیر انفجار سیکل انفجار
SDRAM
قطعه حافظه پیشرفته که جایگزین DRAM قدیمی است . سیکل دستیابی به حافظه با ساعت پردازنده اصلی سکردن شده است و زمان بین عملیات حافظه را حذف میکند
non interlaced
سیستمی که اشعه الکترون تصویر هر خط صفحه نمایش را یک بار اسکن میکند در حین هر سیکل تنظیم . این اشعه یک اسکن نمایش در هر خط انجام میدهد
watts
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watt
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
execution
1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
synchronize
قطعه حافظه پیشرفته که جایگزین DRAM قدیمی شده است . سیکل دستیابی به حافظه با ساعت پردازنده اصلی همان شده است و زمانهای بین عملیات حافظه را حذف میکند
synchronises
قطعه حافظه پیشرفته که جایگزین DRAM قدیمی شده است . سیکل دستیابی به حافظه با ساعت پردازنده اصلی همان شده است و زمانهای بین عملیات حافظه را حذف میکند
synchronising
قطعه حافظه پیشرفته که جایگزین DRAM قدیمی شده است . سیکل دستیابی به حافظه با ساعت پردازنده اصلی همان شده است و زمانهای بین عملیات حافظه را حذف میکند
synchronised
قطعه حافظه پیشرفته که جایگزین DRAM قدیمی شده است . سیکل دستیابی به حافظه با ساعت پردازنده اصلی همان شده است و زمانهای بین عملیات حافظه را حذف میکند
synchronizes
قطعه حافظه پیشرفته که جایگزین DRAM قدیمی شده است . سیکل دستیابی به حافظه با ساعت پردازنده اصلی همان شده است و زمانهای بین عملیات حافظه را حذف میکند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com