English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
filter tipped سیگار دارای فیلتر
filter-tipped سیگار دارای فیلتر
Other Matches
filter tips فیلتر سیگار
filter tip فیلتر سیگار
chain-smoked سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن
chain-smoking سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن
chain-smokes سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن
chain-smoke سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن
filter فیلتر
filters فیلتر
band pass filter فیلتر میانگذر
filters فیلتر صافی
filter فیلتر صافی
filter element المنت فیلتر
l filter فیلتر سلفی
bandpass filter فیلتر الکترونیکی که به فرکانسهای خالص اجازه عبور میدهد و سایر فرکانسها را ترد میکند
cuno filter نوعی فیلتر متشکل از تعدادی دیسک که توسط تیغه هایی ازهم جدا شده اند
cigarettes سیگار
cigarette سیگار
stumped ته سیگار
fag سیگار
fags سیگار
cigar سیگار
stumps ته سیگار
cigars سیگار
butt ته سیگار
butted ته سیگار
butts ته سیگار
stubs ته سیگار
stump ته سیگار
stubbed ته سیگار
stub ته سیگار
stumping ته سیگار
stubbing ته سیگار
filter tip سیگار فیلتردار
a carton of cigarettes یک کارتن سیگار
cigar shaped دوسرتیزچون سیگار
chain-smokes پی در پی سیگار کشیدن
manil سیگار مانیلا
cigarette paper کاغذ سیگار
cigar case قوطی سیگار
cigar holder چوب سیگار
filter tips سیگار فیلتردار
cigar سیگار برگ
chain-smoke پی در پی سیگار کشیدن
chain-smoking پی در پی سیگار کشیدن
cigars سیگار برگ
chain-smoked پی در پی سیگار کشیدن
band project filter فیلتر الکترونیکی که تنها یک باند معین از فرکانسها ونوسانات را عبور میدهد وحدود بالا و پایین انرا حذف میکند
cheroot نوعی سیگار برگ
cheroots نوعی سیگار برگ
woodbind سیگار برگ ارزان
snip ادم احمق ته سیگار
snipped ادم احمق ته سیگار
woodbine سیگار برگ ارزان
snipping ادم احمق ته سیگار
I have cigar من یک سیگار برگ دارم.
smoking carriage واگنی که سیگار کشیدن در ان مجازاست
He is a chain smoker. پشت سرهم سیگار می کشد
smoking room اتاق ویژه سیگار کشیدن
smoking car واگنی که سیگار کشیدن در ان مجازاست
stogie سیگار برگ باریک وگران قیمت
He doesnt smok in front of (in the presence of)his father. جلوی پدرش سیگار نمی کشد
stogy سیگار برگ باریک وگران قیمت
He had a cigar between his lips . یک سیگار برگ گذاشته بود گوشه لبش
lay off <idiom> بیش از این استفاده نکردن (دارو،سیگار)
May I offer you a cigarette? اجازه می فرمایید من به شما یک نخ سیگار تقدیم کنم؟
humidor صندوق سیگار که هوای انرامرطوب نگاه دارند
to go out خاموش شدن [شمع یا چراغ یا آتش یا سیگار]
to quit something cold turkey چیزی را یکدفعه ترک کردن [مانند سیگار یا الکل]
Smoking makes you ill and it is also expensive. سیگار کشیدن شما را بیمار می کند و این همچنین گران است.
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
idiomorphic دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
isotropic solutions دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
end stopped دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
Indo-persian rug قالی هندی با طرح ایرانی [اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
polyisotopic دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
off colored دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
monadelphous دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
winey شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winy شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
pentadactyl دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
trilinear دارای سه خط
odoriferous دارای بو
iodic دارای ید
fraught with دارای
footy دارای پا
bilabiate دارای دو لب
three legged دارای سه پا
glochidiate دارای مو
three-legged دارای سه پا
in defect دارای کاستی
salaried دارای حقوق
humous دارای موادالی
foliolate دارای برگچه
elective دارای حق انتخاب
in force دارای اعتبار
electives دارای حق انتخاب
ill neighboured دارای محیط بد
in flower دارای شکوفه
ill neighboured دارای همسایه بد
formal دارای فکر
splashes دارای ترشح
splash دارای ترشح
bifocal دارای دو کانون
haired دارای موی ...
hearted دارای قلب ...
twofold دارای دو چیز
hexameter دارای شش وزن
handy <adj.> دارای مزیت
glary دارای تشعشع
glanduliferous دارای غد دکوچک
heterogamous دارای مادگی ها
geniculate دارای زانویی
homolographic دارای قرینه
prerogatives دارای حق ویژه
in power دارای اختیارات
knarred دارای برامدگی
knock kneed دارای زانوی کج
keeled دارای تبر ته
synonymous دارای ترادف
lean to دارای چارطاقی
ledgy دارای طاقچه
lippy پر رو دارای لب اویزان
stilted دارای چوب پا
energetic دارای انرژی
lobate دارای نرمه
lobated دارای نرمه
longheaded دارای سردراز
portentous دارای فال بد
deadbeats دارای سکون
deadbeat دارای سکون
kibed دارای شکاف
keratinous دارای موادشاخی
binaural دارای دو گوش
indued with charm دارای فریبندگی
inflorescent دارای گل اذین
innervate دارای پی کردن
insectile دارای حشره
instinct with force دارای زور
intercommunicate دارای مراوده
invested with power دارای اختیار
biradial دارای دوشعاع
prerogative دارای حق ویژه
melodic دارای ملودی
melodious دارای ملودی
iodous دارای یود
synonymous دارای تشابه
isogenous دارای یک منبع
keyed دارای جاانگشتی
weighted دارای وزن
floaty دارای اب نشین کم
bimorphemic دارای دوشکل
acetylate دارای ریشهء
binucleated دارای دو هسته
bipartite دارای دوقسمت
accentual دارای تاکید
biramous دارای دو شاخه
bisulcate دارای دوشکاف
bizonal دارای دومنطقه
bodied دارای بدن
buckish دارای خوی بز
bumpiness دارای برامدگی
calcareous دارای کلسیم
calcic دارای اهک
capitated دارای سرمجزا
prurient دارای فکرشهوانی
cephalous دارای کله
chinned دارای چانه
chymiferous دارای کیموس
acetylize دارای ریشهء
binucleate دارای دو هسته
bimotored دارای دوموتور
bimolecular دارای دوملکول
bicentric دارای دومرکز
basined دارای ابگیر
isometric دارای یک میزان
azotic دارای ازت
aulait دارای شیر
artiodactylous دارای سم شکافته
artiodactyl دارای سم شکافته
arbitrative دارای اختیارحکمیت
antithetical دارای ضد ونقیض
antithetic دارای ضد ونقیض
amphibolic دارای دو معنی
aluminous دارای زاج
adamantean دارای تلئلو
binocular دارای دو چشم
binuclear دارای دو هسته
privileged دارای امتیاز
hectic دارای تب لازم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com