Dictiornary-Farsi | شاخص دستمزدهای واقعی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
index of real wages	شاخص دستمزدهای واقعی


Other Matches

nominal scale	شاخص مقیاس اسمی مقیاس غیر واقعی مقیاس تقریبی
von neuman morgensterm utility index	شاخص مطلوبیت ون نیومن مورگن استرن منظورشاخص عددی برای مطلوبیت مورد انتظار استکه دروضعیت ریسک و نامطمئنی ازاین شاخص استفاده میشود .ازنظر ریاضی این شاخص درحقیقت امید ریاضی مژلوبیت کل است
marker	تعیین کننده شاخص هدف شاخص
markers	تعیین کننده شاخص هدف شاخص
ideal index	شاخص کمال مطلوب شاخص ایده ال
rainfall index	شاخص بارش شاخص بارندگی
cambridge equation	نشان میدهند . یعنی پول واقعی برابراست با طول متوسط دورهای که هر واحدپول بین دو معامله نگهداری میشود ضرب در درامد واقعی K =
pigou effect	اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
absolute altimeter	ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
target indicator	شاخص نشان دهنده هدف شاخص هدف
bench mark	شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
architecture proper	معماری بمعنی واقعی کلمه معماری واقعی
indexed sequential file	پرونده ترتیبی شاخص دار فایل ترتیبی شاخص دار
The real problem is not whether machines think but whether men do.	مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
indexed	خط شاخص
dialled	شاخص
dialed	شاخص
dial	شاخص
indicator	شاخص
indexes	خط شاخص
indexes	شاخص
dials	شاخص
index	خط شاخص
indexed	شاخص
scale	شاخص
index number	شاخص
critical	شاخص
aiming post	شاخص
indicative	شاخص
level rod	شاخص
tyupical	شاخص
gnomon	شاخص
cephalic index	شاخص سر
index	شاخص
index of absorption	شاخص جذب
validity index	شاخص اعتبار
sundials	شاخص افتاب
system catalog	پرونده شاخص
seasonal index	شاخص فصلی
sysctlg	پرونده شاخص
compression index	شاخص فشارپذیری
sundial	شاخص افتاب
absorption index	شاخص جذب
active index	شاخص فعال
toughness index	شاخص نرمی
characteristic roots	ریشههای شاخص
bench mark	شاخص مبداء
tidal bench mark	شاخص جزر و مد
bain index	شاخص بین
aiming stake	شاخص کوچک
aiming post sleeve	روپوش شاخص
aiming post sleeve	غلاف شاخص
aiming post light	چراغ شاخص
aiming light	چراغ شاخص
discrimination index	شاخص افتراق
characteristic equation	معادلههای شاخص
characteristic curve	منحنی شاخص
cost indexes	شاخص هزینه
cranial index	شاخص جمجمه
index number	عدد شاخص
index of correlation	شاخص همبستگی
index register	ثبات شاخص
indicator electrode	الکترود شاخص
indicator gate	دریچه شاخص
wage index	شاخص دستمزد
production index	شاخص تولید
levelling staff	شاخص تراز
neon indicator	شاخص نئونی
number index	شاخص عددی
oddsmaker	بازیگر شاخص
readability index	شاخص خوانایی
polarity indicator	شاخص قطب
position indicator	شاخص نماها
range indicator	شاخص مسافت
price index	شاخص قیمت
index mark	علامت شاخص
index hole	سوراخ شاخص
holotype	نمونه شاخص
critical period	دوره شاخص
critical ratio	بهر شاخص
critical region	ناحیه شاخص
critical values	مقادیر شاخص
cross index	شاخص متقابل
roughness index	شاخص زبری
retention index	شاخص بازداری
difficulty index	شاخص دشواری
economic index	شاخص اقتصادی
economic indicator	شاخص اقتصادی
general index	شاخص کلی
gnomon	شاخص شرعیات
gnomonic	وابسته به شاخص
gnomonics	فن شاخص سازی
group index	شاخص گروه
weight index	شاخص موزون
indicator	نمایشگر شاخص
indexed	فهرست شاخص
vital index	شاخص حیاتی
indicator	شاخص اندازه
index	فهرست شاخص
statistics	شاخص امار
indexing	شاخص گذاری
indexes	فهرست شاخص
laspeyres price index	شاخص قیمت لاسپیرز
isoheyt	خط شاخص نقاط هم باران
indexed list	لیست شاخص دار
indexed array	ارایه شاخص دار
indexed address	آدرس شاخص دار
critical incidents technique	شیوه رویدادهای شاخص
index of multiple correlation	شاخص همبستگی چندگانه
index of industrial production	شاخص تولید صنعتی
symbol	رمز اشاره شاخص
array index number	عدد شاخص ارایه
air pollution index	شاخص الودگی هوا
respiratory exchange index	شاخص بهره تنفسی
renewal index	شاخص قابل تجدید
map index	فهرست شاخص نقشه ها
characteristic expansion time	زمان شاخص انبساط
construction cost index	شاخص هزینه ساختمانی
colminator	دوربین شاخص توپ
beach flag	پرچم شاخص اسکله
to be the clincher	عامل شاخص بودن
to turn the scales	عامل شاخص بودن
cost of living index	شاخص هزینه زندگی
pre indexing	شاخص گذاری قبلی
post indexing	شاخص گذاری بعدی
producer price index	شاخص قیمت تولیدی
range markers	چراغ شاخص مسیر
index of retail prices	شاخص قیمتهای خرده فروشی
consistency index	شاخص تغییر شکل پذیری
wholesale price index	شاخص قیمت عمده فروشی
critical flicker frequency	بسامد شاخص در سوسو زدن
annual efficiency index	شاخص کارایی سالانه خدمتی
consumer price index	شاخص قیمت کالاهای مصرفی
index of consumer prices	شاخص قیمت کالاهای مصرفی
randie branching index	شاخص شاخه زنی رندیچ
gates opening indicator	شاخص باز شدن دریچه ها
index addressing	نشان دهی شاخص دار
tidemarks	میله شاخص جزر ومد
cff	بسامد شاخص در سوسو زدن
activity designator	شاخص فعالیت یکان یا قسمت
tidemark	میله شاخص جزر ومد
index linked insurance	بیمهای که با شاخص تعدیل میشود
plimsoll mark	خط شاخص حداکثر وزن بارکشتی
index of wholesale prices	شاخص قیمتهای عمده فروشی
actual	واقعی
virtual	واقعی
literal	واقعی
ex post	واقعی
factual	واقعی
very	واقعی
essentials	واقعی
positive	واقعی
unfeigned	واقعی
veridical	واقعی
veracious	واقعی
lifelike	واقعی
concrete	: واقعی
essential	واقعی
factually	واقعی
veritable	واقعی
ex post saving	واقعی
objectives	واقعی
objective	واقعی
McCoy	واقعی
righted	واقعی
true life	واقعی
righting	واقعی
actuals	واقعی
real	واقعی
card-carrying	واقعی
right	واقعی
indexed sequential access method	روش دستیابی ترتیبی شاخص دار
pathognomonic	وابسته بتشخیص ناخوشی شاخص مرض
index fossil	سنگواره شاخص طبقات زمین شناسی
actual expenses	مخارج واقعی
very	واقعی فعلی
truest	واقعی حقیقی
actual parameter	پارامتر واقعی
truer	واقعی حقیقی
true	واقعی حقیقی
real assets	دارائیهای واقعی
real anxiety	اضطراب واقعی
real address	آدرس واقعی
practicals	واقعی کارازموده
put ineffect	واقعی کردن
genuine	واقعی حقیقی
real capital	سرمایه واقعی
actual damage	خسارت واقعی
actualize	واقعی کردن
actual cost	هزینه واقعی
true vertical	قائم واقعی
actual argument	نشانوند واقعی
airy-fairy	غیر واقعی
actual address	نشانی واقعی
carry ineffect	واقعی کردن
implement	واقعی کردن
real earnings	درامدهای واقعی
real costs	هزینههای واقعی
real wage	مزد واقعی
real value	ارزش واقعی