Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (33 milliseconds)
English
Persian
simulate
شباهت داشتن به شبیه سازی کردن
simulates
شباهت داشتن به شبیه سازی کردن
simulating
شباهت داشتن به شبیه سازی کردن
Other Matches
semblable
شباهت شبیه
to look like
شباهت داشتن
resemble
شباهت داشتن
resembled
شباهت داشتن
resembles
شباهت داشتن
resembling
شباهت داشتن
imagery
شبیه سازی عکاسی کردن
to resemble somebody
شباهت به کسی داشتن
simulate
شبیه سازی کردن تشبیه کردن
simulating
شبیه سازی کردن تشبیه کردن
simulates
شبیه سازی کردن تشبیه کردن
imagery
مجسمه سازی شبیه سازی
simulation
شبیه سازی
simulations
شبیه سازی
image
شبیه سازی
the d.
فن شبیه سازی
computer simulation
شبیه سازی
images
شبیه سازی
the drama
فن شبیه سازی
computer simulation
شبیه سازی کامپیوتری
simulation language
زبان شبیه سازی
dramaturgy
شبیه سازی فن نمایش داستانها
dynamic simulation language
زبان شبیه سازی پویا
society for computer simulation
انجمن شبیه سازی کامپیوتر
fogging
اثر گرافیکی برای شبیه سازی مه
virtual
ماشین شبیه سازی شده و عملیات آن
simulacrum
شباهت ریایی شباهت تصنعی
simulator
وسیلهای که سیستم دیگر را شبیه سازی میکند
simulators
وسیلهای که سیستم دیگر را شبیه سازی میکند
field of view
حدود دید یک دوربین شبیه سازی شده
virtual
شبیه سازی محیط دنیای واقعی توسط کامپیوتر
eliza
برنامهای که مباحثه یک بیمار را بایک متخصص بیماریهای دماغی شبیه سازی میکند
corporate model
نمایش یا شبیه سازی ریاضی اعمال حسابداری و خطوط راهنمای سیاست مالی یک شرکت
imacs
for internationalassociation insimulation computers mathematicsand انجمن بین المللی ریاضیات و کامپیوتردر شبیه سازی
pay
کار سازی داشتن
paying
کار سازی داشتن
pays
کار سازی داشتن
gpss
زبان برنامه نویسی مسئله گرا برای توسعه سیستمهای شبیه سازی بکار می رود
simscript
زبان برنامه نویسی سطح بالاکه مخصوصا" برای کاربردهای شبیه سازی طراحی شده است
dissimilate
ناجور و بی شباهت کردن سبب اختلاف شدن
haze
تاثیر گرافیکی برای شبیه سازی مه طبیعی برای ایجاد فضای سه بعدی حقیقی تر
neural network
سیستمی که برنامه هوش مصنوعی را اجرا میکند و نحوه کار مغز و یادگیری و به خاطر سپردن آنرا شبیه سازی میکند
long
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
logical
واحد اطلاعات آماده پردازش که لزوما شبیه داده اصلی در فضای ذخیره سازی نیست که ممکن است حاوی داده کنترل و... باشد
virtual
که موجود نیست ولی توسط کامپیوتر شبیه سازی شده است و توسط کاربر به صورت مجازی قابل استفاده است
gooseneck
هر چیزی شبیه گردن غاز هرچیز شبیه U
rectification
یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
pinnulate
شبیه برگچه شبیه بالچه
pinnulated
شبیه برگچه شبیه بالچه
likened
شبیه کردن
likens
شبیه کردن
likening
شبیه کردن
liken
شبیه کردن
likenesses
شباهت
similarities
شباهت
analogues
شباهت
analogue
شباهت
similarity
شباهت
semblance
شباهت
anomalous
بی شباهت
resemblance
شباهت
analog
شباهت
equality
شباهت
hairiness
شباهت به مو
unlike
بی شباهت
comparableness
شباهت
likeness
شباهت
nighness
شباهت
analogies
شباهت
analogy
شباهت
nearness
شباهت
bellowed
صدای شبیه نعره کردن
bellow
صدای شبیه نعره کردن
assimilated
هم جنس کردن شبیه ساختن
assimilating
هم جنس کردن شبیه ساختن
assimilates
هم جنس کردن شبیه ساختن
assimilate
هم جنس کردن شبیه ساختن
bellowing
صدای شبیه نعره کردن
d. likeness
شباهت اندک
similitude
شباهت صورت
homophyly
شباهت فامیلی
simulacrum
شباهت وهمی
propinquity
شباهت قرابت
approximation
شباهت زیاد
verisimilitude
شباهت به واقعیت
approximations
شباهت زیاد
analogies
شباهت همانندی
d. likeness
شباهت دور
dissimilar
بی شباهت غیرمشابه
leafiness
شباهت برگ
homophyly
شباهت خانوادگی
apparence
شباهت طبیعی
atavism
شباهت به نیاکان
atavistic
شباهت به نیاکان
frutescence
شباهت به گلبن
assimilatory
شباهت دهنده
self identity
شباهت تام
proportion
شباهت مقدار
not nearctic
هیچ شباهت
analogy
شباهت همانندی
assonance
شباهت صدا
mossiness
شباهت خزه
proportions
شباهت مقدار
stave
شبیه لوله ایجاد سوراخ کردن
parity of reasoning
قیاس یا شباهت استدلال
gauziness
شباهت به گارس یاتنزیب
simulative
دارای شباهت فاهری
Be a dead ringer for someone
<idiom>
شباهت زیاد دو نفر
assimilative
هم جنس شونده شباهت دار
calk
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
to feel like something
احساس که شبیه به چیزی باشد کردن
[مثال پارچه]
digital sorting
روش مرتب کردن شبیه ماشینهای جدول بندی
You are sure a dead ringer for muy brother.
تو قطعا شباهت زیادی با برادر من داری.
gristliness
شباهت به نرمه استخوان حالت غضروفی
homomorphy
شباهت ساختمانی واساسی بین دو چیز
double leg and inside turnover
دوخم با عوض کردن دست شبیه سر و ته یکی مخالف یایک پا رو کار
me too
دارای شباهت تبلیغاتی نسبت برقیب سیاسی خود
junk
پاک کردن یا حذف کردن از فایل ذخیره سازی که دیگر استفاده نمیشود
calculating
دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials
وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
money to burn
<idiom>
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
to keep down
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
floored
کف سازی کردن
floor
کف سازی کردن
floors
کف سازی کردن
jagger
الت کنگره سازی یادندانه سازی
ordnance plant
کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
copy
بدل سازی کردن
simulates
وانمود سازی کردن
copying
بدل سازی کردن
simulating
وانمود سازی کردن
copies
بدل سازی کردن
simulate
وانمود سازی کردن
copied
بدل سازی کردن
jerry build
بنا سازی کردن
calker
زیرپوش سازی کردن
insculp
مجسمه سازی کردن
vacillated
دل دل کردن تردید داشتن
vacillating
دل دل کردن تردید داشتن
vacillate
دل دل کردن تردید داشتن
vacillates
دل دل کردن تردید داشتن
To forge a document (documents).
سند ومدرک سازی کردن
bastardization
بدل سازی حرامزاده کردن
subvert
درون واژگون سازی کردن
subverts
درون واژگون سازی کردن
subverting
درون واژگون سازی کردن
subverted
درون واژگون سازی کردن
compaction
فشرده سازی متراکم کردن
celebrating
نگاه داشتن تقدیس کردن
persuading
بران داشتن ترغیب کردن
snifter
خرخر کردن زکام داشتن
inform
مستحضر داشتن اگاه کردن
informing
مستحضر داشتن اگاه کردن
aspire
ارزو کردن اشتیاق داشتن
head
ریاست داشتن بر رهبری کردن
celebrates
نگاه داشتن تقدیس کردن
treat
بحث کردن سروکار داشتن با
persuades
بران داشتن ترغیب کردن
inhibits
باز داشتن و نهی کردن
persuade
بران داشتن ترغیب کردن
aspires
ارزو کردن اشتیاق داشتن
aspiring
ارزو کردن اشتیاق داشتن
shoot
درد کردن سوزش داشتن
evincing
معلوم کردن ابراز داشتن
evince
معلوم کردن ابراز داشتن
retaining
ابقاء کردن نگاه داشتن
treats
بحث کردن سروکار داشتن با
evinces
معلوم کردن ابراز داشتن
To wish (long) for something.
آرزوی چیزی را کردن (داشتن )
to keep off
دورنگاه داشتن دفع کردن
treated
بحث کردن سروکار داشتن با
diverts
متوجه کردن معطوف داشتن
retained
ابقاء کردن نگاه داشتن
diverted
متوجه کردن معطوف داشتن
to feel fear
احساس ترس کردن
[داشتن]
withholds
مضایقه داشتن خودداری کردن
withholding
مضایقه داشتن خودداری کردن
withhold
مضایقه داشتن خودداری کردن
withheld
مضایقه داشتن خودداری کردن
embosom
بغل کردن عزیز داشتن
retains
ابقاء کردن نگاه داشتن
divert
متوجه کردن معطوف داشتن
evinced
معلوم کردن ابراز داشتن
informs
مستحضر داشتن اگاه کردن
inhibit
باز داشتن و نهی کردن
retain
ابقاء کردن نگاه داشتن
entertain
سرگرم کردن گرامی داشتن
entertained
سرگرم کردن گرامی داشتن
entertains
سرگرم کردن گرامی داشتن
kithe
اعلام داشتن اعتراف کردن
aspired
ارزو کردن اشتیاق داشتن
hold forth
پیشنهاد کردن انتظار داشتن
impound
ضبط کردن نگه داشتن
impounds
ضبط کردن نگه داشتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com