Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
English
Persian
stave
شبیه لوله ایجاد سوراخ کردن
Other Matches
perforation
عمل سوراخ کردن ایجاد سوراخ
punched
سوراخ ایجاد کردن
punches
سوراخ ایجاد کردن
punch
سوراخ ایجاد کردن
loophole
سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
loopholes
سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
spiracular
شبیه سوراخ دهان
trephine
ایجاد سوراخ بامته
homogeny
ایجاد جنسی شبیه خود
clogging
گرفتگی
[سوراخ یا لوله و غیره ]
gun post
سوراخ محل استقرار لوله توپ
cards
ماشینی که در کارت پانچ سوراخ ایجاد میکند
card
ماشینی که در کارت پانچ سوراخ ایجاد میکند
entrance head
بار لازم برای ایجاد جریان ازیک لوله
to pink out leather
چرم را برای زیبایی سوراخ سوراخ کردن
go devil
لوله پاک کن مخصوص تمیز کردن لوله نفت
haze
تاثیر گرافیکی برای شبیه سازی مه طبیعی برای ایجاد فضای سه بعدی حقیقی تر
breached
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breach
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breaches
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
intubate
لوله فروکردن در بوسیله لوله باز نگاه داشتن لوله گذاردن درentrust
constrictor
گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
pink
سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pinkest
سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
thirl
سوراخ سوراخ کردن دریدن
pinker
سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
cancellate
سوراخ سوراخ سوراخ سوراخ کردن
to pipeline
با خط لوله لوله کشی کردن
riddle
سوراخ سوراخ کردن
riddles
سوراخ سوراخ کردن
centered
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centre
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
center
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centred
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centers
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
clair-voie
[پرچین با دیواره های مشبک که سوراخ سوراخ است.]
dilly bag
کیف دستی یا کیسه سوراخ سوراخ زنانه
gooseneck
هر چیزی شبیه گردن غاز هرچیز شبیه U
ActiveX
سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک
fenestration
چیزی که سوراخ سوراخ یاروزنه داراست
float stone
سنگ اجرسای یکجورسنگ سوراخ سوراخ
sights
سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
sight
سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
hoses
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosing
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hose
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosed
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
elvate
بالا بردن بالابردن لوله حرکت دادن لوله جنگ افزار در برد
muzzle burst
ترکش گلوله در داخل لوله یاجلوی لوله توپ
breech end
انتهای لوله توپ یا تفنگ ابتدای جان لوله
thermionic tube
لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
cannons
لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
cannon
لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
jack ring
حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود
foraminate
ثقبه دار سوراخ سوراخ
gruyere cheese
پنیر سوراخ سوراخ سوئیسی
rigatoni
رشته فرنگی لوله لوله وکوتاه
vas deferens
لوله خروجی بیضه لوله منی
pinnulated
شبیه برگچه شبیه بالچه
pinnulate
شبیه برگچه شبیه بالچه
wear a hole in
سوراخ کردن
delving
سوراخ کردن
delves
سوراخ کردن
drilled
سوراخ کردن
foraminate
سوراخ کردن
to set abroach
سوراخ کردن
pierce
سوراخ کردن
gore
سوراخ کردن
gored
سوراخ کردن
gores
سوراخ کردن
pool
سوراخ کردن
incising
سوراخ کردن
bores
سوراخ کردن
pooled
سوراخ کردن
pools
سوراخ کردن
punch
سوراخ کردن
broached
سوراخ کردن
to burn a hole
سوراخ کردن
drills
سوراخ کردن
broaching
سوراخ کردن
goring
سوراخ کردن
to punch a hole in
سوراخ کردن
to drill through
سوراخ کردن
pierces
سوراخ کردن
drill
سوراخ کردن
broaches
سوراخ کردن
boring
سوراخ کردن
broach
سوراخ کردن
delved
سوراخ کردن
punches
سوراخ کردن
to break open
سوراخ کردن
scuttle
سوراخ کردن
scuttling
سوراخ کردن
steek
سوراخ کردن
stabs
سوراخ کردن
stabbed
سوراخ کردن
scuttles
سوراخ کردن
scuttled
سوراخ کردن
stab
سوراخ کردن
to pick a hole in
سوراخ کردن
perforates
سوراخ کردن
transfix
سوراخ کردن
perforating
سوراخ کردن
to poke a hole in any thing
سوراخ کردن
punched
سوراخ کردن
delve
سوراخ کردن
bore
سوراخ کردن
perforate
سوراخ کردن
likening
شبیه کردن
liken
شبیه کردن
likens
شبیه کردن
likened
شبیه کردن
preclude
مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
yowl
صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
precluding
مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
precludes
مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
precluded
مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
yowling
صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
yowled
صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
yowls
صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
collimate
موازی قرار دادن لوله و هدف میزان کردن تعدیل کردن
lyophilization
خشک کردن چیزی بوسیله منجمد کردن ان در لوله هی خالی از هوا
prong
باچنگ ک سوراخ کردن
prongs
باچنگ ک سوراخ کردن
hollow forge
سوراخ کردن گرم
broaches
سوراخ کردن قایق
precision bore
سوراخ کردن دقیق
lancinate
بانیزه سوراخ کردن
spits
سوراخ کردن تف انداختن
broached
سوراخ کردن قایق
to peck a hole in
با نوک سوراخ کردن
punch
مهر کردن سوراخ
tusks
سوراخ کردن یا کندن
back drill
از پشت سوراخ کردن
tusk
سوراخ کردن یا کندن
pecks
بانوک سوراخ کردن
punched
مهر کردن سوراخ
pecking
بانوک سوراخ کردن
To bark up the wrong tree.
<idiom>
[سوراخ دعا را گم کردن]
to tear a hole in
سوراخ یا پاره کردن
punches
مهر کردن سوراخ
gride
سوراخ کردن فرورفتن
peck
بانوک سوراخ کردن
puncture
سوراخ کردن شکست
puncturing
سوراخ کردن شکست
punctures
سوراخ کردن شکست
punctured
سوراخ کردن شکست
pertusion
عمل سوراخ کردن
spit
سوراخ کردن تف انداختن
broaching
سوراخ کردن قایق
lack vt
با گلوله سوراخ کردن
burrs
بامته سوراخ کردن
burring
بامته سوراخ کردن
burr
بامته سوراخ کردن
pecked
بانوک سوراخ کردن
transfixion
عمل سوراخ کردن
broach
سوراخ کردن قایق
burred
بامته سوراخ کردن
peeps
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeping
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peep
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeped
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
develop
ایجاد کردن
engenders
ایجاد کردن
screeches
ایجاد کردن
creating
ایجاد کردن
screeched
ایجاد کردن
screech
ایجاد کردن
engendering
ایجاد کردن
screeching
ایجاد کردن
engendered
ایجاد کردن
create
ایجاد کردن
engender
ایجاد کردن
creates
ایجاد کردن
develops
ایجاد کردن
simulate
شبیه سازی کردن تشبیه کردن
simulates
شبیه سازی کردن تشبیه کردن
simulating
شبیه سازی کردن تشبیه کردن
jabbed
خنجر زدن سوراخ کردن
notches
شکاف چوبخط سوراخ کردن
notch
شکاف چوبخط سوراخ کردن
back drilling attachment
تجهیزات سوراخ کردن از پشت
jab
خنجر زدن سوراخ کردن
drills
سوراخ کردن چاه کندن
slotting
سوراخ کردن شکاف کوچک
drilled
سوراخ کردن چاه کندن
unkennel
از سوراخ یا لانه بیرون کردن
jabs
خنجر زدن سوراخ کردن
punctures
سوراخ کردن پنچر شدن
puncture
سوراخ کردن پنچر شدن
slot
سوراخ کردن شکاف کوچک
jabbing
خنجر زدن سوراخ کردن
puncturing
سوراخ کردن پنچر شدن
slots
سوراخ کردن شکاف کوچک
punctured
سوراخ کردن پنچر شدن
drill
سوراخ کردن چاه کندن
imagery
شبیه سازی عکاسی کردن
assimilate
هم جنس کردن شبیه ساختن
assimilating
هم جنس کردن شبیه ساختن
bellow
صدای شبیه نعره کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com