Dictiornary-Farsi | شب زنده داری | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 216 (11 milliseconds)

English	Persian
vigilance	شب زنده داری
night waking	شب زنده داری
wakefulness	شب زنده داری
vigil	شب زنده داری
vigils	شب زنده داری
wake	شب زنده داری
waked	شب زنده داری
wakes	شب زنده داری
lucubration	شب زنده داری
pernoctation	شب زنده داری


Search result with all words

wake	شب زنده داری کردن
waked	شب زنده داری کردن
wakes	شب زنده داری کردن
lucubrate	شب زنده داری کردن وزحمت کشیدن
roister	عیاشی و شب زنده داری کردن
To keep late nights [hours]	شب زنده داری کردن
Other Matches

dude ranch	گله داری واسب سواری وحشم داری
vivisection	زنده شکافی تشریح جانور زنده
vivisectional	زنده شکافی تشریح جانور زنده
statecraft	کشور داری ملک داری
You deserve it.	حق داری ( استحقاق آنرا داری )
collapse capitalism	فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
vivisect	موجود زنده را تشریح کردن تشریح زنده
marxist economics	نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
capitalism	کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
wet storage	تر داری
blind man's buff	از من داری
grittiness	شن داری
tensility	کش داری
bigamy	دو زن داری
coiner	زنده
plaster of Paris	گچ زنده
full of life	سر زنده
vivid	زنده
cheerful <adj.>	دل زنده
live bearing	زنده زا
fresh	زنده
lighthearted	زنده دل
life full	سر زنده
biotic	زنده
biogen	زنده زا
viviparous	زنده زا
liveliest	زنده
lively	زنده
living	زنده
livelier	زنده
vivific	زنده
animate	زنده
animates	زنده
above ground	زنده
alacritous	زنده
skylarker	زنده دل
cheerful <adj.>	زنده دل
alive	زنده
genial <adj.>	دل زنده
lived	زنده
lived	:زنده
lively <adj.>	دل زنده
quick	زنده
live	:زنده
live	زنده
freshest	زنده
quickest	زنده
dashing	زنده دل
quicker	زنده
fresh-	زنده
dapper	زنده دل
bulkiness	جثه داری
thrift	خانه داری
cellarge	حق انبار داری
capitalism	سرمایه داری
viscosity	شیره داری
treasury	خزانه داری
refusals	خود داری رد
fisk	خزانه داری
refusal	خود داری رد
tenure	اجاره داری
serrulation	دندانه داری
angulation	زاویه داری
trusteeship	امانت داری
trusteedhip	امانت داری
tresury general	خزانه داری کل
abstinence;or abstinency	خود داری
self restraint	خود داری
angularity	گوشه داری
spinosity	سیخ داری
angularity	زاویه داری
anti capitalist	ضد سرمایه داری
slaveholding	برده داری
notbility	خانه داری
leasing	اجاره داری
quartermaster	سررشته داری
treasury general	خرانه داری کل
treasurership	خزانه داری
quartermasters	سررشته داری
bulkiness	تنه داری
blind mans buff	ازمن داری
bean caper	پیرسن داری
menage	خانه داری
retenv	خود داری
rhythmicity	نواخت داری
bank protection	ساحل داری
charges	عهده داری
leasehold	اجاره داری
conchiferous	داری صدف
patchiness	وصله داری
continenece	خود داری
non commital	خود داری
incumbency	عهده داری
creaminess	خامه داری
household art	هنرخانه داری
house work	خانه داری
dry storage	خشک داری
tenancy	اجاره داری
stigmatism	خال داری
tenancies	اجاره داری
charge	عهده داری
communism	مردم داری
farming	مزرعه داری
slavery	برده داری
fasting	روزه داری
bursary	خزانه داری
bursaries	خزانه داری
housekeeping	خانه داری
altruism	همگونه داری
sang froid	خود داری
sang-froid	خود داری
Exchequer	خزانه داری
biomass	توده زنده
live load	بار زنده
reviviscence	زنده سازی
ground ball	توپ زنده
live ball	توپ زنده
he suffered at the stake	زنده سوخته شد
resurge	زنده شدن
in vivo	بافت زنده
inter vivos	در میان زنده ها
irresuscitable	زنده نشدنی
bioderm	لایه زنده
he suffered at the stake	او را زنده سوزاندند
biogenic	زنده زایی
live steam	بخار زنده
resusctate	زنده کردن
biopsy	زنده بینی
viva	زنده باد
vivas	زنده باد
calcined lime	اهک زنده
call back to life	زنده کردن
to bring to life	زنده کردن
to call back to life	زنده کردن
to recover to life	زنده کردن
quick ening	زنده کننده
quick clay	بتن زنده
playable	توپ زنده
long live	زنده باد
long little	زنده باد
living soil	خاک زنده
liveliness	زنده دلی
gamesome	زنده روح
resuscitator	زنده کننده
biophage	زنده خوار
macroconsumer	زنده خوار
living environment	محیط زنده
restore to life	زنده کردن
living organisms	موجودات زنده
restoration to life	زنده سازی
quick lime	اهک زنده
living polymer	بسپار زنده
protoplast	واحدجرم زنده
resuscitated	زنده کردن
resurrect	زنده کردن
quickens	زنده شدن
resuscitating	زنده کردن
live wire	سیم زنده
resuscitates	زنده کردن
wanener	شب زنده دار
survivors	زنده ماندگان
protoplasm	جرم زنده
viviparity	زنده زایی
resuscitate	زنده کردن
revives	زنده شدن
quickens	زنده کردن
quickened	زنده شدن
quickened	زنده کردن
resurrects	زنده کردن
survive	زنده ماندن
survived	زنده ماندن
survives	زنده ماندن
resurrecting	زنده کردن
surviving	زنده ماندن
live wires	سیم زنده
liven	زنده شدن
revive	زنده شدن
revived	زنده شدن
resurrected	زنده کردن
quicken	زنده کردن
quicken	زنده شدن
survived <past-p.>	زنده ماندن
vivify	زنده کردن
wakeful	شب زنده دار
live	زنده بودن
activities	زنده دلی
activity	زنده دلی
survivor	شخص زنده
quicklime	اهک زنده
to restor to life	زنده کردن
wight	موجود زنده
spirituelle	بشاش سر زنده
anabiosis	زنده سازی
spiritous	فعال زنده
to restorative to life	زنده کردن
good	توپ زنده
viable	زنده ماندنی
vive int	زنده باد!
to see the sun	زنده بودن
verve	زنده دلی