English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
English Persian
bield شجاع شدن دفاع کردن
Other Matches
samisch variation واریاسیون زمیش در دفاع هندی شاه در دفاع نیمزوهندی شطرنج
schleman defence دفاع شلیمان در روی لوپز دفاع یانیش
russian defence دفاع پتروف نام قدیمی دفاع اسلاو
tae پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
starkly شجاع
valorous شجاع
hydrae شجاع
brave شجاع
boldest شجاع
intrepid شجاع
stark شجاع
gallant شجاع
starker شجاع
bolder شجاع
bold شجاع
starkest شجاع
braw شجاع
manful شجاع
hydra شجاع
braver شجاع
braving شجاع
bravest شجاع
braves شجاع
braved شجاع
galliard دلیر شجاع
soldierlike شجاع درخورسرباز
epsilon hydrae اپسیلون- شجاع
buck up شجاع شدن
valiant شجاع نیرومند
alpha hydri الفا- شجاع
alphard الفا-شجاع
cool as a cucumber <idiom> خونسرد و شجاع
valiantly شجاع نیرومند
defended دفاع کردن
to make a d. دفاع کردن
defended دفاع کردن از
implead دفاع کردن
advocating دفاع کردن
advocates دفاع کردن
defending دفاع کردن از
ward off دفاع کردن
defends دفاع کردن از
asserts دفاع کردن از
advocated دفاع کردن
propugn دفاع کردن از
advocate دفاع کردن
defends دفاع کردن
fend دفاع کردن
to stick up for دفاع کردن از
pleaded دفاع کردن
pleads دفاع کردن
answers دفاع کردن
deraign دفاع کردن
answer دفاع کردن
defend دفاع کردن
to defend [from] دفاع کردن [از]
asserting دفاع کردن از
answered دفاع کردن
asserted دفاع کردن از
answering دفاع کردن
assert دفاع کردن از
defending دفاع کردن
defend دفاع کردن از
makki دفاع کردن
buckler دفاع کردن
say a good word for دفاع کردن
plead دفاع کردن
he looks brave او شجاع بنظر میرسد
as brave as a lion <idiom> مثل شیر [شجاع]
breasts باسینه دفاع کردن
defenses دفاع کردن استحکامات
parry سد کردن دفاع مستقیم
baying دفاع کردن درمقابل
speak out <idiom> دفاع کردن از چیزی
parries سد کردن دفاع مستقیم
parried سد کردن دفاع مستقیم
parrying سد کردن دفاع مستقیم
defence دفاع کردن استحکامات
assert oneself از حق خود دفاع کردن
bayed دفاع کردن درمقابل
bay دفاع کردن درمقابل
defense دفاع کردن استحکامات
championed مبارزه دفاع کردن از
breast باسینه دفاع کردن
bays دفاع کردن درمقابل
to keep at bay دفاع کردن درمقابل
championing مبارزه دفاع کردن از
champions مبارزه دفاع کردن از
champion مبارزه دفاع کردن از
mayhen ازوسیله دفاع محروم کردن
eot geo reo باز کردن دفاع ضربدری
to defend oneself [against] از خود دفاع کردن [درمقابل]
detachment parry دفاع با دور کردن شمشیرحریف
to act in self-defence دفاع از خود اقدام [حرکت] کردن
to vindicate a religion دیانتی را بثبوت رساندن یاازان دفاع کردن
redundancies در دفاع دعوی از مسائل خارجی استفاده کردن
redundancy در دفاع دعوی از مسائل خارجی استفاده کردن
one on one دفاع یارگری دفاع تک به تک
defense دفاع وزارت دفاع
vindicates دفاع کردن از محقق کردن
vindicate دفاع کردن از محقق کردن
vindicating دفاع کردن از محقق کردن
vindicated دفاع کردن از محقق کردن
blocking سدکردن جاده دفاع غیر عامل مسدود کردن راه دشمن
self defense دفاع از نفس دفاع از خود یا اموال خود
brief خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefed خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefest خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefer خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
block دفاع
parrying دفاع
blocked دفاع
parry دفاع
defending دفاع
defended دفاع
vindication دفاع
defend دفاع
parries دفاع
answered دفاع
uncovered بی دفاع
answers دفاع
answering دفاع
one man block تک دفاع
advocacy دفاع
fencing دفاع
answer دفاع
apologia دفاع
apologias دفاع
tae دفاع با پا
parried دفاع
pleading دفاع
defence دفاع
defense دفاع
czech defence دفاع چک
munition دفاع
advocation دفاع
defenses دفاع
blocks دفاع
defends دفاع
catenaccio دفاع بتونی
closed variation دفاع تاراش
legitimate defence دفاع مشروع
polish defence دفاع لهستانی
self-defence دفاع از خود
coverage دفاع پوششی
position defense دفاع موضعی
zone دفاع منطقهای
defendant دفاع کننده
defendants دفاع کننده
untenable غیرقابل دفاع
pillsbury defence دفاع پیلزبری
zones دفاع منطقهای
pirc defence دفاع پیرک
achi komi دفاع فشاری
classical variation دفاع ارتدوکس
scandinavian defence دفاع اسکاندیناویایی
plea of accused دفاع متهم
benoni defence دفاع بنونی
position defense دفاع یا پدافندثابت
self defence دفاع مشروع
stand دفاع مداوم
pierce the block شکافتن دفاع
damiano's defence دفاع دامیانو
philidor's defence دفاع فیلیدور
kake uke دفاع قلابی
juji uke دفاع ضربدری
indefensible غیرقابل دفاع
fullback دفاع پوششی
self protection دفاع از نفس
d. armour اسلحه دفاع
defensive منطقه دفاع
janisch defence دفاع شلیمان
dogs دفاع بسته
penetrate نفوذ در دفاع
penetrated نفوذ در دفاع
secretary of defence وزیر دفاع
russian defence دفاع روسی
dogging دفاع بسته
penetrates نفوذ در دفاع
semi circular parry دفاع نیمدایره
dog دفاع بسته
secretary of state for defence وزیر دفاع
daylight نفوذ در دفاع
janisch defence دفاع یانیش
secretary of defense وزیر دفاع
kwon دفاع با دست
open خط بازبی دفاع
defense in depth دفاع در عمق
alekhine's defence دفاع الخین
defense in place دفاع در محل
defensive board دفاع سبد
soto uke دفاع از خارج
national defence دفاع ملی
national defense دفاع ملی
special plea دفاع خاص
nagashi uke دفاع پرسی
in self defence برای دفاع
backfield دفاع نفوذی
replication رونوشت دفاع
open بی دفاع واریز نش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com