English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
Santa Claus شخص موهومی که کودکان گمان میبرند درشب عیدمیلادمسیح میاید
Other Matches
venriloquism سخن گفتن بدانسان که گمان کنندصداازجای ....دهان بیرون میاید
at dark درشب
vespertinal پروازکننده درشب
nocturnal واقع شونده درشب
vespertine پروازکننده درشب شب پره
burglary ورود بخانهای درشب بقصدارتکاب جرم
burglaries ورود بخانهای درشب بقصدارتکاب جرم
imaginary موهومی
imaginary figure ضریب موهومی
imaginary unit واحد موهومی
complex power توان موهومی
imaginary part جزء موهومی
imaginary stimulus انگیزه موهومی
imaginary root ریشه ی موهومی
burglarious مرتکب یا وابسته به عمل واردشدن به خانهای درشب بقصد ارتکاب جرم
imaginary number عدد موهومی [ریاضی]
imaginary unit یکه موهومی [ریاضی]
imaginary part قسمت موهومی [ریاضی]
imaginary part بخش موهومی [ریاضی]
imaginary part مولفه موهومی [ریاضی]
paillette فوفهای که درمیناکاری بکار میبرند
doolie تخت روان هندی که بردوش میبرند
lobworm بزرگ که درماهی گیری بکار میبرند
cafeterias رستورانی که مشتریها برای خودشان غذا میبرند
cafeteria رستورانی که مشتریها برای خودشان غذا میبرند
muller سنگی که برای ساییدن دارو یا رنگ بکار میبرند
listerine یکجور محلول که برای پلشت بری بکار میبرند
kittereen یکجور گردونه تک اسبه که درwest indies بکار میبرند
mop چوبی که کهنه یا پشم بر سران می پیچند ومانند جاروبکار میبرند
buff stick بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
mops چوبی که کهنه یا پشم بر سران می پیچند ومانند جاروبکار میبرند
bread-board تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
bread-boards تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
mopping چوبی که کهنه یا پشم بر سران می پیچند ومانند جاروبکار میبرند
mopped چوبی که کهنه یا پشم بر سران می پیچند ومانند جاروبکار میبرند
rhatany ریشه یکجور گیاه در امریکای جنوبی که در ساختن داروهای ... بکار میبرند
it snows برف میاید
prices are sagging قیمتهاپایین میاید
i feel sleepy خوابم میاید
malines تور فریف ابریشمی و اهاردارکه برای لباس وکلاه زنانه بکار میبرند
it reeks of blood بوی خون از ان میاید
This dress suits me . این لباس به من میاید.
gabion سبد استوانه شکل بدون ته که از خاک پر کرده و برای جان پناه بکار میبرند
it thunders صدای اسمان غرغره میاید
his manners smackofselfishness بوی خودپسندی از رفتارش میاید
gerund باخرفعل بدست میاید اسم مصدر
gluten سریشمی که ازشاخ واستخوان بدست میاید
gerunds باخرفعل بدست میاید اسم مصدر
eider down پرنرمی که ازمرغابی شمالی بدست میاید
ace میباشد که بصورت ترکیب با سایرکلمات میاید
aces میباشد که بصورت ترکیب با سایرکلمات میاید
infantile paralysis فلج کودکان
institutionalized children کودکان پناهگاهی
pediatrics امراض کودکان
exceptional children کودکان استثنایی
pedobaptism تعمید کودکان
child's play بازی کودکان
disadvantaged children کودکان محروم
play fellow همبازی کودکان
disturbed children کودکان پریشان
touch wood یکجوربازی کودکان
matron سرپرست کودکان
biddy basketball بسکتبال کودکان
pediatrics پزشکی کودکان
wading pool استخر کودکان
internal evidence مدارک یا گواهی که از درون چیزی بدست میاید
mannose ماده قندی که ازاکسیداسیون مانیتول بدست میاید
growls خرناس کشیدن صدایی که از نای سگ خشمگین بر میاید
green corn ذرت هندی که نارس بکار طبخ میاید
growl خرناس کشیدن صدایی که از نای سگ خشمگین بر میاید
growling خرناس کشیدن صدایی که از نای سگ خشمگین بر میاید
growled خرناس کشیدن صدایی که از نای سگ خشمگین بر میاید
dry ice یخی که از جامدکردن اکسید دو کربن بدست میاید
children's apperception test ازمون اندریافت کودکان
child labor laws قوانین کار کودکان
baby farm محل نگهداری کودکان
infant mortality مرگ و میر کودکان
puerile breathing تنفس خرخری کودکان
school age children کودکان واجب التعلیم
undies زیر پوش کودکان
paedophilia میل جنسی به کودکان
puds دست در زبان کودکان
pud دست در زبان کودکان
nursery rhymes اشعار مخصوص کودکان
nursery rhyme اشعار مخصوص کودکان
playroom اتاق بازی کودکان
pediatrician ویژه گر بیماریهای کودکان
playrooms اتاق بازی کودکان
playground ball توپ پلاستیکی کودکان
doggie سگ بزبان کودکان سگ کوچک
piadology شناسایی حالات کودکان
pemphigus تاول کوفتی کودکان
pedology مبحث بهداشت کودکان
pediatric مربوط به امراض کودکان
labdanum ماده معطر تلخی که از انواع لادن بدست میاید
efflore scence قشر سفید رنگی که در سطح بتن بوجود میاید
gametocyte سلولی که تقسیم شده و از ان سلول جنسی بوجود میاید
little pitchers have long ears کودکان غالبا گوششان تیزاست
PO پبشاب دان بزبان کودکان
child death rate نرخ مرگ و میر کودکان
poliomyelitic مبتلا به بیماری فلج کودکان
poliomyelitic وابسته به بیماری فلج کودکان
metaprotein هریک از مشتقات پروتئین که از فعل وانفعال اسید وقلیابدست میاید
guinea pig خوکچه هندی انسان یا حیوانی که روی ان ازمایش بعمل میاید
guinea pigs خوکچه هندی انسان یا حیوانی که روی ان ازمایش بعمل میاید
godchild طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید
godchildren طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید
do این کلمه درابتدای جمله بصورت علامت سوال میاید
jingo کلمه که شعبده بازان در موقع شعبده بازی بکار میبرند
floor hockey هاکی روی یخ کودکان بدون اسکیت
unicef (= united nations international یع کودکان کشورهای توسعه نیافته است
lay figure آدم چوبی و بند بند که هنرپیشگان بکار میبرند
gel ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
gelled ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
egg tooth نوک جوجه ازتخم درنیامده که با ان پوست تخم راشکسته بیرون میاید
gelling ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
gels ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
jelled ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
jelling ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
jells ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
opinion گمان
ideas گمان
idea گمان
surmising گمان
surmises گمان
opinions گمان
surmised گمان
surmise گمان
they suspect him of lying گمان
conjecture گمان
guess گمان
guessed گمان
assumption گمان
thoughts گمان
impressions گمان
guesses گمان
impression گمان
thought گمان
nursery governess بانویی که کودکان را هم پرستاروهم اموزگاراست پرستار اموزگار
Mentally retarded children. کودکان عقب افتاده ( از لحاظ رشد فکری )
hornbook کاغذی که در ان الفباء برای کودکان دبستان می نوشتند
doubts گمان دودلی
supposable گمان کردن
belief ایمان گمان
trusting نیک گمان
doubting گمان دودلی
wis گمان کردن
aim گمان جهت
aimed گمان جهت
aims گمان جهت
doubt گمان دودلی
doubted گمان دودلی
conjecture گمان بردن
think گمان کردن
reckoned گمان کردن
suppositions گمان پندار
reckons گمان کردن
thinks گمان کردن
suspect گمان کردن
suspecting گمان کردن
suspects گمان کردن
supposition گمان پندار
dubitation گمان شک داشتن
estimations حدس گمان
estimation حدس گمان
reckon گمان کردن
supposing گمان کردن
supposes گمان کردن
i suppose so گمان میکنم
dubitate گمان چیزنامعلوم
i do not think so گمان نمیکنم
believe گمان داشتن
believed گمان داشتن
believes گمان داشتن
suppose گمان کردن
leading string ریسمانی که پیشتر کودکان رابوسیله ان راه رفتن می اموختند
stockinet پارچه کشباف مخصوص لباس کودکان وزخم بندی
Guilt for poorly behaved children usually lies with the parents. بد رفتاری کودکان معمولا اشتباه از پدر و مادر است.
stockinette پارچه کشباف مخصوص لباس کودکان وزخم بندی
scaramouch دلقک بزدل وکتک خور منایش کودکان ایتالیا
pediatrics or pae شاخهای از علم طب که ازبهداشت و ناخوشیهای کودکان گفتگو میکند
scaramouche دلقک بزدل وکتک خور منایش کودکان ایتالیا
i have a hunch that سخت گمان دارم که
surmising گمان بردن حدس
surmises گمان بردن حدس
surmised گمان بردن حدس
to believe wrong اشتباه گمان کردن
think well of خوش گمان بودن به
to think ill of any one نسبت به کسی بد گمان
surmise گمان بردن حدس
minor league دسته یا گروه فرعی ورزشی تیمهای کودکان یا تازه کارها
wppsi مقیاس هوشی وکسلر برای کودکان پیش اموزشگاهی ودبستانی
roller coaster راه اهن مرتفع و پیچ و خم دار تفریحگاههای کودکان وغیره
roller-coaster راه اهن مرتفع و پیچ و خم دار تفریحگاههای کودکان وغیره
roller-coasters راه اهن مرتفع و پیچ و خم دار تفریحگاههای کودکان وغیره
antibiotics مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود
antibiotic مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود
hunch player شرطبند از روی حدس و گمان
outguess در حدس و گمان برتری داشتن بر
i suspect him to be a liar گمان میکنم دروغگو باشد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com