Dictiornary-Farsi | شرایط مبادله | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (9 milliseconds)

English	Persian
terms of trade	شرایط مبادله


Search result with all words

double coincidence of wants	زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
Other Matches

dynamic condition	شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
synoptic situation	شرایط جوی محلی موجود شرایط جوی اندازه گیری شده منطقهای
interchanges	مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchange	مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanging	مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanged	مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
exchange control	نظارت دولت بر مبادله ارز کنترل مبادله ارز توسط دولت
second best theory	نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
bartered	مبادله
interchanged	مبادله
exchanging	مبادله
trucked	مبادله
bartering	مبادله
trucking	مبادله
reciprocation	مبادله
trade in	مبادله
swapping	مبادله
interchanges	مبادله
interchange	مبادله
trucks	مبادله
barter	مبادله
exchanged	مبادله
talk	مبادله
talked	مبادله
talks	مبادله
bater	مبادله
trade-ins	مبادله
truck	مبادله
exchanges	مبادله
barters	مبادله
interchanging	مبادله
trade-in	مبادله
exchange	مبادله
terming	شرایط
termed	شرایط
terms	شرایط
the conditions	شرایط ان
term	شرایط
conditions	شرایط
exchange value	ارزش مبادله
barters	مبادله تهاتری
barters	مبادله پایاپای
exchange of flags	مبادله پرچمها
bartering	مبادله تهاتری
bartering	مبادله پایاپای
exchanging	مرکز مبادله
swop	مبادله کردن
trade in	مبادله کردن
bourse	مبادله بورس
chaffer	مبادله کردن
commodity exchange	مبادله کالا
contract curve	منحنی مبادله
interchangeable	قابل مبادله
foreign exchange	مبادله خارجی
terms of trade	رابطه مبادله
trade-ins	مبادله کردن
trade-in	مبادله کردن
exchange of notes	مبادله یادداشتها
bartered	مبادله تهاتری
exchangeable	قابل مبادله
exchanger	مبادله کننده
fire fight	مبادله اتش
futures exchange	مبادله سلف
inconvertible	مبادله ناپذیر
intercommunicate	مبادله کردن
medium of exchange	وسیله مبادله
reciprocal trading	مبادله متقابل
rate of exchange	نرخ مبادله
truckage	مبادله معامله
exchange rates	نرخ مبادله
exchange rate	نرخ مبادله
bartered	مبادله پایاپای
barter	مبادله تهاتری
traffic	مبادله کالا
barter	مبادله پایاپای
trafficked	مبادله کالا
trafficking	مبادله کالا
traffics	مبادله کالا
cambium	محل مبادله
exchanged	مرکز مبادله
exchanged	مبادله کردن
swap	مبادله کردن
exchanged	مبادله پول
exchange	مرکز مبادله
swapped	مبادله کردن
swaps	مبادله کردن
swopped	مبادله کردن
swopping	مبادله کردن
exchanges	مرکز مبادله
trade	مبادله کردن
exchanges	مبادله پول
exchanging	مبادله کردن
change	تعویض مبادله
changed	تعویض مبادله
exchanging	مبادله پول
changes	تعویض مبادله
changing	تعویض مبادله
exchanges	مبادله کردن
tit for tat <idiom>	مبادله منصفانه
interchanging	با هم مبادله کردن
interchange	مبادله کالا
value in exchange	ارزش مبادله
truckage	مبادله جنسی
interchange	مبادله کردن
interchange	با هم مبادله کردن
interchanged	مبادله کردن
interchanged	مبادله کالا
interchanged	با هم مبادله کردن
interchanges	مبادله کردن
interchanges	مبادله کالا
interchanges	با هم مبادله کردن
interchanging	مبادله کردن
interchanging	مبادله کالا
exchange	مبادله پول
traded	مبادله کردن
exchange	مبادله کردن
swops	مبادله کردن
to barter for	مبادله کردن
delivery terms	شرایط تحویل
conditions of purchase	شرایط خرید
requirements of the credit	شرایط اعتبار
boundary conditions	شرایط حدی
conference terms	شرایط کنفرانس
credit terms	شرایط اعتبار
ballistic conditions	شرایط بالیستیکی
average conditions	شرایط متوسط
conditions of contract	شرایط قرارداد
condition of readiness	شرایط امادگی
equilibrium conditions	شرایط تعادل
emergency conditions	شرایط اضطراری
given conditions	شرایط معلوم
boundary conditions	شرایط مرزی
competitive conditions	شرایط رقابت
competition conditions	شرایط رقابت
dis qualified	فاقد شرایط
implied terms	شرایط ضمنی
conditions of (the) competition	شرایط رقابت
conditions of use	شرایط کاربرد
tropical condition	شرایط گرمسیری
shipping terms	شرایط حمل
Russian roulette <idiom>	شرایط پرخطر
settlement terms	شرایط تسویه
tight spot <idiom>	شرایط سخت
settlement terms	شرایط پرداخت
no bed of roses <idiom>	شرایط سختوبد
second order conditions	شرایط ثانوی
qalified	واجد شرایط
present conditions	شرایط فعلی
ball games	شرایط وضعیت
terms of shipment	شرایط حمل
ball game	شرایط وضعیت
terms of trade	شرایط معامله
terms of payment	شرایط پرداخت
terms and conditions	ضوابط و شرایط
working conditions	شرایط کار
sufficient conditions	شرایط کافی
standard conditions	شرایط متعارفی
standard condition	شرایط استاندارد
stability conditions	شرایط ثبات
payment terms	شرایط پرداخت
standard temperature and pressure	شرایط متعارفی
standard temperature and pressure	شرایط استاندارد
given conditions	شرایط معینه
usual conditions	شرایط معمول
final cinditions	شرایط فینال
final cinditions	شرایط پایانی
existing circumstances	شرایط موجود
suitable conditions	شرایط مناسب
implied terms	شرایط تلویحی
initial condition	شرایط اولیه
normal temperature and pressure	شرایط متعارفی
normal temperature and pressure	شرایط استاندارد
necessary conditions	شرایط لازم
mutual terms	شرایط متقابل
marginal conditions	شرایط نهائی
makings	شرایط لازم
liner terms	شرایط خط کشتیرانی
light conditions	شرایط نور
qulifications	واجد شرایط
average conditions	شرایط عادی
qualification	وضعیت شرایط
qualified	واجد شرایط
admission requirements	شرایط پذیرش
actude conditions	شرایط شدید
actude conditions	شرایط حاد
qualifies	واجد شرایط
plateaux	شرایط پایا
disadvantages	شرایط نامساعد
conditions	شرایط اوضاع
qualifications	شرایط لازم
plateau	شرایط پایا
requirements	شرایط لازم
qualification	واجد شرایط
plateaus	شرایط پایا
bona fide	واجد شرایط
spring conditions	شرایط بهاری
qualify	واجد شرایط
fair play	شرایط برابر
ambient conditions	شرایط محیطی
disadvantage	شرایط نامساعد