English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English Persian
adverse yaw شرایط پروازی که در ان دماغه هواپیما در خلاف جهت مطلوب منحرف میشود
Other Matches
clock code position سمت روبروی دماغه هواپیمایا کشتی هدف رو به دماغه هواپیما
eligible واجد شرایط مطلوب
desirability درجه تمایل شرایط مطلوب
fuselages دماغه هواپیما
fuselage دماغه هواپیما
pitot انتن فشارسنج دماغه هواپیما یاکشتی
forward chaining روش استدلال مبتنی بر وقایع که از شرایط شناخته شده به هدف مطلوب می رسد زنجیره پیشرو
desired leading سمت حرکت مطلوب هواپیما یا ناو
check port/starboard جهت تعقیب رادار به سمت دماغه کشتی یا دم هواپیما
spoiler صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
kopfring حلقه فلزی است که به دماغه بمب برای کم کردن میزان نفوذ ان در اب یا خاک وصل میشود
borrowed مسافتی که گوی روی چمن نرم منحرف میشود
borrows مسافتی که گوی روی چمن نرم منحرف میشود
borrow مسافتی که گوی روی چمن نرم منحرف میشود
tabbed flap فلپی که لبه فرار ان لولا شده و تا زاویهای بزرگتراز زاویه اصلی بطرف پایین منحرف میشود
parasol wing بالی که هواپیما از ان اویزان میشود
uplifts سوختی که داخل هواپیما حمل میشود
uplift سوختی که داخل هواپیما حمل میشود
tail skid قسمتی که وزن دم هواپیما رامتحمل میشود
decision دستوربرنامه نویسی شرطی که کنترل را با به همراه داشتن آدرس دستور بعدی که در صورت شرایط ی اجرا میشود مستقیماگ انجام میدهد
decisions دستوربرنامه نویسی شرطی که کنترل را با به همراه داشتن آدرس دستور بعدی که در صورت شرایط ی اجرا میشود مستقیماگ انجام میدهد
logogriph نوعی معماکه چند کلمه داده میشود وشخص باید ازمیان این کلمات کلمه مطلوب راپیداکندویا از حروف انها کلمه مورد نیاز را بسازد
utopiannism اعتقاد به مدینه فاضله روش فکری افلاطون فرانسیس بیکن سر توماس مور و ..... که در اثار خودجامعهای با تاسیسات مطلوب و افراد بی عیب و درحد کمال مطلوب ایجاد و ان را به عنوان الگویی برای جوامع جهان معرفی کرده اند
drawings روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawing روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
anti blush tinner ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
deviated منحرف شدن منحرف ساختن انحراف
deviates منحرف شدن منحرف ساختن انحراف
deviating منحرف شدن منحرف ساختن انحراف
deviate منحرف شدن منحرف ساختن انحراف
radar altitude ارتفاعی که بوسیله راداربطور خودکار به هواپیماداده میشود ارتفاع راداری هواپیما
bilge پایین ترین قسمت ساختمان هواپیما که اب کثافات و دیگرضایعات در ان جمع میشود
best angle of climb airspeed سرعتی در هواپیما که بیشترین افزایش ارتفاع دریک نقطه معین را سبب میشود
air man کشی که کارش بنحوی باپرواز تعمیر یا راه اندازی هواپیما مربوط میشود
uberrima fides صفتی است که در بعضی از قراردادها که باعث برقراری انواع خاصی از رابطه بین افراد میشود وجودش از شرایط صحت عقل است
whitcomb body جسم ایرودینامیکی که به هواپیما اضافه میشود و سبب بهبود توزیع حجم اریارول میگردد
due bill در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
demur ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurs ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurring ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurred ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
reaganomics اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
volar پروازی
dynamic condition شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
synoptic situation شرایط جوی محلی موجود شرایط جوی اندازه گیری شده منطقهای
implied malice سوء نیتی است که به موجب نشانههای موجود در قانون درصورت سرزدن اعمال خاص از فرد و یا به وجود امدن شرایط خاص در موضوع موجود فرض میشود
ambitions بلند پروازی
ambition بلند پروازی
aviation duty شغل پروازی
flight attitude وضعیت پروازی
grandiloquence بلند پروازی
pod محفظهای با شکل ایرودینامیکی که روی شاه تیر یا تیر و تماما" در خارج از بدنه هواپیما نصب میشود
pods محفظهای با شکل ایرودینامیکی که روی شاه تیر یا تیر و تماما" در خارج از بدنه هواپیما نصب میشود
an ambitious programme برنامه بلند پروازی
soared بلند پروازی کردن
soars بلند پروازی کردن
soar بلند پروازی کردن
rack control نوعی کنترل پروازی غیر دستی
attitude gyro الت نشان دهنده پروازی که توسط ژایرو کارمیکند
check flight پروازی برای اشناشدن خدمه و یا ازمایش صلاحیت انها
approach end نقطه شروع تقرب هواپیما ابتدای محوطه دویدن هواپیما
landing gear چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
altitude sickness حال به هم خوردگی در اثرارتفاع هواپیما مرض ناشی از زیاد شدن ارتفاع هواپیما
touchdowns تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
barometric leveling تراز کردن هواپیما از نظرفشار جو تعادل بارومتری هواپیما
touchdown تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
aircraft scrambling دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
air mileage indicator کیلومتر شمار هواپیما مسافت سنج هواپیما
aft قسمت انتهایی هواپیما بطرف عقب هواپیما
aircraft arresting barrier وسیله بازدارنده هواپیما ازحرکت مهار هواپیما
plane director نفر هدایت کننده هواپیما هادی هواپیما
best economy mixture نسبت متناسب سوخت و بنزین در موتورهای پیستونی جهت حصول بیشترین برد پروازی
top روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
space charter اختصاص جا در هواپیما رزرو کردن جا در هواپیما
screwpropeller پروانه هواپیما ملخ کشتی یا هواپیما
second best theory نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
coordinated turn دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
bubble turn and slip الات دقیق اصلی پروازی که شتاب جانبی را با جابجایی حبابی داخل لوله شیشهای خمیده پر از مایعی نشان میدهد
sector دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
sectors دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
downstream pier nosing پس دماغه
cape دماغه
promontory دماغه
mull دماغه
foreland دماغه
port دماغه
point دماغه
spit دماغه
spits دماغه
ness دماغه
promontories دماغه
naze دماغه
fuselages دماغه
head land دماغه
nosing دماغه
fuselage دماغه
nose دماغه
noses دماغه
capes دماغه
headland دماغه
head دماغه
dog-wheel دماغه
headlands دماغه
universal آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
moment ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
moments ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
beakiron دماغه سندان
beak توک یا دماغه
cut-water پیش دماغه
foreship دماغه کشتی
promontory دماغه بلند
beaks توک یا دماغه
nose cone مخروط دماغه
prows دماغه ناو
cutwater دماغه کشتی
snoutish دماغه وار
snouty دماغه وار
upstream nosing پیش دماغه
cut water پیش دماغه
prow دماغه کشتی
promontories دماغه بلند
prows دماغه کشتی
prow دماغه ناو
head انتها دماغه
holding point نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
favourites مطلوب
favourite or vor مطلوب
favorites مطلوب
desired مطلوب
optimal حد مطلوب
favourite مطلوب
coveted مطلوب
indign نا مطلوب
favorite مطلوب
favorable مطلوب
optimum حد مطلوب
optimum مطلوب
rolleron کنترل پروازی که به عنوان کنترل اولیه و اصلی درموشکهای دارای بال شعاعی بکار رود
nose دماغه جلو کشتی
fiddle headed دارای دماغه طوماری
drip-cap [ابزار بند دماغه آب]
noses دماغه جلو کشتی
noses دماغه کلاهک موشک
nose down <idiom> پایین آوردن دماغه
nose دماغه کلاهک موشک
transition altitude ارتفاع استاندارد هواپیما ارتفاع هواپیما طبق جداول فنی پرواز
arresting gear دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
azimuth indicator شاخص سمتی هواپیما وسیله نشان دهنده زاویه سمتی هواپیما
roll in point نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
favourable موافق مطلوب
merit goods کالاهای مطلوب
optimum حالت مطلوب
optimum مقدار مطلوب
lief مطلوب مایل
desired leading مسیر مطلوب
ideals کمال مطلوب
safe velocity سرعت مطلوب
ideal کمال مطلوب
nice دلپذیر مطلوب
nicer دلپذیر مطلوب
nicest دلپذیر مطلوب
target profit سود مطلوب
at a premium بسیار مطلوب
optimum speed سرعت مطلوب
optimum population حد مطلوب جمعیت
optimum point نقطه مطلوب
optimum height ارتفاع مطلوب
optimal solution راه حل مطلوب
economic order quantity حد مطلوب سفارش
desirable خواستنی مطلوب
optimum output تولید مطلوب
beakiron سندان دو کوه یادو دماغه
fillet under the nose of a step مغزی لبه یا دماغه پله
to be in demand خریدارداشتن مطلوب بودن
inflationary gap سطح اشتغال مطلوب
bland شیرین و مطلوب نجیب
It is much sought after. بسیار مطلوب است.
favourably بطور مساعد یا مطلوب
blandest شیرین و مطلوب نجیب
blander شیرین و مطلوب نجیب
desired rate of development نرخ مطلوب توسعه
optimal مربوط به کمال مطلوب
optimum allocation of resources تخصیص مطلوب منابع
optimization بدست اوردن حد مطلوب
optimal planning برنامه ریزی مطلوب
ideal irrigation interval فاصله مطلوب ابیاری
towardly امید بخش مطلوب
aprons محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
aircraft cross servicing سرویسهای متقابله دستگاههای هواپیما سرویس جنبی دستگاههای هواپیما
apron محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
nose دماغه جلویی تخته موج سواری
noses دماغه جلویی تخته موج سواری
foreland زمین جلوی موضع دماغه سنگر
To obtain the desired result . نتیجه مطلوب را بدست آوردن
ideally مطابق ارزو و یاکمال مطلوب
to wait for a favorable opportunity منتظر یک فرصت مطلوب بودن
desired rate of capital accumulation نرخ تراکم سرمایه مطلوب
desired ground zone نقطه ترکش اتمی مطلوب
idealistic مطلوب وابسته به ارمان گرایی
your action produced the desired effect اقدامتان اثر مطلوب بخشید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com