English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
flying start شروع مسابقه اتومبیلرانی
Other Matches
drag race مسابقه اتومبیلرانی سرعت
high climb مسابقه اتومبیلرانی سربالایی
enduro مسابقه اتومبیلرانی استقامت
consy مسابقه جبرانی اتومبیلرانی
endurance race مسابقه اتومبیلرانی استقامت
dragway مسیر مسابقه اتومبیلرانی سرعت
drag strip مسیر مسابقه اتومبیلرانی سرعت
figure race مسابقه اتومبیلرانی درمسیری بشکل 8 لاتین
green flag پرچم ازاد بودن مسیر مسابقه اتومبیلرانی
blows ناتوانی بعلت فشار مسابقه اتومبیلرانی یا نقص فنی
blow ناتوانی بعلت فشار مسابقه اتومبیلرانی یا نقص فنی
check point نقطهای است برای زمانگیری قسمتی از مسابقه اتومبیلرانی
checkered flag پرچم شطرنجی سفید و سیاه پایان مسابقه اتومبیلرانی
grooves خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
groove خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
handicap مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicaps مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
scratch line خط شروع مسابقه
trig خط شروع مسابقه
hash mark خط شروع مسابقه
kick off شروع مسابقه فوتبال
grids موقعیت اتومبیلها در شروع مسابقه
offset مبدا نقطه شروع مسابقه
grid موقعیت اتومبیلها در شروع مسابقه
offsetting مبدا نقطه شروع مسابقه
daclare حذف نام اسب پیش از شروع مسابقه
holes نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
holing نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
hole نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
holed نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
air start طرز قرارگرفتن هواپیما درهوا در شروع مسابقه هواپیمابری
tailgate party [American E] پیکنیک روی درب عقب ماشینها در توقفگاه خودرو قبل از شروع مسابقه ورزشی [در آمریکا]
circuits پیست اتومبیلرانی
circuit پیست اتومبیلرانی
tasman series مسابقههای اتومبیلرانی استرالیا
speedway پیست بیضی اتومبیلرانی
banked turn انحنای پیست اتومبیلرانی بطرف داخل
set up مدت زمان بین سیگنال شروع یک برنامه و شروع آن
skull practice کلاس تعلیم فنون مسابقه جلسه مشورت درباره مسابقه
hooligan مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
hooligans مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
sack race مسابقه دو درحالیکه پای مسابقه دهنده در کیسه پیچیده
tug of war مسابقه طناب کشی مسابقه برای برتری یافتن
opener مسابقه نخست ازدو مسابقه متوالی
selling plater اسب مسابقه قابل خرید پس از مسابقه
start off شروع کردن شروع شدن
senior مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
seniors مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
match play مسابقه گلف بین دو نفر یا دوتیم مسابقه بولینگ بین دونفر
banked track پیست اتومبیلرانی با انحنای برجسته پیست انحناداربرجسته دوچرخه سواری
launching area منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
initiation شروع کار شروع
stable گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stables گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
dragway مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragstrip مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
quadrangular meet مسابقه شنای دورهای بین 4تیم مسابقه دورهای بین 4تیم با محاسبه مجموع امتیازهای فردی
slalom مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
slaloms مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
ice racing مسابقه سرعت روی یخ مسابقه روی یخ
kick off شروع
beginning شروع
get-go <idiom> شروع
open fire شروع
beginnings شروع
Redo it. Do it over again. از سر شروع کن
openings شروع
opening شروع
kick-off <idiom> شروع
right of begin حق شروع
inchoation شروع
incipience or ency شروع
inception شروع
onset شروع
start signal علامت شروع
sortie شروع حرکت
starters شروع کننده
start element عنصر شروع
start bit بیت شروع
starter شروع کننده
splash line خط شروع غواصی
sorties شروع حرکت
to strike into شروع کردن
start key کلید شروع
starting block سکوی شروع
starting gate دروازه شروع
starting platform سکوی شروع
streek شروع کردن
take up <idiom> شروع یک سرگرمی
start of taxt شروع متن
terminus a que نقطه شروع
firing line خط شروع تیراندازی
tee off شروع کردن
warm start شروع گرم
values نقط ه شروع
set about <idiom> شروع کردن
valuing نقط ه شروع
shove off <idiom> شروع ،ترک
start in <idiom> شروع کار
take on <idiom> شروع به همکاری
attempted theft شروع به سرقت
take up <idiom> شروع کردن
touch off <idiom> شروع کاری
dozy شروع به فسادکرده
doziest شروع به فسادکرده
kick off <idiom> شروع کردن
here goes nothing <idiom> آماده شروع
commencer شروع کننده
cold start شروع سرد
value نقط ه شروع
come to <idiom> شروع کاری
commenced شروع کردن
get off on the wrong foot <idiom> بد شروع کردن
get one's feet wet <idiom> شروع کردن
get the ball rolling <idiom> شروع چیزی
zeros محل شروع
zeroes محل شروع
zero محل شروع
start of heading شروع عنوان
jump off شروع حمله
line of departure خط شروع حمله
lis mota شروع دعوی
initialled نقط ه شروع
commencing شروع کردن
commences شروع کردن
initialling نقط ه شروع
commence شروع کردن
initials نقط ه شروع
embarks شروع کردن
embarking شروع کردن
burgeon شروع برشدکردن
burgeoned شروع برشدکردن
jump off شروع بحمله
initial نقط ه شروع
kick off شروع حمله
launch an attack شروع حمله
initialed نقط ه شروع
germinating شروع به رشدکردن
germinates شروع به رشدکردن
germinated شروع به رشدکردن
germinate شروع به رشدکردن
burgeons شروع برشدکردن
burgeoning شروع برشدکردن
initial point نقطه شروع
incipit شروع و اغاز
attempt شروع به جرم
dozier شروع به فسادکرده
set in شروع کردن
set out شروع بکارکردن
outbreaks شروع حادثه
began شروع کرده
headstart امتیاز در شروع
origin نقطه شروع
origins نقطه شروع
alpha اغاز شروع
alphas اغاز شروع
attempted شروع به جرم
attempting شروع به جرم
embarked شروع کردن
embark شروع کردن
proceed with deliberations شروع مذاکرات
put in hand شروع کردن
restart شروع دوباره
restart شروع مجدد
rise and shine شروع بیداری
initialing نقط ه شروع
outbreak شروع حادثه
attempts شروع به جرم
resumption تجدید شروع
embark upon شروع کردن
beginning of negotiations شروع مذاکره
beginning of message شروع پیغام
beginning of message شروع پیام
zero hour ساعت شروع عملیات
forces شروع به عمل یا کار
staging area منطقه شروع عملیات
som شروع پیام essage
proem مقدمه سخنرانی شروع
gather sternway شروع به عقب رفتن
gather headway شروع به جلو رفتن
to start [for] شروع کردن رفتن [به]
to start شروع کردن به دویدن
do up شروع بکار کردن
dday روز شروع بکاری
bomb out شروع شیرجه از هواپیما
to f. a laughing شروع بخنده کردن
to gather way شروع بحرکت کردن
to open fire شروع به اتش کردن
to break into a run شروع کردن به دویدن
playtime موقع شروع نمایش
gambits شروع بازی شطرنج
gambit شروع بازی شطرنج
gates دروازه شروع اسکی
gate دروازه شروع اسکی
source نقط ه اصلی یا شروع
to go [fall] together by the ears [outdated] <idiom> شروع به دعوی کردن
d day روز شروع عملیات
forcing شروع به عمل یا کار
force شروع به عمل یا کار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com