English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
unlimited company شرکت با مسئولیت نامحدود
Other Matches
unlimited liability بدهیهای نامحدود مسئولیت نامحدود
limited company شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
limited liability company شرکت با مسئولیت محدود
errors and omissions expected باستثنای اشتباهات وچیزهایکه از قلم افتاده این عبارت روی صورت حسابهانوشته میشود و یعنی مسئولیت اشتباهات بعهده شرکت نمیباشد
collective guarantee مسئولیت دسته جمعی مسئولیت تضامنی
c & f قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
custody مسئولیت کنترل و انتقال ودسترسی به جنگ افزارها مسئولیت حفافت و کنترل جنگ افزارها و اسناد انها
letterhead مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
letterheads مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
compaq computer corporation شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر
constituent company شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
infinite نامحدود
unlimited نامحدود
ageless نامحدود
extralimital نامحدود
uncomfined نامحدود
ad infinitum نامحدود
unrestrained ازاد نامحدود
infinitely بطور نامحدود
wide نامحدود وسیع
absolute دایره نامحدود
cart blanche اختیار نامحدود
cartle blanche اختیار نامحدود
infinite loop حلقه نامحدود
infinite population جامعه نامحدود
absolutes دایره نامحدود
open end contract قرارداد نامحدود
Omnibenevolence خیرخواهی نامحدود
blank credit اعتبار نامحدود
unlimited liability تعهدات نامحدود
unlimited war جنگ نامحدود
indefinitely بطور نامحدود
infinite series سری نامحدود
without limit بی حد بی اندازه نامحدود
infinite نامحدود لایتناهی
carte blanche اختیار نامحدود
open credit اعتبار نامحدود
widest نامحدود وسیع
wider نامحدود وسیع
infinity مقدار نامحدود
indefinitely برای یک مدت نامحدود
inane چرند فضای نامحدود
unqualified بیحدو حصر نامحدود
illimitable نامحدود محدود نشدنی
credit for an unlimited period اعتبار برای مدت نامحدود
homunculus مدل بازگشتی نامحدود مغز
The courts have unlimited jurisdiction. دادگاهها اخنیارات نامحدود دارند
infinitely elastic demand curve منحنی تقاضا با کشش نامحدود
international finance corporation شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
parent company شرکت مادر شرکت مرکزی
private رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
privates رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
outsource به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
This contract is of unlimited duration. طول مدت این قرارداد نامحدود است.
illimitably بطوریکه نتوان محدود کرد بطور نامحدود
absolutist کسیکه معتقدبه قوای نامحدود الهی است
vortex sheet لایه نازک نامحدود سیال باحرکت حلقوی بینهایت
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
paperless شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
nobody can take work [abuse] indefinitely. هیچ کس نمی تواند کار [سو استفاده] را به طور نامحدود تحمل بکند.
responsibility مسئولیت
responsibly با مسئولیت
responsibilities مسئولیت
liability to disease مسئولیت
unresponsive بی مسئولیت
trusted مسئولیت
trust مسئولیت
amenableness مسئولیت
onus مسئولیت
liabilities مسئولیت
burthen مسئولیت
trusts مسئولیت
irresponsible بی مسئولیت
menage مسئولیت
liability مسئولیت
houses 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
housed 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
house 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
restraint of trade قراردادی که ضمن ان تجارت یکی از طرفین قرارداد به طور نامحدود منع شود
law of tort مسئولیت مدنی
primary interest مسئولیت اصلی
charge بار مسئولیت
onmy own responsibility به مسئولیت خودم
product liability مسئولیت محصول
loads فشار مسئولیت
in common <idiom> مسئولیت داشتن
on one's shoulders <idiom> مسئولیت شخصی
responsible مسئولیت دار
load فشار مسئولیت
irresponsible عاری از حس مسئولیت
liabilities الزام مسئولیت
liability الزام مسئولیت
posted مقام مسئولیت
posts مقام مسئولیت
post مقام مسئولیت
charges بار مسئولیت
sector of responsibility منطقه مسئولیت
area of responsibility منطقه مسئولیت
imputability مسئولیت اخلاقی
implied trust مسئولیت فرضی
cark بار مسئولیت
office مسئولیت احرازمقام
offices مسئولیت احرازمقام
constructive trust مسئولیت قهری
irresponsibly بدون حس مسئولیت
amenability احساس مسئولیت
post- مقام مسئولیت
over worked man مهره شطرنج پر مسئولیت
perils بیم زیان مسئولیت
liability for damages مسئولیت در برابر خسارت
peril بیم زیان مسئولیت
To assume responsibility . قبول مسئولیت کردن
sponsoring مسئولیت راقبول کردن
privity of contract مسئولیت طرفین قرارداد
law of torts قانون مسئولیت مدنی
sponsor مسئولیت راقبول کردن
The responsibility lies with you. مسئولیت با شما است.
irresponsibly بدون داشتن مسئولیت
without engagement بدون تقبل مسئولیت
law of tort قانون مسئولیت مدنی
sponsors مسئولیت راقبول کردن
business group شرکت سهامی [شرکت]
body corporate شرکت شرکت سهامی
up to someone to do something <idiom> مسئولیت مراقبت از چیزی را داشتن
disclaimer رفع کننده ادعا یا مسئولیت
disclaimers رفع کننده ادعا یا مسئولیت
Responsibility weighed him down بار مسئولیت کمرش را خم کرد
pass the buck <idiom> مسئولیت خودرا به دیگری دادن
looser از قید مسئولیت ازاد ساختن
loose از قید مسئولیت ازاد ساختن
loosest از قید مسئولیت ازاد ساختن
caveat subscriptor مسئولیت به عهده عضو میباشد
tied down <idiom> مسئولیت شغلی یا خانوادگی داشتن
What do I care? چطور این مسئولیت من است؟
solidarity بهم پیوستگی مسئولیت مشترک
amoral بدون احساس مسئولیت اخلاقی
see to it <idiom> مسئولیت انجام کاری را برعهده گرفتن
to take the fall for somebody مسئولیت خطایی را بجای کسی پذیرفتن
sinecure هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
broad shoulders نیروی باربری یا طاقت تحمل مسئولیت
to take the fall [American English] مسئولیت چیزی [کاری یا خطایی] را پذیرفتن
ignorance of law is no excuse جهل به قانون رافع مسئولیت نیست
sinecures هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
(in) charge of something <idiom> مسئولیت کار یاکسانی را به عهده داشتن
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
to shift off responsibility مسئولیت را ازخودسلب کردن وبدوش دیگری گذاردن
I wI'll do it on my own responsibility . به مسئولیت خودم این کاررا خواهم کرد
to pass the buck <idiom> مسئولیت ناخوشایند [تقصیر یا زحمت] را به دیگری دادن
buck passer شخصی که مسئولیت خود را بدیگران محول میکند
to shuffle off responsibility مسئولیت را ازخودسلب کردن بدوش ودیگری گذاردن
accountability ذیحسابی مسئولیت نگهداری سوابق پولی و مالی
to pass the buck to somebody مسئولیت ناخوشایند [تقصیر یا زحمت] را به کسی دادن
go to sleep اصطلاحی برای توقف کامیپوتریا عدم امکان انجام عملی توسط کامپیوتر به دلیل گرفتار شدن در یک حلقه نامحدود
pick up واگذار کردن مسئولیت مهاریک بازیگر ازاد به کسی
frankpledge مسئولیت دسته جمعی افراد مالیات پرداز یک ناحیه
To wash ones hands of somebody (something). دست از کسی (چیزی )شستن (قطع مسئولیت ورابطه )
One insust not step aside and diclaim responsibility . نبا ید کنا ررفت واز خود سلب مسئولیت کرد
profit centre قسمتی از سازمان که مسئولیت محاسبه هزینه هاو درامدها را به عهده دارد
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
misrepresentation در CL وقتی قلب واقعیت میتواند در محدوده مسئولیت مدنی موضوع دعوی قرار گیرد که ناشی از عمد وقصد باشد تدلیس
sector منطقه عمل منطقه مسئولیت
sectors منطقه عمل منطقه مسئولیت
consociation شرکت
EIS ول شرکت
concerns شرکت
fellowsh شرکت
cahoot شرکت
participation شرکت
enterprise شرکت
enterprises شرکت
concern شرکت
contribution شرکت
incorporation شرکت
corporation شرکت
corporations شرکت
handing شرکت
hand شرکت
partnerships شرکت
firms شرکت
firmest شرکت
firmer شرکت
firm شرکت
companies شرکت
contributions شرکت
company شرکت
partnership شرکت
house شرکت
housed شرکت
houses شرکت
businesses شرکت
associations شرکت
association شرکت
business شرکت
electric company شرکت برق
certificate of incorporation شرکت نامه
doctor to the company پزشک شرکت
associativity شرکت پذیری
dissolution of partner ship فسخ شرکت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com