English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (15 milliseconds)
English Persian
general شرکت مربوط به امور اداری اصلی
generals شرکت مربوط به امور اداری اصلی
Other Matches
bureaucratic وابسته به امور اداری
supervisory مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
testamentary causes امور مربوط به وصایا
financial affairs امور مربوط به مالیه
civil appropriation اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
treasurers مسئول امور مالی شرکت خزانه دار
treasurer مسئول امور مالی شرکت خزانه دار
financial data اطلاعات مربوط به امور مالی
strategic مربوط به امور سوق الجیشی
surgical مربوط به امور پزشکی جراحی
key personnels کادر اداری اصلی
parochialism امور مربوط بناحیه یابخش کلیسایی
cryptologistics امور لجستیکی مربوط به عملیات رمز
admin تشریفات اداری و وفایف دیگر مربوط به کارکرد یک موسسه
consortiums ائتلاف چند شرکت باهم برای انجام امور انتفاعی کنسرسیوم
consortia ائتلاف چند شرکت باهم برای انجام امور انتفاعی کنسرسیوم
consortium ائتلاف چند شرکت باهم برای انجام امور انتفاعی کنسرسیوم
collate به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collated به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collates به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collating به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
selenodetic امور مربوط به تهیه نقشه یانقشه برداری از کره ماه
back end server کامپیوتر متصل به شبکه که امور مربوط به ایستگاههای کاری مشتری را انجام میدهد
transfer processing امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
principals شرکت اصلی
parent company شرکت اصلی
principal شرکت اصلی
head office of company مرکز اصلی شرکت
close corporation شرکتی با صاحبان سهام محدود که معمولا" همین صاحبان سهام نیز مدیریت وسایر امور شرکت را بر عهده دارند
bureaucreacy رعایت تشریفات اداری به حد افراط کاغذ بازی و سیستم حکومتی و اداری مبتنی بر ان
archetypal مربوط یا شبیه طرح اصلی نمونه اولیه
archetypical مربوط یا شبیه طرح اصلی نمونه اولیه
archetypally مربوط یا شبیه طرح اصلی نمونه اولیه
sub- تعداد دادههای مربوط به یک داده در کلاس اصلی
subdirectory دایرکتورهای محتوای دیسک یا نوار مربوط به دایرکتوری اصلی
double bar دوقطعه واسطهای که دو قسمت اصلی اهنگ را بهم مربوط میسازد
civil works امور ساختمانی و تاسیسات امور شهرسازی و تاسیساتی
administrative wheeled vehicle fleet کاروان خودروهای اداری خودروی اداری
telecommuting که توسط مودم به مرکز اصلی شرکت وصل است و امکان ارسال پیام و داده فراهم میکند
bureaucracies تاسیسات اداری حکومت اداری
bureaucrasy حکومت اداری تاسیسات اداری
bureaucracy تاسیسات اداری حکومت اداری
economic and social council شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل
transylvania فرش ترانسیلوانیا [ریشه اصلی آن مربوط به ترکیه می باشد که بیشتر برای کلیساهای رومانی و مجارستان بافته شده.]
out of line جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
oem Equipment Original شرکت یا سازمانی که کامپیوترها وتجهیزات دستگاه جانبی را به منظور استفاده از انها درمحصولات و تجهیزاتی که بعدا" به مشتریان فروخته خواهد شد خریداری می نمایدسازنده تجهیزات اصلی anufacturer
medical regulator تنظیم کننده امور بهداشتی مدیر امور بهداشتی
workdays ایام کار اداری ساعات کار اداری
workday ایام کار اداری ساعات کار اداری
letterhead مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
letterheads مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
compaq computer corporation شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر
VL bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL local bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
constituent company شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
limited company شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
program loans قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactical مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inference روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inferences روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
bioclimatic مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
elevation guidance دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
victual مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
international finance corporation شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
parent company شرکت مادر شرکت مرکزی
private رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
privates رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
genital مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
outsource به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
mastered سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
masters سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master data file پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
acciaccatura نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
on board که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
paperless شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
housed 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
house 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
houses 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
relative که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical مربوط به صدا مربوط به سامعه
staple جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
stapled جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
generation کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
initial reserves ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
prototypic وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
main guard نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
generations کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
prototypal وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
first generation computer کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
stapling جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
business group شرکت سهامی [شرکت]
body corporate شرکت شرکت سهامی
range component عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
xenial مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
distance angle زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
mainstay مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstays مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis [واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
fundamental unit یکای اصلی واحد اصلی
base unit یکای اصلی واحد اصلی
master file فایل اصلی پرونده اصلی
base camp پایگاه اصلی کمپ اصلی
administrative اداری
bureaucrats اداری
formal اداری
executory اداری
departmental اداری
official اداری
administerial اداری
bureaucrat اداری
expansion slots شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
bureaucreat گماشته اداری
business hours ساعت اداری
officially از طریق اداری
officialdom سیستم اداری
paperwork تشریفات اداری
bureaucrat مامور اداری
overhead gharges هزینه اداری
bureaucrats مامور اداری
departmental intelligence اطلاعات اداری
red tape فرمالیته اداری
prefectoral وابسته به اداری
prefectorial وابسته به اداری
prefecture حوزه اداری
unofficial غیر اداری
bureau هیئت اداری
departmentally ازلحاظ اداری
circular letter نامه اداری
a white collar job کار اداری
service element عنصر اداری
administrative tribunal دادگاه اداری
circular letter بخشنامه اداری
bureaus هیئت اداری
administrative escort ناو اداری
administrative command فرماندهی اداری
administrative command یکان اداری
administrative channels طرق اداری
administrative channels مجاری اداری
administrative capacity فرفیت اداری
administrative budget بودجه اداری
office building ساختمان اداری
administrative approval موافقتنامه اداری
administratively بطور اداری
officialism سیستم اداری
office computer کامپیوتر اداری
administrative flight پرواز اداری
administrative flight هواپیمای اداری
administrative order دستور اداری
administrative publications نشریات اداری
management expenses مخارج اداری
administrative net شبکه اداری
administrative movement حرکت اداری
administrative march راهپیمایی اداری
malfeasance خطای اداری
administrative law حقوق اداری
administrative services خدمات اداری
administrative services قسمتهای اداری
administrative law قوانین اداری
administration building قسمت اداری
office hours ساعات اداری
administration building ساختمان اداری
office chair مبل اداری
office chair صندلی اداری
official communications مکاتبات اداری
office work کار اداری
amor امور
matter بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattered بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattering بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matters بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
DIMM سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
administrative landing پیاده شدن اداری
general administration cost هزینه عمومی اداری
service echelon رده اداری و خدماتی
office information system سیستم اطلاعات اداری
out of [outside] office hours خارج از ساعات اداری
extra official بیرون ازوفایف اداری
provisional order دستور موقت اداری
officialism رسمیت مقررات اداری
placeman صاحب منصب اداری
deck department قسمت اداری ناو
administrative data processing پردازش دادههای اداری
administrative escort ناو اسکورت اداری
office swivel chair صندلی گردان اداری
officers مامور کارمند اداری
Outside office hours. خارج از وقت اداری
officer مامور کارمند اداری
state affairs امور مملکتی
religious matters امور دینی
interiors امور داخله
combat duty امور رزمی
interior امور داخله
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com