Dictiornary-Farsi | شعبه عامل | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
operating agency	شعبه عامل


Other Matches

claimant agency	شعبه کارپردازی شعبه تعیین امادو تجهیزات عمومی ارتش
cyanogen agent	عامل لخته کننده خون عامل شیمیایی سیانوژن
reserved character	حرف مخصوص درسیستم عامل یا حرفی که تابع خاصی برای کنترل سیستم عامل داردوبرای مصارف دیگربه کارنمیرود
actuator	محرک بازوی عامل مکانیسم عامل
capital intensive goods	کالاهایی که سهم عامل سرمایه در انها بیش از سهم عامل کار یا سایر عوامل تولید است
derived demand	تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
shells	نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shell	نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shelling	نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
blood agent	عامل شیمیایی لخته کننده خون عامل ضدحرکت خون
class a agent officer	افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل
piggyback	سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
piggybacks	سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
branches	شعبه
apparatus	شعبه
branch	شعبه
chapter	شعبه
lines	شعبه
line	شعبه
end office	شعبه جز
members	شعبه
filial	شعبه
chapters	شعبه
member	شعبه
branch office	شعبه
section	شعبه
sections	شعبه
prong	شعبه
prongs	شعبه
embranchment	شعبه
offshoot	شعبه
offshoots	شعبه
substation	شعبه
succursal	شعبه
EXE file	در یک سیستم عامل مشخصه سه حرفی نام فایل که بیان میکند فایل حاوی داده دودویی برنامه است . فایل مستقیم از طریق سیستم عامل قابل اجراست
branch of a company	شعبه شرکت
branches	شعبه رشته
wing	شاخه شعبه
winging	شاخه شعبه
branch	شعبه زدن
dichotomies	انشعاب به دو شعبه
annex	شعبه فرعی
branches	شعبه زدن
lodge	شعبه فراماسون ها
branch office	دفتر شعبه
agency of communications	شعبه ارتباطات
frith	شعبه رود
departments	قسمت شعبه
lodges	شعبه فراماسون ها
lodged	شعبه فراماسون ها
branch	شعبه رشته
agency	اژانس شعبه
annexes	شعبه فرعی
executing agency	شعبه اجرایی
annexing	شعبه فرعی
headquarters	شعبه اصلی
dichotomy	انشعاب به دو شعبه
department	قسمت شعبه
executive agent	شعبه اجرایی
major activity	شعبه اصلی
members	شعبه بخش
dichotomization	دو شعبه کردن
subclass	شعبه فرعی
member	شعبه بخش
apparatus	شعبه حزب
agencies	اژانس شعبه
departmentalize	چند شعبه کردن
arm	شعبه جنگ افزار
distributary	انشعابی شعبه رود
subhome office	شعبه اصلی یک اداره
subhome office	شعبه دفتر اصلی
MS DOS	سیستم عامل کامپیوترهای شخصی IBM PC که داده ذخیره شده روی دیسک را مدیریت میکند و خروجی و ورودی کاربر را نمایش میدهد.DOS-MS سیستم عامل تک کاربر و تک کار کاره است و توسط واسط خط دستور در کنترل میشود
army post office	شعبه پستی نیروی زمینی
coordinated procurement assigness	شعبه مسئول خرید کلی اماد
troche	قرص مکیدنی شاخ سه شعبه گوزن
commissary store annex	شعبه فروشگاه مواد غذایی پادگان
extension	طولانی کردن اتصالی شعبه فروشگاه یااداره
extensions	طولانی کردن اتصالی شعبه فروشگاه یااداره
apparatus	شعبه زیرزمینی و مخفی فعال دستگاه وسیله
criminal investigation	شعبه بازجویی جنایی تحقیقات جنایی
headquarters	شعبه مرکزی اداره مرکزی
unbranched	بدون انشعاب بدون شعبه
propellant	عامل
propellants	عامل
attorneys	عامل
coagent	هم عامل
operators	عامل
operator	عامل
attorney	عامل
assignee	عامل
parameter	عامل
parameters	عامل
agent	عامل
device	عامل
v factor	عامل وی
agents	عامل
devices	عامل
agent representative	عامل
doer	عامل
doers	عامل
procurator	عامل
procurators	عامل
action	عامل
actions	عامل
element	عامل
elements	عامل
operating	عامل
acting	عامل
principal	عامل
principals	عامل
factors	عامل
functionery	عامل
propellent	عامل
agency	عامل
agencies	عامل
operant	عامل
factor	عامل
active	عامل
operative	عامل
operatives	عامل
limiting factor	عامل محدودکننده
impelent	عامل محرک
operating system/	سیستم عامل دو
reactors	عامل واکنش
potential <adj.>	عامل بالقوه
operating handle	دستگیره عامل
reactor	عامل واکنش
insurance agent	عامل بیمه
interleave factor	عامل جاگذاری
lacrimatory factor	عامل اشک زا
masking agent	عامل پوشاننده
oxidizing agent	عامل اکسیداسیون
oxidizing agent	عامل اکسنده
working fluid	سیال عامل
unique factor	عامل یگانه
structure factor	عامل ساختار
prime movers	عامل محرک کل
self execuiting	عامل فی نفسه
reducing agent	عامل کاهنده
sealant	عامل درزگیر
safety factor	عامل تامین
be-all and end-all	عامل عمده
sense organ	عامل احساس
reducer	عامل کم کننده
parasiticide	عامل طفیلی کش
precipitant	عامل رسوب
precipitating factor	عامل اشکارساز
prime mover	عامل محرک کل
psychochemical agent	عامل عصبی
pull device	عامل کششی
releasing agent	عامل رهاکننده
dual agent	عامل دو جانبه
factorization	عامل بندی
factor of safety	عامل تامین
common factor	عامل مشترک
firing device	عامل منفجرکننده
fixing agent	عامل تثبیت
combination influence	عامل ترکیبی
foaming agent	عامل کف زای
chemical agent	عامل شیمیایی
characteristic action	عامل مشخصه
executive agent	عامل اجرایی
cyanogen agent	عامل سیانید
factoring agent	عامل تنزیل
demasking agent	عامل عریانساز
extrinsic factor	عامل خارجی
factor of production	عامل تولید
distractor	عامل حواسپرتی
distilled mustard	عامل خردلی
dispersing agent	عامل پاشنده
disbursing officer	افسر عامل
developer agent	عامل فهور
factor of safety	عامل اطمینان
depressant	عامل پریشانی
factoring	عامل یابی
blowing agent	عامل پف کننده
fusing agent	عامل ذوب
hypo	عامل محرک
active element	عنصر عامل
idle characters	کاراکترهای عامل
active defense	دفاع عامل
active defense	پدافند عامل
acting company	شرکت عامل
acid function	عامل اسیدی
accountable disbursing officer	افسر عامل
absorbing agent	عامل جذب
aborticide	عامل سقط
active material	مواد عامل
human factor	عامل انسانی
growth factor	عامل رشد
blister agent	عامل تاول زا
bleaching agent	عامل رنگبر
biological agent	عامل زیستی
biological agent	عامل میکربی
anticrop agent	عامل ضد غلات
air entraining agent	عامل هوادهنده
galactogogue	عامل شیرزایاشیرافزا
adhesion agent	عامل چسبندگی
addition agent	عامل افزودنی
general factor	عامل عمومی