Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
to have patience
شکیبایی داشتن
Other Matches
forbearance
شکیبایی
patience
شکیبایی
sufferance
شکیبایی
impatient hours
ساعات نا شکیبایی یا بی صبری
fortitude
شهامت اخلاقی شکیبایی
the only remedy is patience
چاره ان شکیبایی است
the same shall succeed
انانی که شکیبایی دارندهمان ها کامیاب خواهند شد
Thank you for your understanding and your patience.
از شما برای درک و شکیبایی شما بسیار سپاسگزارم.
money to burn
<idiom>
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longs
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
differing
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differs
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
mean
مقصود داشتن هدف داشتن
differed
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meanest
مقصود داشتن هدف داشتن
hope
انتظار داشتن ارزو داشتن
differ
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hoped
انتظار داشتن ارزو داشتن
proffering
تقدیم داشتن عرضه داشتن
hoping
انتظار داشتن ارزو داشتن
abhors
بیم داشتن از ترس داشتن از
to have by heart
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
cost
قیمت داشتن ارزش داشتن
meaner
مقصود داشتن هدف داشتن
resided
اقامت داشتن مسکن داشتن
proffers
تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhorred
بیم داشتن از ترس داشتن از
hopes
انتظار داشتن ارزو داشتن
abhorring
بیم داشتن از ترس داشتن از
reside
اقامت داشتن مسکن داشتن
proffer
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered
تقدیم داشتن عرضه داشتن
resides
اقامت داشتن مسکن داشتن
upkeep
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
to have something in reserve
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
long for
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
lead a dog's life
<idiom>
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
bear
داشتن
owning
داشتن
monogyny
داشتن یک زن
owned
داشتن
lack
کم داشتن
lacks
کم داشتن
own
داشتن
lacked
کم داشتن
bear
در بر داشتن
bears
داشتن
bears
در بر داشتن
wanted
کم داشتن
want
کم داشتن
owns
داشتن
to have possession of
داشتن
intercommon
داشتن
possessing
داشتن
lackvt
کم داشتن
possesses
داشتن
relieve
داشتن
possess
داشتن
relieves
داشتن
relieving
داشتن
doubts
شک داشتن
to be feverish
تب داشتن
to hold
داشتن
redolence
بو داشتن
doubt
شک داشتن
to have
داشتن
to possess
داشتن
to hold a meeting
داشتن
to have f.
تب داشتن
to be in a f.
تب داشتن
doubted
شک داشتن
to go hot
تب داشتن
doubting
شک داشتن
have
داشتن
having
داشتن
withheld
دریغ داشتن
withhold
دریغ داشتن
aspired
ارزو داشتن
aspire
هوش داشتن
in a rush
<idiom>
عجله داشتن
resides
اقامت داشتن
in a jam
<idiom>
مشکل داشتن
aspire
ارزو داشتن
in a hurry
<idiom>
عجله داشتن
sending
ارسال داشتن
reside
اقامت داشتن
aspired
هوش داشتن
adjudge
مقرر داشتن
withholding
دریغ داشتن
vary
فرق داشتن
varies
فرق داشتن
withholds
دریغ داشتن
loathe
نفرت داشتن از
loathed
نفرت داشتن از
loathes
نفرت داشتن از
sending
اعزام داشتن
contest
اعتراض داشتن بر
contested
اعتراض داشتن بر
contesting
اعتراض داشتن بر
up to
<idiom>
بستگی داشتن به
contests
اعتراض داشتن بر
aspires
ارزو داشتن
provides
مقرر داشتن
espouse
عقیده داشتن به
espouses
عقیده داشتن به
espousing
عقیده داشتن به
sends
ارسال داشتن
lend
معطوف داشتن
lends
معطوف داشتن
in the cards
<idiom>
انتظار داشتن
correlate
همبستگی داشتن
correlates
همبستگی داشتن
apprehend
بیم داشتن
apprehends
بیم داشتن
apprehending
بیم داشتن
espoused
عقیده داشتن به
minds
در نظر داشتن
apprehended
بیم داشتن
correlating
همبستگی داشتن
in common
<idiom>
مسئولیت داشتن
send
اعزام داشتن
send
گسیل داشتن
aspiring
هوش داشتن
provide
مقرر داشتن
aspiring
ارزو داشتن
cherishing
گرامی داشتن
send
ارسال داشتن
cherish
گرامی داشتن
cherished
گرامی داشتن
sends
اعزام داشتن
sends
گسیل داشتن
resided
اقامت داشتن
sending
گسیل داشتن
cherishes
گرامی داشتن
aspires
هوش داشتن
attend
حضور داشتن
disguised
نهان داشتن
disguise
نهان داشتن
to be there
وجود داشتن
to stop
[doing something]
نگاه داشتن
to think
[of]
عقیده داشتن
disguises
نهان داشتن
disguising
نهان داشتن
stinks
تعفن داشتن
stink
تعفن داشتن
exists
وجود داشتن
existed
وجود داشتن
exist
وجود داشتن
resembling
شباهت داشتن
resembles
شباهت داشتن
resembled
شباهت داشتن
resemble
شباهت داشتن
differs
فرق داشتن
differing
فرق داشتن
differed
فرق داشتن
differ
فرق داشتن
occupying
مشغول داشتن
occupy
مشغول داشتن
occupies
مشغول داشتن
retained
نگاه داشتن
retain
نگاه داشتن
expects
چشم داشتن
expecting
چشم داشتن
expected
چشم داشتن
expect
چشم داشتن
keeps
نگاه داشتن
to follow
دنباله داشتن
to continue
دنباله داشتن
retains
نگاه داشتن
retaining
نگاه داشتن
keep
نگاه داشتن
attending
حضور داشتن
hears
خبر داشتن
implies
دلالت داشتن
tolerating
طاقت داشتن
tolerates
طاقت داشتن
tolerated
طاقت داشتن
tolerate
طاقت داشتن
vibrating
ارتعاش داشتن
vibrates
ارتعاش داشتن
vibrated
ارتعاش داشتن
vibrate
ارتعاش داشتن
scoots
سرعت داشتن
scooting
سرعت داشتن
scooted
سرعت داشتن
scoot
سرعت داشتن
to hold
[to have]
نگه
[داشتن]
imply
دلالت داشتن
hear
خبر داشتن
abominating
تنفر داشتن
abominates
تنفر داشتن
abominated
تنفر داشتن
abominate
تنفر داشتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com