English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
wafer شیرینی پنجرهای
wafers شیرینی پنجرهای
Other Matches
queries 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
query 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
querying 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queried 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
grate بخاری پنجرهای
grated بخاری پنجرهای
grates بخاری پنجرهای
windowing environment محیط پنجرهای
child window پنجرهای در پنجره اصلی
shutter پشت پنجرهای پرده روزنه
shutters پشت پنجرهای پرده روزنه
floating پنجرهای که قابل انتقال به هر بخش صفحه باشد
targeting پنجرهای که متن یا گرافیک روی آن نمایش داده می شوند
targeted پنجرهای که متن یا گرافیک روی آن نمایش داده می شوند
target پنجرهای که متن یا گرافیک روی آن نمایش داده می شوند
targetted پنجرهای که متن یا گرافیک روی آن نمایش داده می شوند
targetting پنجرهای که متن یا گرافیک روی آن نمایش داده می شوند
targets پنجرهای که متن یا گرافیک روی آن نمایش داده می شوند
toolbar پنجرهای که حاوی نشانه هایی است که به ابزار دستیابی دارند
inactive پنجرهای که نمایش داده میشود ولی در حال حاضر استفاده نمیشود
group نشانهای که پنجرهای را نشان میدهد که حاوی مجموعهای نشانههای فایل یا برنامه هاست
groups نشانهای که پنجرهای را نشان میدهد که حاوی مجموعهای نشانههای فایل یا برنامه هاست
persiennes یکجور پشت پنجرهای که تیکههای چوب یا اهن نازک راترک ترک ... کار گذاشته اند
modals 1-مربوط به حالتها. 2-در ویندوز پنجرهای که نمایش داده می شوند و به کاربر امکان انجام کاری خارج از آن را نمیدهد
modal 1-مربوط به حالتها. 2-در ویندوز پنجرهای که نمایش داده می شوند و به کاربر امکان انجام کاری خارج از آن را نمیدهد
window پنجرهای در سیستم گرافیکی که متن ها در فضاهای کوچک صفحه قرار گرفته اند پیش از آنکه به محل نهایی اختصاص داده شوند
bonbon شیرینی
pastry شیرینی
love liness شیرینی
pastries شیرینی
amiability or amiableness شیرینی
sugar شیرینی
loveliness شیرینی
confetti شیرینی
lolipops شیرینی
mellifluence شیرینی
melodiousness شیرینی
nicy شیرینی
sweet stuff شیرینی
amiability شیرینی
marzipan شیرینی
sweetmeat شیرینی
patisserie شیرینی
goodies شیرینی
patisseries شیرینی
sweetness شیرینی
goody شیرینی
saccharinity شیرینی
sugars شیرینی
sugar candy شیرینی
confection شیرینی
confections شیرینی
custard pie یکجور شیرینی
freshness شیرینی بی نمکی
tucks شیرینی مربا
tucking شیرینی مربا
tuck شیرینی مربا
bakemeat نان شیرینی
sweetmeat شیرینی جات
ingratiation خود شیرینی
elecampane نوعی شیرینی
costs arabicus قسط شیرینی
corn ball شیرینی چس فیل
cooky شیرینی خشک
cooky شیرینی بیسکویت
confectionary شیرینی سازی
box suitmeats جعبه شیرینی
sweet tooth علاقمند به شیرینی
sweet tooth شیرینی دوست
blintze نوعی شیرینی
puff pastry شیرینی پفکی
blintz نوعی شیرینی
baked meat نان شیرینی
sugared شیرینی زده
kissing comfit شیرینی معطر
crackers یکجور شیرینی
cookie شیرینی بیسکویت
cookie شیرینی خشک
cookies شیرینی بیسکویت
cookies شیرینی خشک
confectioners شیرینی فروش
confectioner شیرینی فروش
cracker یکجور شیرینی
pop up window پنجرهای که در هر لحظه قابل نمایش روی صفحه است در بالای تمام چیزهایی که روی صفحه هستند
focussed پنجرهای در CUI که فعال است و ورودی کاربر را می پذیرد یا توسط یک برنامه کنترل میشود و از برنامه دستورات را می پذیرد
focused پنجرهای در CUI که فعال است و ورودی کاربر را می پذیرد یا توسط یک برنامه کنترل میشود و از برنامه دستورات را می پذیرد
focusses پنجرهای در CUI که فعال است و ورودی کاربر را می پذیرد یا توسط یک برنامه کنترل میشود و از برنامه دستورات را می پذیرد
focussing پنجرهای در CUI که فعال است و ورودی کاربر را می پذیرد یا توسط یک برنامه کنترل میشود و از برنامه دستورات را می پذیرد
focus پنجرهای در CUI که فعال است و ورودی کاربر را می پذیرد یا توسط یک برنامه کنترل میشود و از برنامه دستورات را می پذیرد
focuses پنجرهای در CUI که فعال است و ورودی کاربر را می پذیرد یا توسط یک برنامه کنترل میشود و از برنامه دستورات را می پذیرد
douceur شیرینی وفرافت رفتار
marchpane نان شیرینی بادامی
kuchen نان شیرینی کاکائودار
insinuator خود شیرینی کننده
insinuative مبنی بر خود شیرینی
french pastry شیرینی اردینه فرانسوی
to have a sweet tooth شیرینی دوست بودن
ingratiatingly ازراه خود شیرینی
ratafia نان شیرینی بادامی
Too much sweetnes cloys. شیرینی زیاد دل را می زند
fondant شیرینی ای که در دهان اب میشود
patisseries مغازهی شیرینی پزی
patisserie مغازهی شیرینی پزی
shine up to <idiom> خود شیرینی کردن
to pick thanks خود شیرینی کردن
sweetshop شیرینی فروشی قنادی
marshmallows نوعی شیرینی خمیرمانند
fondants شیرینی ای که در دهان اب میشود
ratafee نان شیرینی بادامی
puff paste نان شیرینی پف کردن
pastes نوعی شیرینی چسباندن
marshmallow نوعی شیرینی خمیرمانند
confectionery صنعت شیرینی سازی
ingratiates خود شیرینی کردن
minting شیرینی معطر با نعناع
mint شیرینی معطر با نعناع
tarts نان شیرینی مربایی
ingratiating خود شیرینی کردن
paste نوعی شیرینی چسباندن
minted شیرینی معطر با نعناع
bagel نان شیرینی حلقوی
nougat شیرینی بادام دار
buttercups نوعی شیرینی کوچک
buttercup نوعی شیرینی کوچک
pasting نوعی شیرینی چسباندن
pasties شیرینی میوه دار
ingratiate خود شیرینی کردن
pasty شیرینی میوه دار
custard یکجور شیرینی یا فرنی
confectionary شیرینی ساز قنادی
tart نان شیرینی مربایی
ingratiated خود شیرینی کردن
mints شیرینی معطر با نعناع
pasted نوعی شیرینی چسباندن
puff pastry شیرینی دارای خامهی پف کرده
frosting رویه خامهای کیک یا شیرینی
croissants نان شیرینی هلالی شکل
bakemeat شیرینی اردی غذای پخته
bakeries دکان نانوایی یا شیرینی پزی
floating island جزیره شناور ومصنوعی شیرینی
baked meat شیرینی اردی غذای پخته
bakery دکان نانوایی یا شیرینی پزی
elf dock شیرینی که اززنجبیل شامی سازند
doughboy نان شیرینی میوه دار
Wont you have sweets (candies) شیرینی میل نمی کنید ؟
pastille قرص دارویی که روی ان شیرینی باشد
sweethearts نوعی نان شیرینی بشکل قلب
She is fond of sweet things. از چیزهای شیرین ( شیرینی ) خوشش می آید
doughnuts نان شیرینی گرد ومانند حلقه
sweetheart نوعی نان شیرینی بشکل قلب
to make up to any one پیش کسی خود شیرینی کردن
icing شکر و تخم مرغ روی شیرینی
doughnut نان شیرینی گرد ومانند حلقه
to smarm over somebody برای کسی خود شیرینی کردن
I clinched a lucrative deal. معامله چربی ( شیرینی ) انچام دادم
pastilles قرص دارویی که روی ان شیرینی باشد
shortening روغن ترد کننده شیرینی وغیره
limonene هیدروکربن شیرینی بفرمول 61H 01C
patty نان شیرینی میوه داریاگوشت دار
to crawl to somebody برای کسی خود شیرینی کردن
pattie نان شیرینی میوه داریاگوشت دار
girgerbread نوعی نان شیرینی که زنجبیل دارد
to curry favour [British E] /favor [American E] with somebody برای کسی خود شیرینی کردن
cybercafe نیز قهوه و شیرینی در آن موجود است
patties نان شیرینی میوه داریاگوشت دار
marsh mallow یکجور شیرینی که از ریشه خطمی میسازند
brownie یکنوع نان شیرینی میوه دار
brownies یکنوع نان شیرینی میوه دار
pastil قرص دارویی که روی ان شیرینی باشد
pastile قرص دارویی که روی ان شیرینی باشد
apple dumpling شیرینی پخته شده با سیب درونش [آشپزی]
Christmas cookie [American] شیرینی بیسکویتی مخصوص کریسمس [غذا و آشپزخانه]
Christmas biscuit [British] شیرینی بیسکویتی مخصوص کریسمس [غذا و آشپزخانه]
gingersnap نوعی نان شیرینی ترد زنجبیل دار
lachryma christi باده سرخ و شیرینی که درجنوب درست می کنند
jelly roll نان شیرینی ژله دار ولوله کرده
pastry کماج وکلوچه ومانند انها شیرینی پزی
pastries کماج وکلوچه ومانند انها شیرینی پزی
polish the apple <idiom> خود شیرینی کردن ،لعاب دادن به کسی
sago شیرینی که با نشاسته ساگو تهیه شود پنیر خرما
caramels یکجور شیرینی مرکب از قند وشیره ومیوه تافی
lollipops اب نبات یا شیرینی که در سرچوب نصب شده وبچه ها انرامیمکند
cola ماده شیرینی که از برگ ومیوه کولا گرفته میشود
lollypop اب نبات یا شیرینی که در سرچوب نصب شده وبچه ها انرامیمکند
apple beignets [American English] قاچ سیب درخمیر سرخ شده [یک نوع شیرینی]
colas ماده شیرینی که از برگ ومیوه کولا گرفته میشود
ingratiatory طرف توجه قرار دهنده امیخته بخود شیرینی
caramel یکجور شیرینی مرکب از قند وشیره ومیوه تافی
apple fritters [British English] قاچ سیب درخمیر سرخ شده [یک نوع شیرینی]
lollipop اب نبات یا شیرینی که در سرچوب نصب شده وبچه ها انرامیمکند
mousse خامه زده که شیرینی بان سردمی کنندیا افسرده شود
macaroons نان شیرینی مرکب از شکر وزرده تخم مرغ و بادام
mousses خامه زده که شیرینی بان سردمی کنندیا افسرده شود
to ingratite oneself خودرا طرف توجه قرار دادن خود شیرینی کردن
macaroon نان شیرینی مرکب از شکر وزرده تخم مرغ و بادام
muffins نوعی شیرینی یاکلوچه که گرماگرم باکره میخورند بشقاب سفالی کوچک
strudel ورقه نازک خمیر پخته که لوله شده و لای ان شیرینی باشد
hundreds and thousands یکجور شیرینی که مانند است به ساچمه و برای ارایش بکار میرود
muffin نوعی شیرینی یاکلوچه که گرماگرم باکره میخورند بشقاب سفالی کوچک
fish cake نان شیرینی که از ماهی خورد کرده وپوره سیب زمینی درست کنند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com