English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
evaporated milk شیری که بوسیله تبخیرغلیط شده است
Other Matches
scalded cream سر شیری که بوسیله گرم کردن شیر بگیرند
agalactia کم شیری
lactiform شیری
lactescent شیری
lacteous شیری
actic شیری
actescent شیری
lacteal شیری
lactary شیری
acteous شیری
lactea شیری
milky شیری
leonine شیری
milkiness خاصیت شیری
milkiness حالت شیری
How did you make out? Did you succeed or fail? شیری یا روباه ؟
mammary glands غدههای شیری
yellowish-white رنگ شیری
milky color شیری رنگ
jacob's ladder جاده شیری
milky electrolyte الکترولیت شیری
galaxy جاده شیری
opalescence شیری رنگی
galaxy راه شیری
Milky Way راه شیری
galaxies راه شیری
galaxies جاده شیری
opal globe حباب شیری
opalescent شیری رنگ
opalline شیری رنگ
milk teeth دندان شیری
temporary teeth دندانهای شیری
milk white شیری رنگ
deciduous teeth دندانهای شیری
milk tooth دندان شیری
udders غده پستانی یا شیری
udder غده پستانی یا شیری
white meat فرآوردهی شیری پنیر
milky شیری رنگ شیردار
milky way galaxy کهکشان راه شیری
galactites پشم شیری رنگ
d. products لبنیات فراوردههای شیری
Milky Way اسمان دره جاده شیری
trug فرف شیری چوبی تفت
Milk that has turned sour. شیری که ترش شده است.
actescence نمایش شیر خاصیت شیری
opals عین الهر شیشه شیری رنگ
opal عین الهر شیشه شیری رنگ
modified milk شیری که اجزا ان را کم وزیاد کرده بکودکان می خوراتتد
nebula تودههای عظیم گازو گرد مابین فواصل ستارگان جاده شیری
reed valve شیری متشکل از ورقه فولادی نازکی که جریان یکطرفه سیال را سبب میشود
milk of magnesia مایع شیری رنگی که هیدرکسید منیزیم است وبعنوان ضد اسید وملین بکارمیرود
cirro status ابرهای لایهای خاکستری رنگ یا سفید شیری در ارتفاع تقریبی 0007 متری از سطح زمین
lion rug فرش شیری [این طرح بیشتر مربوط به استان فارس و عشایر آن منطقه بوده و گاه در طرح از شتر و یا حیوانات دیگر نیز استفاده می شود.]
cabin pressurization safety valve شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
thruogh the a of بوسیله
by the instrumentality of بوسیله
at the hand of بوسیله
with بوسیله
by dint of بوسیله
wherewithal که بوسیله ان
per بوسیله
whereby که بوسیله ان
perprep بوسیله
by بوسیله
via بوسیله
of بوسیله
osmose نفوذ کردن در بوسیله تراوش تجزیه کردن بوسیله نفوذ تجزیه کردن
by the f. بوسیله لمس
per pais بوسیله کشور
per pais بوسیله مملکت
electrically بوسیله برق
by depty بوسیله نماینده
by wire بوسیله تلگراف
hydrolysis تجزیه بوسیله اب
hydromancy تفال بوسیله اب
municipally بوسیله شهرداری
pipe down بوسیله شیپور یا نای
hydrolyze بوسیله اب تجزیه شدن
semaphore مخابره بوسیله پرچم
photogelatin process چاپ بوسیله ژلاتین
phototypography چاپ بوسیله عکسبرداری
pipage ترابری بوسیله لوله
hydromancer تفال زننده بوسیله اب
pipeage ترابری بوسیله لوله
in propria persona بوسیله خود شخص
windswept بوسیله باد جاروشده
aeromancy تفال بوسیله هوا
diathermy معالجه بوسیله حرارت
dragonnades بوسیله سواره نظام
electromotive متحرک بوسیله برق
eluviation انتقال بوسیله بادوباران
galvanography روی مس بوسیله اندودکهربایی
intuitively بوسیله درک مستقیم
leaching تصفیه بوسیله شستشو
electric chair اعدام بوسیله برق
lapped joint اتصال بوسیله پوشش
aerotherapeutics معالجه بوسیله هوا
pours تراوش بوسیله ریزش
sent via e-mail بوسیله ایمیل فرستاده شد
windblown در حرکت بوسیله باد
traingulation پیمایش بوسیله مثلثات
to scent out بوسیله بوجستجوکردن ویافتن
to pick thanks بوسیله سخن چینی
brew بوسیله جوشاندن وتخمیرابجوساختن
brewed بوسیله جوشاندن وتخمیرابجوساختن
brews بوسیله جوشاندن وتخمیرابجوساختن
patent بوسیله حق امتیازمحفوظ مانده
patented بوسیله حق امتیازمحفوظ مانده
patenting بوسیله حق امتیازمحفوظ مانده
patents بوسیله حق امتیازمحفوظ مانده
postage حمل بوسیله پست
infiltration پالایش بوسیله تراوش
seagirt محصور بوسیله دریا
churn بوسیله اسباب گردنده
pour تراوش بوسیله ریزش
baptizes بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptize بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptised بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptizing بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptising بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
radar scan مراقبت بوسیله رادار
churns بوسیله اسباب گردنده
baptized بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
poured تراوش بوسیله ریزش
pouring تراوش بوسیله ریزش
churned بوسیله اسباب گردنده
baptises بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
grout stop اب بندی بوسیله تزریق دوغاب
embolic مربوط به انسداد رگ بوسیله جسمی
hit wicket انداختن میله بوسیله خودتوپزن
electrometallurgy ذوب فلزات بوسیله برق
pyretotherapy معالجه ناخوشی بوسیله تولیدتب
cathodogeaph بوسیله پرتومجهول عکس برداشتن از
chemical warfare جنگ بوسیله گازهای شیمیایی
carbon arcwelding جوش قوسی بوسیله کربن
container transport حمل و نقل بوسیله کانتینر
suicide bombing قصد کشت بوسیله خودکشی
suicide attack قصد کشت بوسیله خودکشی
perfusion غسل تعمید بوسیله اب پاشی
to buy something at an auction چیزی را در [بوسیله] حراجی خریدن
electro magnetism تولید خواص مغناطیسی بوسیله
platinotype عکاسی بوسیله املاح پلاتین
electrotype بوسیله برق چاپ کردن
by no one else از [بوسیله] هیچ کسی دیگر
lyophiled خشک شده بوسیله انجمادسخت
phonendoscope اسبابی که بوسیله ان صداهای کوچک
massotherapy معالجه بوسیله مشت و مال
memoria technica فن یا شیوهای که بوسیله ان یادوهوش رانیرومندمیسازند
the block مردن بوسیله گردن زنی
telekinesis حرکت اجسام بوسیله ارواح
radiophotograph انتقال عکس بوسیله رادیو
stethoscopy معاینه بوسیله گوشی طبی
step down کم کردن ولتاژجریان بوسیله ترانسفورماتور
steam propulsion of ships راندن کشتی ها بوسیله بخار
self administered اداره شونده بوسیله خویشتن
seaborne بوسیله کشتی حمل شده
roentgenoscopy معاینه بوسیله اشعه مجهول
rocket propulsion حرکت بجلو بوسیله موتورموشکی
rainwash شسته شده بوسیله باران
sporogony تولید مثل بوسیله هاگ
lyophil خشک شده بوسیله انجمادسخت
lightproof غیرقابل نفوذ بوسیله نور
photoengraving گراور سازی بوسیله عکاسی
photolighograph عکسبردری بوسیله چاپ سنگی
hydropathy معالجه امراض بوسیله اب وتجویز اب
hydrophilous گرده افشانی کننده بوسیله اب
hyphenate بوسیله خط دارای فاصله کردن
in law خویشاوند و منسوب بوسیله ازدواج
incuse نقش شده بوسیله چکش
instantiate معرفی کردن بوسیله کنسرت
intercommunication system ارتباط بوسیله میکروفون وبلندگو
photomap نقشه برداری بوسیله عکاسی
wirephoto بوسیله بی سیم عکس فرستادن
wigwag ارتباط یا مخابره بوسیله پرچم
wet down بوسیله اب پاشی خیس کردن
waterborne حمل شده بوسیله اب اب برد
rainwash شستشوی چیزی بوسیله باران
nettles بوسیله گزنه گزیده شدن
latches بوسیله کلون محکم کردن
latch بوسیله کلون محکم کردن
self service کمک بوسیله خود شخص
self-service کمک بوسیله خود شخص
photocopy رونوشت برداری بوسیله عکاسی
photocopies رونوشت برداری بوسیله عکاسی
photocopied رونوشت برداری بوسیله عکاسی
mail order سفارش کالا بوسیله پست
argon arc welding جوش قوسی بوسیله گازارگون
semaphore بوسیله پرچم مخابره کردن
self appointed منصوب شده بوسیله خویشتن
radiogram عکسبرداری بوسیله اشعه مجهول
chafing بوسیله اصطکاک گرم کردن
radiograms عکسبرداری بوسیله اشعه مجهول
self-appointed منصوب شده بوسیله خویشتن
nettle بوسیله گزنه گزیده شدن
chafe بوسیله اصطکاک گرم کردن
chafes بوسیله اصطکاک گرم کردن
lures بوسیله تطمیع بدام انداختن
luring بوسیله تطمیع بدام انداختن
lured بوسیله تطمیع بدام انداختن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com