Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 190 (9 milliseconds)
English
Persian
impasto
شیوه رنگ زنی غلیظ
Other Matches
Gigantic Order
[شیوه ستون سازی توسکاری همراه با شیوه غول ستونی]
[معماری]
denser
غلیظ
concentrated
غلیظ
sizy
غلیظ
thick fog
مه غلیظ
dense
غلیظ
densest
غلیظ
grumous
غلیظ
smoke
مه غلیظ
dense fog
مه بس غلیظ
dreggy
غلیظ
fulsome
غلیظ
smokes
مه غلیظ
pea souper
مه غلیظ زردرنگ
pea-souper
مه غلیظ زردرنگ
massy
متراکم غلیظ
semiliquid
مایع غلیظ
potage
ابگوشت غلیظ
enrichment
غلیظ کردن
thicken
غلیظ شدن
consomme
ابگوشت غلیظ
condensable
غلیظ شدنی
caliginous
تار غلیظ
thickeners
غلیظ کننده
incrassate
غلیظ شدن
thickener
غلیظ کننده
inspissation
غلیظ سازی
incrassate
غلیظ گردن
loblolly
اش اماج غلیظ
thickens
غلیظ شدن
thickened
غلیظ شدن
heavy accent
لهجه غلیظ
slab
غلیظ لیز
thick
غلیظ سفت
slabs
غلیظ لیز
body
غلیظ کردن
bodies
غلیظ کردن
concentration
غلیظ سازی
concentrations
غلیظ سازی
thickest
غلیظ سفت
pea-soupers
مه غلیظ زردرنگ
thicker
غلیظ سفت
heavies
غلیظ خواب الود
heaviest
غلیظ خواب الود
heavy
غلیظ خواب الود
viscid
غلیظ وشیره مانند
pea soupy
غلیظ و زرد رنگ
cream of lime
دوغاب اهک غلیظ
heavier
غلیظ خواب الود
burrs
غلیظ تلفظ کردن
Blood is thicker than water .
<proverb>
خون از آب غلیظ تر است.
burring
غلیظ تلفظ کردن
burred
غلیظ تلفظ کردن
thickening agent
عامل غلیظ کننده
burr
غلیظ تلفظ کردن
impaste
رنگ غلیظ زدن به
syrups
محلول غلیظ قندی دارویی
syrup
محلول غلیظ قندی دارویی
minestrone
سوپ غلیظ سبزی ولوبیاوماکارونی
madrilene
ابگوشت غلیظ گوجه فرنگی
wilson cloud
نوعی ابر غلیظ و متراکم
smoggy
پوشیده از مه غلیظ الوده با دود
sirup
محلول غلیظ قندی دارویی
smoke out
<idiom>
درمه غلیظ گیر کردن
sludge
لجن غلیظ رسوب مخازن سوخت ناو
processes
شیوه
practice
شیوه
approach
شیوه
style
شیوه
process
شیوه
styled
شیوه
devices
شیوه
habitude
شیوه
practices
شیوه ها
approaches
شیوه
idioms
شیوه
approached
شیوه
styling
شیوه
do
شیوه
idiom
شیوه
styles
شیوه
device
شیوه
procedures
شیوه ها
custom
شیوه
method
شیوه
patterns
شیوه
modes
شیوه
norms
شیوه
norm
شیوه
order
شیوه
methods
شیوه
technique
شیوه
methode
شیوه
pattern
شیوه
procedure
شیوه
mode
شیوه
techniques
شیوه
employment practice
شیوه استخدامی
endorcement procedure
شیوه اجرا
technic
صناعت شیوه
mode of production
شیوه تولید
orientalizing style
شیوه خاورمابی
vibrational mode
شیوه ارتعاش
severe style
شیوه جدی
mode of vibration
شیوه ارتعاش
research method
شیوه پژوهش
penning
شیوه نگارش
pace
شیوه تندی
civics
شیوه کشورداری
elocution
شیوه سخنوری
paced
شیوه تندی
paces
شیوه تندی
methods
ایین شیوه
mentality
شیوه اندیشه
mentalities
شیوه اندیشه
pens
شیوه نگارش
penned
شیوه نگارش
method
ایین شیوه
modus operandi
شیوه کار
tactic
رزم شیوه
pen
شیوه نگارش
modus vivendi
شیوه زیست
shaken
موافق شیوه
flopping
شیوه فاسبوری
flopped
شیوه فاسبوری
flops
شیوه فاسبوری
flop
شیوه فاسبوری
oratory
شیوه سخنرانی
cloze technique
شیوه بندش
procedure
روش شیوه
accelerating pump
پمپ کوچکی که به منظورتامین فوری مخلوط غلیظ سوخت و هوا در کابراتورتعبیه میشود
sound practices
شیوه های درست
preferred cognitive mode
شیوه شناختی مرجح
prestressing method
شیوه پیش تنیدگی
prototaxic mode
شیوه ادراکی ابتدایی
concertina fold
شیوه تا کردن کاغذ
gait
شیوه راه رفتن
lever watch
شیوه بکار بردن
assets liabilities technique
شیوه محاسن- معایب
paced
شیوه گام برداشتن
critical incidents technique
شیوه رویدادهای شاخص
holtzman inkblot technique
شیوه لکههای هولتسمان
flooding technique
شیوه غرقه سازی
error choice technique
شیوه خطا گزینی
paces
شیوه گام برداشتن
modulus operadi
شیوه با طرز کار
iconic mode
شیوه تصویرسازی حسی
pace
شیوه گام برداشتن
arch order
[شیوه ی ستون بندی طاق]
modality
روند
[پردازه]
[شیوه]
[روش]
leverage
شیوه بکار بردن اهرم
Giant Order
شیوه غول ستونی
[معماری]
eastern cut off
شیوه قیچی پرش ارتفاع
parataxic mode
شیوه ادراکی خود- محوری
flamboyant gothic
شیوه گوتیک شعله اسا
orientalize
شیوه یا ایین خاوریان راپیروی کردن
idiosyncratic
وابسته به طرزفکر یا شیوه ویژه کسی
copiers
مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
copier
مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
tactic
جنگ فنی وابسته به رزم شیوه
virgilian
به شیوه virgil شاعر نامی روم
calendaring
قرار دادن الیاف کتان یاپارچه در محلول داغ و غلیظ سود برای افزایش مقاومت وشفافیت ان
latinity
شیوه نوشتن یا سخن گفتن بزبان لاتینی
majority rule
شیوه رای گیری بر مبنای اکثریت ازاد
The means of payment will appear unchanged.
شیوه های پرداخت تغییر نخواهند کرد.
scholasticism
شیوه تعلیم وفلسفه مذهبی قرون وسطی
Religion was portrayed in a negative way.
دین به شیوه ای منفی توصیف شده بود.
mannerist
کسیکه بیک جور انشا یا شیوه خو گرفته است
point style
شیوه معماری که نشان برجسته ان طاقهای نوک تیزاست
object method of teaching
شیوه امزش بانشان دادن چیزهای موضوع درس یاتصویرانها
eastern roll
شیوه قیچی در پرش ارتفاع باغلطیدن پس از عبور از میله و فرود روی پا
to take action to prevent
[stop]
such practices
اقدام کردن برای اینکه از چنین شیوه هایی جلوگیری شود
megapode
یکجور مرغ بزرگ پاکه شیوه اش ساختن پشههای خاک است
pop goes the weasel
یکجور رقص روستایی که شیوه ان اینست که رقصنده از زیر دست انهامی گذرد
auto rich
مخلوط غلیظ سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده مخلوط اتوماتیک درکاربوراتور ثابت نگهداشته میشود
condenses
منقبض کردن یاشدن غلیظ کردن
condense
منقبض کردن یاشدن غلیظ کردن
condensing
منقبض کردن یاشدن غلیظ کردن
concentrating
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
thickeners
غلیظ کننده پرپشت کننده
thickener
غلیظ کننده پرپشت کننده
Composite Order
[شیوه ی ترکیبی ستون سازی رمی با ستون های پیچکی تزئین شده]
pointillism
شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
oil on canvas
[painting technique]
رنگ روغنی نقاشی روی کرباس
[شیوه نقاشی]
box and one
دفاع به شیوه چهار جا گیر ویک یار گیر
idiosyncrasy
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasies
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com