English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
sound practices شیوه های درست
Other Matches
Gigantic Order [شیوه ستون سازی توسکاری همراه با شیوه غول ستونی] [معماری]
intersections تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meets تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
and تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
meet تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersection تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
joined تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
join تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
coincidence function تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
joins تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
OR function تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
disjunction تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
either or operation تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
alternation تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
assertion 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
false 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
conjunctions تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
conjunction تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
unions تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
union تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
tempered درست ساختن درست خمیر کردن
tempers درست ساختن درست خمیر کردن
temper درست ساختن درست خمیر کردن
judiciousness قضاوت درست تشخیص درست
be the spitting image of someone <idiom> درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
device شیوه
devices شیوه
approaches شیوه
processes شیوه
style شیوه
approach شیوه
approached شیوه
process شیوه
idioms شیوه
techniques شیوه
custom شیوه
patterns شیوه
pattern شیوه
procedure شیوه
mode شیوه
modes شیوه
technique شیوه
norms شیوه
norm شیوه
order شیوه
methods شیوه
method شیوه
practice شیوه
habitude شیوه
practices شیوه ها
procedures شیوه ها
idiom شیوه
do شیوه
styled شیوه
styles شیوه
methode شیوه
styling شیوه
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
pace شیوه تندی
paced شیوه تندی
tactic رزم شیوه
paces شیوه تندی
modus vivendi شیوه زیست
penning شیوه نگارش
method ایین شیوه
methods ایین شیوه
pens شیوه نگارش
penned شیوه نگارش
modus operandi شیوه کار
pen شیوه نگارش
technic صناعت شیوه
shaken موافق شیوه
cloze technique شیوه بندش
research method شیوه پژوهش
employment practice شیوه استخدامی
endorcement procedure شیوه اجرا
mode of production شیوه تولید
mode of vibration شیوه ارتعاش
vibrational mode شیوه ارتعاش
oratory شیوه سخنرانی
flop شیوه فاسبوری
flopping شیوه فاسبوری
severe style شیوه جدی
mentalities شیوه اندیشه
mentality شیوه اندیشه
civics شیوه کشورداری
orientalizing style شیوه خاورمابی
procedure روش شیوه
flopped شیوه فاسبوری
flops شیوه فاسبوری
elocution شیوه سخنوری
pace شیوه گام برداشتن
prototaxic mode شیوه ادراکی ابتدایی
preferred cognitive mode شیوه شناختی مرجح
prestressing method شیوه پیش تنیدگی
paced شیوه گام برداشتن
paces شیوه گام برداشتن
modulus operadi شیوه با طرز کار
assets liabilities technique شیوه محاسن- معایب
concertina fold شیوه تا کردن کاغذ
critical incidents technique شیوه رویدادهای شاخص
lever watch شیوه بکار بردن
error choice technique شیوه خطا گزینی
flooding technique شیوه غرقه سازی
holtzman inkblot technique شیوه لکههای هولتسمان
iconic mode شیوه تصویرسازی حسی
gait شیوه راه رفتن
impasto شیوه رنگ زنی غلیظ
leverage شیوه بکار بردن اهرم
Giant Order شیوه غول ستونی [معماری]
arch order [شیوه ی ستون بندی طاق]
flamboyant gothic شیوه گوتیک شعله اسا
eastern cut off شیوه قیچی پرش ارتفاع
modality روند [پردازه] [شیوه] [روش]
parataxic mode شیوه ادراکی خود- محوری
alternatives تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
EXOR تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
alternative تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
difference تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
exjunction تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
differences تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
exclusive تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
orientalize شیوه یا ایین خاوریان راپیروی کردن
tactic جنگ فنی وابسته به رزم شیوه
virgilian به شیوه virgil شاعر نامی روم
idiosyncratic وابسته به طرزفکر یا شیوه ویژه کسی
copier مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
copiers مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
majority rule شیوه رای گیری بر مبنای اکثریت ازاد
Religion was portrayed in a negative way. دین به شیوه ای منفی توصیف شده بود.
The means of payment will appear unchanged. شیوه های پرداخت تغییر نخواهند کرد.
latinity شیوه نوشتن یا سخن گفتن بزبان لاتینی
scholasticism شیوه تعلیم وفلسفه مذهبی قرون وسطی
point style شیوه معماری که نشان برجسته ان طاقهای نوک تیزاست
mannerist کسیکه بیک جور انشا یا شیوه خو گرفته است
object method of teaching شیوه امزش بانشان دادن چیزهای موضوع درس یاتصویرانها
to take action to prevent [stop] such practices اقدام کردن برای اینکه از چنین شیوه هایی جلوگیری شود
eastern roll شیوه قیچی در پرش ارتفاع باغلطیدن پس از عبور از میله و فرود روی پا
megapode یکجور مرغ بزرگ پاکه شیوه اش ساختن پشههای خاک است
NAND function تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
symmetric difference تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
dispersion تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
denial تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
denials تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
pop goes the weasel یکجور رقص روستایی که شیوه ان اینست که رقصنده از زیر دست انهامی گذرد
equality تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
except تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
Composite Order [شیوه ی ترکیبی ستون سازی رمی با ستون های پیچکی تزئین شده]
pointillism شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
box and one دفاع به شیوه چهار جا گیر ویک یار گیر
oil on canvas [painting technique] رنگ روغنی نقاشی روی کرباس [شیوه نقاشی]
idiosyncrasies طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasy طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
legitimating درست
clears درست
perfect درست
legitimates درست
purposive <adj.> درست
plain dealing درست
proper درست
legitimate درست
legitimated درست
accurate درست
straightest درست
straightforward درست
useful <adj.> درست
in a entireness of state درست
entire درست
in order درست
well advised درست
exact درست
incorrect نا درست
exacted درست
exacts درست
incorrupt درست
indefectible درست
utilitarian [useful] <adj.> درست
straighter درست
straight درست
by the square درست
perfected درست
perfecting درست
perfects درست
suitable <adj.> درست
orthographically درست
truest درست
truer درست
whole درست
true درست
Am I not right?dont you agree with me ? درست می گه یا نه ؟
clearest درست
righted درست
purposeful <adj.> درست
practicable <adj.> درست
conscionable درست
valid درست
properly درست
functional <adj.> درست
correcting درست
inviolate درست
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com