Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
general muster
شیپور جمع عمومی
service calls
شیپور جمع عمومی
Other Matches
bugle call
علامت دادن به وسیله شیپور شیپور جمع
tabard
نوار تزیینی ترمپت یا شیپور پرچم شیپور
general quarters
اماده باش عمومی دریایی محلهای سکونت عمومی
introduce
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduced
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduces
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introducing
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
common hardware
ابزار و الات عمومی سخت ابزارهای عمومی
general porpose
کارهای عمومی مصارف عمومی
general orders
دستورات عمومی دستورالعملهای عمومی
cornu
شیپور
bugle
شیپور
trumpeters
شیپور زن
trumpeter
شیپور زن
clarion
شیپور
bugles
شیپور
key bugle
شیپور
trumpet
شیپور
trom'ba
شیپور
tooter
شیپور زن
trumpeted
شیپور
trumpeting
شیپور
trombonists
شیپور زن
cone
شیپور
cones
شیپور
trombonist
شیپور زن
horn
شیپور پیاله
call to quarters
شیپور احضار
chamade
شیپور امان
French horn
نوعی شیپور
clarion
شیپور جنگ
clarion
شیپور بلند
clang
صدای شیپور
clanging
صدای شیپور
reveille
شیپور بیدارباش
trumps
صدای شیپور
taps
شیپور خاموشی
curfews
شیپور خاموشی
trump
صدای شیپور
air operated horn
شیپور بادی
curfew
شیپور خاموشی
clangs
صدای شیپور
clanged
صدای شیپور
cornet
نوعی شیپور
cornets
نوعی شیپور
trumpeted
شیپور زدن
to the color
شیپور احترام
salpingitis
اماس شیپور
turn in
شیپور خاموشی
trumpet
شیپور زدن
trumpeting
شیپور زدن
to sound a parley
با زدن شیپور
service calls
شیپور خدمت
syrint
شیپور بیداری
tantara
صدای شیپور
tantara
شیپور زدن
to blow atrumpet
نواختن شیپور
turn out
شیپور بیداری
last post
شیپور خاموشی
cornett
نوعی شیپور
drill call
شیپور مشق
tuba
شیپور بزرگ
eustachian tube
شیپور استاش
first call
شیپور جمع
tubas
شیپور بزرگ
assembly
شیپور جمع
heave out
شیپور بیداری
last port
شیپور خاموشی
last port
شیپور عزا
the sound of a bugle
صدای شیپور
consolidated dining facility
تاسیسات غذاخوری عمومی مجتمع غذاخوری عمومی
trumpet
شیپورچی شیپور زدن
alarmed
شیپور حاضرباش اشوب
blast
صدای شیپور بادزدگی
trumpeted
شیپورچی شیپور زدن
trumpeting
شیپورچی شیپور زدن
alarm
شیپور حاضرباش اشوب
campanula
[شبیه شیپور مینیاتوری]
officers call
شیپور افسر پیش
first post
شیپور خبر شبانه
first seargeant's call
شیپور سرگروهبان پیش
pipe down
بوسیله شیپور یا نای
sousaphone
شیپور زنگوله دار
starke
با شیپور علامت دادن
to the color
شیپور احترام پرچم
trom'ba
شاخ شیپور زدن
warison
پاداش شیپور حمله
alarum
اخطار شیپور حاضرباش
alarmingly
شیپور حاضرباش اشوب
blasts
صدای شیپور بادزدگی
alarms
شیپور حاضرباش اشوب
saxtuba
شیپور برنجی دارای صدای بم
to sound a retreat
شیپور عقب نشینی زدن
to sound the retire
شیپور عقب نشینی زدن
call-ups
شیپور احضار بخاطر اوردن
call-up
شیپور احضار بخاطر اوردن
assembly
شیپور خاموشی دستگاه مرکب
call up
شیپور احضار بخاطر اوردن
drill call
شیپور شروع مشق صف جمع
trombone
شیپور دارای قسمت میانی متحرک
sennet
شیپور علامت شروع نمایش یا ختم ان
foghorns
شیپور اعلام خطرمه گرفتگی اژیر مه
foghorn
شیپور اعلام خطرمه گرفتگی اژیر مه
alarmingly
اعلام خطر شماطه ساعت شیپور اشوب
alarms
اعلام خطر شماطه ساعت شیپور اشوب
alarmed
اعلام خطر شماطه ساعت شیپور اشوب
alarm
اعلام خطر شماطه ساعت شیپور اشوب
toot
صدای تیزشیپور وبوق یاسوت بطور منقطع شیپور زدن
tooting
صدای تیزشیپور وبوق یاسوت بطور منقطع شیپور زدن
toots
صدای تیزشیپور وبوق یاسوت بطور منقطع شیپور زدن
tooted
صدای تیزشیپور وبوق یاسوت بطور منقطع شیپور زدن
common carrier
موسسه حمل و نقل عمومی شرکت حمل و نقل عمومی متصدی حمل و نقل
common control
کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
popular
عمومی
widest
عمومی
wider
عمومی
wide
عمومی
oecumenical
عمومی
generic
عمومی
the public voice
عمومی
rife
عمومی
common user
عمومی
ecumenic
عمومی
general porpose
عمومی
hackneyed
عمومی
commonest
عمومی
common
:عمومی
generals
عمومی
universal
عمومی
commonest
:عمومی
general
عمومی
overt
عمومی
common
عمومی
commoners
عمومی
commoners
:عمومی
public
عمومی
outlines
خط عمومی
outlining
خط عمومی
outlined
خط عمومی
outline
خط عمومی
general depot
انبار عمومی
general depot
امادگاه عمومی
general concepts
تدبیر عمومی
general cargo
بار عمومی
general assembly
مجمع عمومی
general damage
خسارت عمومی
general amnesty
عفو عمومی
generalities
افهار عمومی
folkway
طرزفکر عمومی
folkway
احساسات عمومی
fourth estate
مطبوعات عمومی
outlining
خط مقاومت عمومی
general ability
توانایی عمومی
general act
سند عمومی
general allotment
اختصاصات عمومی
generality
افهار عمومی
general education
اموزش عمومی
general equilibrium
تعادل عمومی
general plan
نقشه عمومی
general paresis
فلج عمومی
general paralysis
فلج عمومی
common language
زبان عمومی
public debt
قرضه عمومی
general outpost
پاسدار عمومی
general outpatient clinic
درمانگاه عمومی
bussing
مسیر عمومی
general mobilization
بسیج عمومی
general message
پیام عمومی
general meeting
مجمع عمومی
general meeting
جلسه عمومی
general meeting
گردهمایی عمومی
general intelligence
هوش عمومی
general grant
کمک عمومی
general factor
عامل عمومی
encyclic
عمومی دوری
common purse
وجوه عمومی
common parts
قطعات عمومی
common nuisance
اضرار عمومی
common labour
کارگر عمومی
common items
قطعات عمومی
baths
استخر عمومی
common hardware
قطعات عمومی
common grid
شبکه عمومی
public baths
استخر عمومی
collective call sign
معرف عمومی
outline
خط مقاومت عمومی
checkup
معاینه عمومی
common user
خدمات عمومی
outlines
خط مقاومت عمومی
GHQ
ستاد عمومی
prosecture
وکیل عمومی
general requirements
نیازهای عمومی
bath-house
حمام عمومی
counsel for the crown
وکیل عمومی
outlined
خط مقاومت عمومی
consolidated annuities
دیون عمومی
comulative action
اثر عمومی
in the sight of the public
در انظار عمومی
common user items
اقلام عمومی
g/a
خسارت عمومی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com