Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
yachtsman
صاحب کشتی تفریحی
yachtsmen
صاحب کشتی تفریحی
Other Matches
respondentia
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
shipowner
صاحب کشتی
docl pass
گواهی که پس از پرداخت هزینههای لنگرگاه به صاحب کشتی داده میشود
jointer
صاحب شیره کش خانه صاحب مشروب فروشی
topgallant
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
sportive
تفریحی
what a lark
چه تفریحی
social
تفریحی
sportful
تفریحی خوشگذران
junkets
سفر تفریحی
sport fish
ماهیگیری تفریحی
resourc
کار تفریحی
cabin cruiser
قایق تفریحی
junket
سفر تفریحی
amusement park
پارک تفریحی
dinghy
قایق تفریحی
cabin cruisers
قایق تفریحی
dinghies
قایق تفریحی
amusement parks
پارک تفریحی
ski tourer
اسکی باز تفریحی
keelboat
قایق تفریحی لنگردار
yachting
مسافرت با قایق تفریحی
sashay
راه پیمایی تفریحی
sports
تفریحی سرگرم کردن
sported
تفریحی سرگرم کردن
sport
تفریحی سرگرم کردن
day sailer
قایق بادبانی تفریحی
hobbyhorse
کار تفریحی سرگرمی
hacking
اسب سواری تفریحی
powerboat
قایق موتوری تفریحی یاماهیگیری
powerboats
قایق موتوری تفریحی یاماهیگیری
donkey baseball
بیس بال تفریحی با الاغ
sports
نمایش تفریحی بازی کردن
craftshop
کارگاه هنرهای دستی تفریحی
sport
نمایش تفریحی بازی کردن
impresario
مدیر اماکن تفریحی ونمایشی
sported
نمایش تفریحی بازی کردن
plinking
تیراندازی تفریحی بسوی اشیاء
to play for love
تفریحی یا عشقی بازی کردن
impresarios
مدیر اماکن تفریحی ونمایشی
scow
وته پهن قایق تفریحی
parachute spinnaker
بادبان سه گوش قایقهای تفریحی
day-trippers
کسی که به سفر تفریحی یکروزه میرود
day-tripper
کسی که به سفر تفریحی یکروزه میرود
scuppering
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
ship's manifest
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
load line
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
dabbles
سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
dabbled
سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
marina
لنگرگاه یاحوضچه مخصوص توقف قایقهای تفریحی
marinas
لنگرگاه یاحوضچه مخصوص توقف قایقهای تفریحی
dabble
سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
sport
تفریحی شکار وماهیگری و امثال ان الت بازی
sports
تفریحی شکار وماهیگری و امثال ان الت بازی
sported
تفریحی شکار وماهیگری و امثال ان الت بازی
dabbling
سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
hawse
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
keel
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
waterline
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
dan runner
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
keels
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
gunroom
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
embarkation
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
supercargo
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
lazar housek
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
bill of health
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
package shows
نمایشات و برنامههای تفریحی پیش بینی شده قبلی
hack
ضربه ناشیانه تنیس راندن اسب بصورت تفریحی
hacks
ضربه ناشیانه تنیس راندن اسب بصورت تفریحی
hacked
ضربه ناشیانه تنیس راندن اسب بصورت تفریحی
usura maritima
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
yaght club
باشگاه تفریحی قایق داران برای انجام مسابقه بین اعضا
windjammer
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
quarterdeck
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
overboard
از کشتی بدریا روی کشتی
sailboats
کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboat
کشتی بادبانی کشتی بادی
piracy
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
semi naufragium
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromics
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromy
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
lords
صاحب
mastered
صاحب
lord
صاحب
owner
صاحب
masters
صاحب
ownerless
بی صاحب
master
صاحب
padrone
صاحب
owners
صاحب
stockholder
صاحب سهم
shareholder
صاحب سهم
shareholders
صاحب سهم
restaurateurs
صاحب رستوران
no man's land
سرزمین بی صاحب
lairds
صاحب زمین
restaurateur
صاحب رستوران
free ball
توپ بی صاحب
industrialist
صاحب صنعت
feudatory
صاحب تیول
owner of a property
صاحب ملک
feudary
صاحب تیول
of consequence
صاحب شان
nursery man
صاحب قلمستان
notary public
صاحب محضر
unowned
بی صاحب بیمالک
officiary
صاحب منصب
industrialists
صاحب صنعت
stockholders
صاحب سهم
master of the time
صاحب الزمان
monopolist
صاحب انحصار
slaveholder
صاحب برده
beneficent
صاحب کرم
masters
ارباب صاحب
mastered
ارباب صاحب
master
ارباب صاحب
in the saddle
صاحب اختیار
shop keeper
صاحب دکان
manufaturer
صاحب کارخانه
man of place
صاحب مقام
man of place
صاحب منصب
liege
صاحب تیول
licence owner
صاحب امتیاز
lessor
صاحب ملک
landholder
صاحب ملک
seignior
صاحب تیول
land lady
زن صاحب ملک
titlist
صاحب سندمالکیت
clear-sighted
صاحب نظر
printers
صاحب چاپخانه
printer
صاحب چاپخانه
laird
صاحب زمین
permit holder
صاحب جواز
resolute
صاحب عزم
grantee
صاحب امتیاز
restauranteur
صاحب رستوران
landladies
زن صاحب ملک
landowners
صاحب ملک
landowner
صاحب ملک
inviolable
صاحب حرمت
in power
صاحب مقام
landlady
زن صاحب ملک
sharecropper
صاحب نسق
straying
جانور بی صاحب
strays
جانور بی صاحب
assayer
صاحب عیار
innkeepers
صاحب مسافرخانه
innkeeper
صاحب مسافرخانه
manufacturers
صاحب کارخانه
manufacturer
صاحب کارخانه
signatories
صاحب امضا
sovereign
صاحب سیادت
stray
جانور بی صاحب
concessioner
صاحب امتیاز
concessionary
صاحب امتیاز
housemothers
زن صاحب خانه
officer
صاحب منصب
officers
صاحب منصب
concessionaire
صاحب امتیاز
building owner
صاحب کار
sovereigns
صاحب سیادت
planter
صاحب مزرعه
homeowner
صاحب خانه
employer
صاحب کار
Distinguished . Titled.
صاحب عنوان
benefactor
صاحب خیر
official
صاحب منصب
office-holders
صاحب مقام
waif
مال بی صاحب
planters
صاحب مزرعه
employers
صاحب کار
office-holder
صاحب مقام
housemother
زن صاحب خانه
homeowners
صاحب خانه
stock holder
صاحب سهم
titled
صاحب لقب
signatory
صاحب امضا
benefactors
صاحب خیر
licensees
صاحب جواز
licensee
صاحب جواز
prow
کشتی عرشه کشتی
prows
کشتی عرشه کشتی
chartered companies
شرکتهای صاحب الامتیاز
cotton spinner
صاحب کارخانه نخ ریسی
peering
صاحب لقب اشرافی
prosecuting attorney
صاحب منصب پارکه
owner's risk
ریسک صاحب کالا
peered
صاحب لقب اشرافی
newspaperman
صاحب وگرداننده روزنامه
peer
صاحب لقب اشرافی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com