Dictiornary-Farsi | صحبت که به اینجا رسید | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (2 milliseconds)

English	Persian
At this point of the conversation.	صحبت که به اینجا رسید


Other Matches

to pay against receipt	در برابر رسید پرداختن درمقابل رسید دادن
Dont ever come here again.	دیگر هیچوقت پایت را اینجا نگذار. [اینجا نیا.]
receipts	رسید
receipt statement	رسید
receipt	رسید
quittance	رسید
when it came to a push	رسید
due date	سر رسید
maturity	سر رسید
vouchers	قبض رسید
receipt	قبض رسید
world came that	خبر رسید که
the post has come	پست رسید
What time do we arrive?	کی خواهیم رسید؟
scrip	رسید موقتی
to fall due	سر رسید شدن
to a receipt	رسید گرفتن
voucher	قبض رسید
certificate of receipt	گواهی رسید
summer is in	تابستان رسید
matured	سر رسید شده
receipts	قبض رسید
warehouse receipt	رسید انبار
chitty	یادداشت-رسید
quittance	رسید مفاصا
It occurred to me.	به فکرم رسید.
It crossed my mind.	به فکرم رسید.
It came home to me.	به نظرم رسید.
It occurred to me.	به نظرم رسید.
It crossed my mind.	به نظرم رسید.
dock warrant	رسید لنگرگاه
debit note	رسید بدهکار
It came home to me.	به فکرم رسید.
it crossed my mind	بنظرم رسید
official receipt	رسید رسمی
It's over.	به پایان رسید.
dock receipt	رسید لنگرگاه
binder	رسید بیعانه
binders	رسید بیعانه
hand receipt	رسید دستی
hitherto	تا اینجا
here	اینجا
hither	اینجا
here	در اینجا
where	اینجا
hither	به اینجا
in these parts <adv.>	در اینجا
so far	تا اینجا
in this country <adv.>	در اینجا
thus far	تا اینجا
he was overtake by a storm	طوفانی باودر رسید
i am in receipt of your letter	نامه شما به من رسید
the hour has struck	موقع بحران رسید
railway receipt	رسید راه اهن
We just received word that . . .	هم اکنون اطلاع رسید که …
He was sick to death . He was fed up to the back teeth .	جانش به لب آمد ( رسید )
i am through with my work	کارم به پایان رسید
mate's receipt	رسید کاپیتان کشتی
he thought out a plan	فکری بنظرش رسید
air mail receipt	رسید پست هوایی
point of intersection	نقطه بهم رسید
mate's receipt	رسید معاون ناخدا
appropriation receipt	رسید سپرده قانونی
appropriation receipt	رسیدسپرده رسید اعتبار
dock warrant	رسید انبار بارانداز
it was signed by his majesty the shah	به توشیح همایونی رسید
data fright receipt	رسید اماری حمل
it received royal assent	به توشیح ملوکانه رسید
acknowledgments	اعلام وصول رسید
acknowledgements	اعلام وصول رسید
acknowledgement	اعلام وصول رسید
clean receipt	رسید بی قید و شرط
data freight receipt	رسید اماری حمل
At that point [stage] , ...	وقتی که موقعش رسید...
receipt	رسید پیام دریافت شد
receipts	دریافت رسید دادن
receipt	دریافت رسید دادن
receipts	رسید پیام دریافت شد
passim	اینجا وانجا
We are short of space here .	اینجا جا کم داریم
up and down	اینجا وانجا
i am a stranger here	من اینجا غریبم
here and there	اینجا انجا
The train was 10 minutes late.	قطار 10 دقیقه دیر رسید
It changed hands a few times before I got it.	چند دست گشت تا به من رسید
The train came in on time .	قطار به موقع رسید ( سروقت )
forwarder's receipt	رسید متصدی حمل و نقل
found shipment	کالای بدون بارنامه یا رسید
now and then a guest w come	گاه گاهی میهمانی می رسید
The negotiations were successful ( inconclusive ) .	مذاکرات به نتیجه رسید ( نرسید )
I heard a sound .	صدائی به گوشم خورد( رسید )
offenders will be punished	متخلفین بکیفر خواهند رسید
He arrived in the nick of time .	درست به موقع رسید ( سر بزنگاه )
i wish to stay here	میخواهم اینجا بمانم
Out with them!	بروند بیرون [از اینجا] !
here lies	در اینجا دفن است
hereon	در این مورد در اینجا
i had hom there	اینجا گیرش اوردم
isn't he there	ایا او اینجا نیست
i do not belong here	من اهل اینجا نیستم
no one is here	هیچکس اینجا نیست
Let us get out of here!	برویم از اینجا بیرون!
I wI'll get off here.	اینجا پیاده می شوم
I am just passing through.	فقط از اینجا میگذرم.
I am just passing through.	از اینجا عبور میکنم.
Come here tomorrow .	فردا بیا اینجا
make oneself scarce <idiom>	دور شو ،از اینجا برو
Make some room here.	یک قدری اینجا جا باز کن
A solution suddenly proffered itself.	ناگهان راه حلی به نظر رسید.
The project was terminated as of July 1.	پروژه از اول ژولیه به پایان رسید.
the bill is overdraw	سر رسید برات منقضی شده است
bill falls due on	تاریخ سر رسید اسناد مدت دار
the bill will mature to morrow	سر رسید پرداخت ان قبض فردا است
He came over here in a mad rush.	او [مرد] با کله اینجا آمد.
I've been here for five days.	پنج روزه که من اینجا هستم.
Please sign here.	لطفا اینجا را امضا کنید.
It has been a very enjoyable stay.	در اینجا به من خیلی خوش گذشت.
Is there a car wash?	آیا اینجا کارواش هست؟
I am here on holiday.	من برای تعطیلات به اینجا آمدم.
I am here on business.	برای تجارت اینجا آمدم.
I am here on business.	برای کار اینجا آمدم.
i intend to stay here	قصد دارم اینجا بمانم
i have come on business	کاری دارم اینجا امدم
It is pointless for her to come here .	موضوع ندارد اینجا بیاید
None of that here. Nothing doing here.	اینجا از این خبرها نیست
take away your things	اسباب خود را از اینجا ببرید
It is extremely hot in here .	اینجا بی اندازه گرم است
some one must stay here	یک کسی باید اینجا بماند
Is there a car wash?	آیا اینجا ماشینشویی هست؟
He promised me to be here at noon .	به من قول داد ظهر اینجا با شد
He usually drops by to see me .	غالبا" می آید اینجا بدیدن من
The bus to ... stops here.	اتوبوس به ... اینجا نگاه می دارد.
I feel like a fifth wheel.	من حس می کنم [اینجا] اضافی هستم.
There is no point in his staying here . His staying here wont serve any purpose.	ماندن او در اینجا بی فایده است
I dropped in to say hello.	آمدم اینجا یک سلامی بکنم
Left out of one place and driven away from another. <proverb>	از آنجا مانده از اینجا رانده .
what is your business here	کار شما اینجا چیست
deferred liability	بدهیی که درسر رسید پرداخت نشده است
Luchily for me the train was late.	خوش شانسی آوردم قطار دیر رسید
The ceremony concluded with the recital of an apropos poem.	مراسم با تلاوت شعر شایسته به پایان رسید.
Can we camp here?	آیا اینجا میتوانیم چادر بزنیم؟
It seems I am not welcome (wanted) here.	مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
I am working here non-stop.	یک بند دارم اینجا کار می کنم
Could you put us up for the night ?	ممکن است شب را اینجا منزل کنیم ؟
How long can I park here?	چه مدت می توانم اینجا پارک کنم؟
Just sign here and leave at that .	اینجا را امضاء کن ودیگر کارت نباشد
May I park there?	ممکن است اینجا پارک کنم؟
How long does the train stop here?	چه مدت قطار اینجا توقف دارد؟
Can we camp here?	آیا اینجا میتوانیم اردو بزنیم؟
How dare he come here .	غلط می کند قدم اینجا بگذارد
I am leaving early in the morning.	من صبح زود اینجا را ترک میکنم.
She comes here at least once a week .	دست کم هفته ای یکبار اینجا می آید
date of grace	مدت مجاز برای پرداخت سفته و برات پس از سر رسید
he muddled through	بدون هیچ زرنگی یا مهارت بمقصود خود رسید
process	تعداد کارهایی که باید انجام شوند تا به هدف رسید
processes	تعداد کارهایی که باید انجام شوند تا به هدف رسید
This is a good residential are ( neighbourhood ) .	اینجا محل ( محله ) مسکونی خوبی است
No one sent me, I am here on my own account.	هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
Do you think it advisable to wait here	آیا مصلحت هست که اینجا منتظر بمانیم
We were afraid lest she should get here too late .	ترسیده بودیم که مبادا دیر اینجا برسد.
hic jacet	در اینجا خفته است ه کتیبه روی قبر
His coming here was quite accidental.	آمدن اوبه اینجا کاملا" اتفاقی بود
This is an ideal spot for picnics .	اینجا برای پیک نیک ماه است
The bus stop is no distance at all .	ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد
commit no nuisance	ادرار کردن و اشغال ریختن اینجا ممنوع است
Is there a camp site near here?	آیا نزدیک اینجا محل اردو وجود دارد؟
They dont recognize your high-school diploma here.	دیپلم دبیرستان شما را اینجا برسمیت نمی شناسند
Is there a camp site near here?	آیا نزدیک اینجا چادر زدن وجود دارد؟
She comes here once in a blue moon .	سالی ماهی یکبار می آید اینجا ( بسیار بندرت )
Please be (feel ) at home . Please make yourself at home .	اینجا را منزل خودتان بدانید ( راحت باشید و تعارف نکنید )
Well, now everyone's here, we can begin.	خوب حالا که همه اینجا هستند ما می توانیم شروع کنیم.
conversing	صحبت
converses	صحبت
parle	صحبت
collocutor	هم صحبت
conversed	صحبت
mouth	صحبت
mouthed	صحبت
mouthing	صحبت
confabulation	صحبت
talked	صحبت
mouths	صحبت
talk	صحبت
colloquies	صحبت
chitchat	صحبت
converse	صحبت
colloquy	صحبت
talks	صحبت
to bite the bullet <idiom>	باید انجام کاری سخت یا ناخوشایند را پذیرفت تا بتوان به مقصد اصلی رسید
She refused to open her oips .	لب به صحبت بازنکرد
well spoken	خوش صحبت
speeches	صحبت نطق
conversationist	خوش صحبت
sniffled	صحبت تودماغی
dialogue	گفتگو صحبت
private talk	صحبت خصوصی
sniffles	صحبت تودماغی
speech	صحبت نطق
speak	صحبت کردن
talk up <idiom>	صحبت درمورد