Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
English
Persian
squish
صدای شکستن یا پرتاب چیزی له کردن
Other Matches
snap
شکستن صدای شلاق با سرعت عمل کردن
crackles
صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
snaps
شکستن صدای شلاق با سرعت عمل کردن
crackled
صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
crackle
صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
snapped
شکستن صدای شلاق با سرعت عمل کردن
snapping
شکستن صدای شلاق با سرعت عمل کردن
creptation
تخریب خلل و فرج بتن همراه با صدای درهم شکستن
amulet
دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
amulets
دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
spitfire
چیزی که اتش پرتاب میکند
forcing
درهم شکستن قفل یا چفت را شکستن
forces
درهم شکستن قفل یا چفت را شکستن
force
درهم شکستن قفل یا چفت را شکستن
bonking
صدای خوردن چیزی به سر
bonked
صدای خوردن چیزی به سر
bonks
صدای خوردن چیزی به سر
bonk
صدای خوردن چیزی به سر
bonked
صدای خوردن کله به چیزی
bonks
صدای خوردن کله به چیزی
bonking
صدای خوردن کله به چیزی
bonk
صدای خوردن کله به چیزی
poppers
چیزی یا کسی که صدای تپ تپ کند
popper
چیزی یا کسی که صدای تپ تپ کند
scrunching
صدای بهم خوردن چیزی
scrunch
صدای بهم خوردن چیزی
scrunched
صدای بهم خوردن چیزی
scrunches
صدای بهم خوردن چیزی
crunches
صدای خرد کردن یا خرد شدن چیزی زیر دندان یا زیر چرخ وغیره
crunched
صدای خرد کردن یا خرد شدن چیزی زیر دندان یا زیر چرخ وغیره
crunch
صدای خرد کردن یا خرد شدن چیزی زیر دندان یا زیر چرخ وغیره
chortles
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortle
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortling
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortled
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
scat
مالیات صدای پاره شدن چیزی رگبار باران
to watch something
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
breakaway
شکستن خط محاصره شکستن بند زندان فرار از زندان
stave
شکستن ریزش کردن
smash
خرد کردن شکستن
violate
شکستن نقض کردن
violates
شکستن نقض کردن
shatters
داغان کردن شکستن
violated
شکستن نقض کردن
smite
خرد کردن شکستن
smiting
خرد کردن شکستن
smites
خرد کردن شکستن
shatter
داغان کردن شکستن
smashes
خرد کردن شکستن
delivery groups
مکانیسم پرتاب موشک یا مهمات وسایل سیستم پرتاب
one and one
جایزه پرتاب دوم اگر پرتاب اول گل شود
free drop
پرتاب وسایل و تدارکات بدون چتر پرتاب ازاد
one plus one
جایزه پرتاب دوم اگر پرتاب اول گل شود
pentathlon
مسابقه پنجگانه شامل پرش طول و پرتاب نیزه و دو 002متر و پرتاب دیسک و دو0051 متر
pentathlons
مسابقه پنجگانه شامل پرش طول و پرتاب نیزه و دو 002متر و پرتاب دیسک و دو0051 متر
to stop somebody or something
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
ballistics
مبحث پرتاب گلوله واجسام پرتاب شونده
throwing
ناگه وازا پرتاب وزنه پرتاب چکش
throws
ناگه وازا پرتاب وزنه پرتاب چکش
throw
ناگه وازا پرتاب وزنه پرتاب چکش
pipped
شکستن شکستن وبازشدن
pip
شکستن شکستن وبازشدن
pipping
شکستن شکستن وبازشدن
pips
شکستن شکستن وبازشدن
multilation
شکستن یا فلج کردن اعضا بدن
To set the Thames on fire . to do a herculeam task .
کمر غول راخم کردن ( شکستن )
twangs
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twanging
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twang
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twanged
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
lay waste
<idiom>
خراب کردن وویران نگه داشتن ،شکستن
extension
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extensions
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
to portray somebody
[something]
نمایش دادن کسی یا چیزی
[رل کسی یا چیزی را بازی کردن]
[کسی یا چیزی را مجسم کردن]
shoots
زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
shoot
زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
ejection
خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
cracking
وارد کردن گرما و معمولافشار برای شکستن هیدروکربنهای کمپلکس گاه درحضور کاتالیزور
to see something as something
[ to construe something to be something]
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
lay hands upon something
جای چیزی را معلوم کردن چیزی را پیدا کردن
to regard something as something
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
tinkle
صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkled
صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkles
صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkling
صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
jaculate
پرتاب کردن
jettisons
پرتاب کردن
thrusts
پرتاب کردن
jettison
پرتاب کردن
skeet
پرتاب کردن
project
پرتاب کردن
shoot
پرتاب کردن
thrust
پرتاب کردن
shoots
پرتاب کردن
pelts
پرتاب کردن
jettisoning
پرتاب کردن
foin
پرتاب کردن
pitch
پرتاب کردن
pelted
پرتاب کردن
unsling
پرتاب کردن
let fly
پرتاب کردن
projects
پرتاب کردن
pitches
پرتاب کردن
jettisoned
پرتاب کردن
projected
پرتاب کردن
pelt
پرتاب کردن
thrusting
پرتاب کردن
to depict somebody or something
[as something]
کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن
[وصف کردن]
[شرح دادن ]
[نمایش دادن]
honking
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honks
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honk
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honked
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
acrophony
صدای حرف اول کلماتی که معرف خود ان کلمه باشدمانند صدای a درالف
to appreciate something
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
modify
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifying
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifies
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
synthesisers
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voices
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voice
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
ping
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
voicing
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
pinging
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pinged
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pings
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
synthesizer
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesizers
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
unsling
از فلاخن پرتاب کردن
slings
زنجیردار پرتاب کردن
lobs
باهستگی پرتاب کردن
shoots
پرتاب کردن گلوله
jetting
بخارج پرتاب کردن
launch a missile
موشک پرتاب کردن
to launch a torpedo
اژدری پرتاب کردن
castaway
پرتاب کردن وزنه
jet
بخارج پرتاب کردن
jettisoning
پرتاب کردن به بیرون
spits
اب دهان پرتاب کردن
jets
بخارج پرتاب کردن
to fire a torpedo
اژدری پرتاب کردن
sling
زنجیردار پرتاب کردن
slinging
زنجیردار پرتاب کردن
jettison
پرتاب کردن به بیرون
projectable
قابل پرتاب کردن
jettisoned
پرتاب کردن به بیرون
trigger
پرتاب کردن فشنگ
jetted
بخارج پرتاب کردن
triggered
پرتاب کردن فشنگ
triggers
پرتاب کردن فشنگ
lobbed
باهستگی پرتاب کردن
lobbing
باهستگی پرتاب کردن
castaways
پرتاب کردن وزنه
spit
اب دهان پرتاب کردن
shoot
پرتاب کردن گلوله
jettisons
پرتاب کردن به بیرون
lob
باهستگی پرتاب کردن
correction
صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
covets
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covet
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
coveting
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
to scramble for something
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
command ejection
پرتاب کابین خلبان با فرمان سیستم پرتاب خودکار کابین
contraltos
زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
contralto
زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
upthrust
بطرف بالا پرتاب کردن
pash
بازور پرتاب کردن کوبیدن
think nothing of something
<idiom>
فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
provisional ball
گویی که به علت گم شدن یاخروج گوی قبلی از محدوده مورد استفاده قرار میگیردگویی که هنگام پرتاب شدن پرتاب قبلی خطا یا مورداعتراض بوده
shoving
با زور پیش بردن پرتاب کردن
shoves
با زور پیش بردن پرتاب کردن
skyrocket
مثل موشک بهوا پرتاب کردن
skyrocketed
مثل موشک بهوا پرتاب کردن
skyrocketing
مثل موشک بهوا پرتاب کردن
shove
با زور پیش بردن پرتاب کردن
slogged
ضربت سخت زدن پرتاب کردن
slog
ضربت سخت زدن پرتاب کردن
slogs
ضربت سخت زدن پرتاب کردن
skyrockets
مثل موشک بهوا پرتاب کردن
shoved
با زور پیش بردن پرتاب کردن
slogging
ضربت سخت زدن پرتاب کردن
rectified
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
sleep on it
<idiom>
به چیزی فکر کردن ،به چیزی رسیدگی کردن
rectify
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
rectifies
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
monophthong
صدای ساده وتنها صدای بسیط
phut
تق صدای ترکیدن بادکنک صدای گلوله
to give up
[to waste]
something
ول کردن چیزی
[کنترل یا هدایت چیزی]
see about (something)
<idiom>
دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
send down
پرتاب کردن توپ بسوی میله توپزن
pitch
توپ رابه طرف چوگان زن پرتاب کردن
pitches
توپ رابه طرف چوگان زن پرتاب کردن
refire time
زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد
pitches
پرتاب کردن تراکم کاراکترها روی یک خط چاپ شده
pitch
پرتاب کردن تراکم کاراکترها روی یک خط چاپ شده
hurled
پرتاب کردن پرت کردن
hurl
پرتاب کردن پرت کردن
hurls
پرتاب کردن پرت کردن
swished
صدای فش فش کردن
swishes
صدای فش فش کردن
swishing
صدای فش فش کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com