English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 127 (2 milliseconds)
English Persian
intact صدمه ندیده
unscathed صدمه ندیده
Other Matches
unsight ندیده
permitting ندیده گرفتن
permit ندیده گرفتن
permits ندیده گرفتن
land lubber ادم کشتی ندیده
land lubber ادم دریا ندیده
to buy a pig in a poke چیزیرا ندیده خریدن
landlubbers ادم دریا ندیده
landlubber ادم دریا ندیده
unscathed خسارت ندیده زخمی نشده
he never saw a lion او هرگز شیر ندیده است
i had never seen such a book من هرگز چنین کتابی ندیده ام
integrity دادهای که آسیب ندیده است
he has never seen a lion او هرگز شیر ندیده است
We havent seen him for ages. سالهاست اورا ندیده ایم
I havent seen you for a long time. مدتها است که شما را ندیده ام
I never saw anything like it. من تا اکنون هرگز چنین چیزی را ندیده ام.
i u. that he has been hurt قول می دهم که اسیبی ندیده باشد
parity برای خطاها و اینکه داده دودویی ارسالی آسیب ندیده است
integrity حقیقتی که بیان کننده این است که فایل روی دیسک آسیب ندیده است و خراب نیست
maiming صدمه
maims صدمه
concussion صدمه
injuriousness صدمه
maim صدمه
harms صدمه
harming صدمه
harmed صدمه
displeasure صدمه
hardship صدمه
scathe صدمه
hurtless بی صدمه
harmfulness صدمه
casualty صدمه
casualties صدمه
hardships صدمه
maimed صدمه
harm صدمه
hurting صدمه
shocked صدمه
scot-free بی صدمه
hurt صدمه
indemnities صدمه
hurts صدمه
scot free بی صدمه
shocks صدمه
injury صدمه
indemnity صدمه
tort صدمه
torts صدمه
shock صدمه
blow صدمه
blows صدمه
lay hands on someone <idiom> صدمه زدن
hurt صدمه اذیت
damage صدمه دیدن
scathe صدمه زدن
shocks صدمه ضربت
endamage صدمه زدن
damnify صدمه زدن
occupational hazard صدمه شغلی
concuss صدمه زدن
bodily harm صدمه جسمانی
shock صدمه ضربت
occupational hazards صدمه شغلی
disservice صدمه بدخدمتی
shocked صدمه ضربت
hurtfulness مضرت صدمه
mauling صدمه زدن
mauled صدمه زدن
maul صدمه زدن
harms صدمه زدن
harming صدمه زدن
harmed صدمه زدن
mauls صدمه زدن
hurts صدمه اذیت
concussion تصادم صدمه
safest صدمه نخورده
safes صدمه نخورده
harm صدمه زدن
hurting صدمه اذیت
safe صدمه نخورده
safer صدمه نخورده
harmlessly بدون صدمه
offends صدمه زدن
offended صدمه زدن
offend صدمه زدن
marring صدمه زدن اسیب
damage صدمه دیدن ازون
mar صدمه زدن اسیب
injured party طرف صدمه دیده
conserving از صدمه محفوظ داشتن
conserves از صدمه محفوظ داشتن
conserved از صدمه محفوظ داشتن
conserve از صدمه محفوظ داشتن
marred صدمه زدن اسیب
injured parties طرف صدمه دیده
malignant زیان اور صدمه رسان
miscarries صدمه دیدن اشتباه کردن
miscarry صدمه دیدن اشتباه کردن
damage صدمه [شوخی] [اصطلاح روزمره]
injuring اذیت کردن صدمه زدن
injures اذیت کردن صدمه زدن
miscarrying صدمه دیدن اشتباه کردن
injure اذیت کردن صدمه زدن
nip صدمه زدن دردناک بودن
nips صدمه زدن دردناک بودن
damaged in transit صدمه دیده هنگام ترانزیت
nipped صدمه زدن دردناک بودن
indemnify صدمه زدن به غرامت دادن
constructive total loss صدمه کلی خسارت بنیانی
let (someone) have it <idiom> شخصی را به سختی صدمه زدن
white crow چیز ندیده چیز کمیاب
hurt اذیت کردن صدمه زدن اسیب
hurts اذیت کردن صدمه زدن اسیب
get back at <idiom> صدمه زدن شخص ،برگشتن به چیزی
hurting اذیت کردن صدمه زدن اسیب
knock one's block off <idiom> خیلی سخت به کسی صدمه زدن
concussion صدمه وتکان مغز که منجر به بیهوشی میشود
reconstituting برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه
reconstitutes برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه
reconstituted برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه
reconstitute برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه
gang up on someone <idiom> دست به دست هم به کسی صدمه دادن
concussive ضربت زننده صدمه زننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com