Dictiornary-Farsi | صفر ممیز چهار دو | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
0.42 [zero point four two] [zero point forty-two] [forty-two hundreths]	صفر ممیز چهار دو [ریاضی]


Other Matches

cross-in-square	[کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
four poster	تختخوابی که چهار تیر یادیرک در چهار گوشه دارد
trapezium	چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم
quatrefoil	چهار وجهی [این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
tetragonal	دارای چهار زاویه چهار کنجی
quadrumvir	انجمنی مرکب از چهار تن چهار نفری
tetrahedron	جسم چهار سطحی چهار ضلعی
quadrumana	چهار دستان میمونهای چهار دست و پا
tetrapterous	دارای چهار بال چهار جناحی
qyaternary	چهار واحدی چهار عضوی
quatrefoil	چهار ترک چهار گوشه
quadrangles	چهار گوش چهار دیواری
quadrangle	چهار گوش چهار دیواری
comptroller	ممیز
discriminator	ممیز
binary point	ممیز
distinguished investigated by the	ممیز
radix point	ممیز
scrutineer	ممیز
surveyor	ممیز
surveyors	ممیز
decimal point	ممیز
auditors	ممیز
discerning	ممیز
auditor general	سر ممیز کل
auditor	ممیز
controller	ممیز
decimal points	ممیز
verifier	ممیز
controllers	ممیز
decimal point	ممیز اعشاری
marker variable	متغیر ممیز
slashes	نشان ممیز
decimal point	ممیز اعشار
controllers	حسابدار ممیز
decimal points	ممیز اعشاری
decimal points	ممیز اعشار
slashed	نشان ممیز
slash	نشان ممیز
variable point	با ممیز متغییر
assessor	ممیز مالیات
assumed decimal point	ممیز عاریتی
indiscerning	غیر ممیز
controller	حسابدار ممیز
discerning minor	صغیر ممیز
differentiating filter	صافی ممیز
floating point	با ممیز شناور
floating point	ممیز شناور
radix point	نقطه ممیز
fixed point	با ممیز ثابت
fixed point	ممیز ثابت
binary point	ممیز دودویی
binary point	ممیز دودوئی
fixed point number	عدد با ممیز ثابت
fixed point arithmetic	حساب ممیز ثابت
floating point operation	عملکردبا ممیز شناور
floating point representation	نمایش با ممیز شناور
floating point operation	عملیات ممیز شناور
floating point rutine	روال ممیز شناور
fixed point operation	عملکرد با ممیز ثابت
octal point	ممیز هشت هشتی
fixed point representation	نمایش ممیز ثابت
indiscerning minor	صغیر غیر ممیز
floating point arithmetic	حساب ممیز شناور
floating point number	عدد با ممیز شناور
hexadecimal point	ممیز شانزده شانزدهی
floating point constant	ثابت ممیز شناور
floating point	ممیز شناور [ریاضی]
point	ممیز [در کسر اعشاری] [ریاضی]
floating point notation	نشان گذاری با ممیز شناور
actual decimal point	نقطه یا ممیز اعشاری واقعی
floating point number	اعداد ممیز شناور [ریاضی]
fixed point notation	نشان گذاری با ممیز ثابت
point	نقطه گذاری کردن ممیز
g flops	یک بیلیون عملیات ممیز شناوردر یک ثانیه
characteristically	صفت اختصاصی یا ممیز نشان ویژه علامت مشخصه مشخصه
characteristic	صفت اختصاصی یا ممیز نشان ویژه علامت مشخصه مشخصه
0.02 mm - Nought-point-nought-two millimetres [British E]	صفر ممیز صفر دو میلیمتر [ریاضی] [فیزیک] [مهندسی]
0.02 mm - Point-zero-two millimeters [American E]	صفر ممیز صفر دو میلیمتر [ریاضی] [فیزیک] [مهندسی]
normalize	تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
normalising	تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
normalises	تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
normalizes	تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
normalised	تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
assumed decimal point	ممیز فرضی نقطه اعشار فرضی
quarter	چهار یک
tetrad	چهار
tetragon	چهار بر
quatre	چهار
quadrilaterals	چهار بر
quadruple	چهار لا
four	چهار
quadrupled	چهار لا
quartile	چهار یک
quadrate	چهار یک
quadrilateral	چهار بر
quadrupling	چهار لا
quadrupeds	چهار پا
quadruped	چهار پا
quadruples	چهار لا
cross legged	چهار زانو
quads	چهار قلو
four	عدد چهار
quads	چهار گوش
quatrefoil	گل چهار گلبرگی
qyaternary	چهار تایی
all fours	چهار دست و پا
tertramerous	چهار جزئی
intersections	چهار راه
square dome	چهار طاقی
backfour	چهار مدافع
close	چهار گوشه
quad	چهار گوش
four dimensional	چهار بعدی
quadrate	چهار گوش
quadraple	چهار برابر
quadrant	چهار یک دایره
quadrant	چهار گوش
quadrangular	چهار گوشه
four o'clock	ساعت چهار
point four	اصل چهار
four pole	چهار قطبی
four way	چهار لولهای
four way	چهار راه
intersection	چهار راه
foursquare	چهار ضلعی
four cycle	چهار چرخه
quadric	چهار تایی
tetrahedron	چهار وجهی
double breasted	کت چهار دکمه
quad	چهار قلو
creep	چهار دست و پا
quadrifid	چهار شکافی
all eyes	چهار چشمی
quadrivalent	چهار ارزشی
quadrivalent	چهار بنیانی
tetrasyllabic	چهار هجائی
quadrisyllabic	چهار هجائی
long legged	چهار پایه
quadruplet	چهار گانه
tetravalent	چهار فرفیتی
quadrupled	چهار گانه
quadruple	چهار تایی
quadruple	چهار گانه
the four seasons	چهار فصل
tetravalent	چهار بنیانی
tetrameter	چهار وزنی
twice is	دو دو تا چهار تا میشود
tetramerous	چهار جزیی
squares	چهار گوش
squaring	چهار گوش
quadrupled	چهار تایی
quadruples	چهار گانه
quadruples	چهار تایی
tetratomic	چهار اتمی
tetrastichous	چهار جزیی
tetrastich	چهار بیتی
tetrasporous	چهار هاگی
tetrasporic	چهار هاگی
quadripartite	چهار جزئی
the cardinal humours	چهار ابگونه
tetrapod	پروانه چهار پا
square	چهار گوش
quadrupling	چهار تایی
quadrupling	چهار گانه
Wednesdays	چهار شنبه
quadrilaterals	چهار ضلعی
tetrad	چهار عنصری
tetradactylous	چهار پنجهای
gallop	چهار نعل
tetragon	چهار گوشه
quadrilateral	چهار ضلعی
quadrilateral	چهار جانبه
quadrilaterals	چهار جانبه
tetragon	چهار ضلعی
tetraphyllous	چهار برگه
galloped	چهار نعل
gallops	چهار نعل
squared	چهار گوش
Wednesday	چهار شنبه
tetrahedral	چهار ضلعی
tetrahedral	چهار وجهی
quadruplets	چهار گانه
footstools	چهار پایه
footstool	چهار پایه
the big four	بزرگان چهار گانه
inclosure	چهار دیواری حصار
mansard	شیروانی چهار ترک
quadrennial	چهار سال یکبار
twice is	2 ضرب در 2 میشود چهار
mooring swivel	مدور چهار راه
phantom circuit	مدار چهار سیمی
phantomed cable	کابل چهار سیمی
quadded cable	کابل چهار سیمی
magnetic quadrupole	چهار قطبی مغناطیسی
it is four months old	چهار ماهه است
it is 0 minutes past four	ده دقیقه از چهار می گذرد
four-square	چهار گوشهی کامل
quadrisyllable	کلمه چهار هجائی
tetrode	لامپ چهار قطبی