English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 86 (6 milliseconds)
English Persian
olympic cross صلیب المپیک
Other Matches
calvary نام صلیب گاه حضرت عیسی نمایش صلیب کردن حضرت عیسی
Olympic المپیک
games بازیهای المپیک
maccabian games المپیک یهودیان
olympics بازیهای المپیک
olympic rings 5 حلقه المپیک
plympic games بازیهای المپیک
olympiad جشنهای بازیهای المپیک
Olympic مربوط به مسابقات المپیک
winter olympic بازیهای المپیک زمستانی
special olympics المپیک افراد استثنایی
He broken an Olympic record. رکورد المپیک را شکست
olympian شرکت کننده بازیهای المپیک
olympic size pool اندازه و طول استخر المپیک 05 در 12 متر
olympic trench shooting مسابقه تیراندازی المپیک با 5تیر از 5 موضع مختلف
olympiad جشن ها ومسابقات قدیم یونان مسابقات المپیک
olympic review نشریه رسمی کمیته بین المللی المپیک
olympian اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
alpha crucis صلیب
rood صلیب
acrux صلیب
crossest صلیب
maltese cross صلیب
crucifix صلیب
crucifixes صلیب
cross صلیب
crosser صلیب
crosses صلیب
crossways بشکل صلیب
Calvary صلیب سردر
orpin عود صلیب
Lantern-cross صلیب سنگی
dedication cross صلیب مقدس
crucifix pendant صلیب آویزه
victoria cross صلیب ویکتوریا
southern cross صلیب جنوبی
soiuthern cross صلیب جنوب
sign of the cross علامت صلیب
pectoral cross صلیب سینه
Latin cross صلیب رومی
inverted cross بالانس صلیب
crucifer صلیب بردار
acrux الفا- صلیب
cross bearer صلیب بردار
cross wise صلیب وار
crosslet صلیب کوچک
cruciform بشکل صلیب
crucis صلیب جنوبی
Red Cross صلیب سرخ
crucifixes صلیب عیسی
haken kreuz صلیب شکسته
crosswise بشکل صلیب
geneva cross صلیب سرخ
alpha crucis الفا- صلیب
fyloft صلیب شکسته
crucifix صلیب عیسی
crux صلیب جنوبی
to take the cross صلیب بدوش گرفتن
trolley cross over صلیب ترن برقی
distinguished flying cross نشان صلیب پرواز
RC مخفف صلیب سرخ
invention of the cross جشن یافتن صلیب
cygni طایر صلیب شمالی
cruciferous چلیپادار صلیب دار
distinguished service cross نشان صلیب خدمت
cygnus طایر صلیب شمالی
american national red cross نشان صلیب سرخ امریکا
high cross [صلیب سنگی دوره آنگلوساکسون]
cross support نگهداشتن بدن بحالت صلیب
swastika صلیب شکسته المان نازی
greek cross صلیب یا چلیپای یونانی بدین شکل +
ballistraria [قابی به شکل صلیب در دیوارهای قرون وسطی]
balistraria [قابی به شکل صلیب در دیوارهای قرون وسطی]
crucifixion تصویر عیسی بر بالای صلیب مصلوب ساختن
crucifixions تصویر عیسی بر بالای صلیب مصلوب ساختن
to cross self با گذاردن انگشت برپیشانی ودوطرف بدن نشان صلیب
blesses مبارک خواندن باعلامت صلیب کسی را برکت دادن
bless مبارک خواندن باعلامت صلیب کسی را برکت دادن
cross-window [پنجره ای با جرز عمودی میان قسمت هایش به شکل صلیب]
hunger cloth پرده روی صلیب ومجسمه ها [دوران پرهیز وروزه کاتولیک ها]
sain تقدیس کردن علامت صلیب روی بدن یاسینه کشیدن
lenten veil پرده روی صلیب ومجسمه ها [دوران پرهیز وروزه کاتولیک ها]
palmer زوار امکنه مقدسه که دو برگ خرما را صلیب وار به امکنه مقدسه حمل میکنند
crossbar خط عرضی صلیب میله عرضی
crossbars خط عرضی صلیب میله عرضی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com