English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 167 (9 milliseconds)
English Persian
soiuthern cross صلیب جنوب
Other Matches
south-east جنوب شرقی سوی جنوب شرق
south-west جنوب غربی سوی جنوب باختر
south westerly سوی جنوب غرب یا جنوب باختر
south east جنوب خاوری جنوب شرقی
south west جنوب باختر جنوب غربی
calvary نام صلیب گاه حضرت عیسی نمایش صلیب کردن حضرت عیسی
crosser صلیب
alpha crucis صلیب
crosses صلیب
crossest صلیب
cross صلیب
acrux صلیب
rood صلیب
crucifix صلیب
crucifixes صلیب
maltese cross صلیب
sign of the cross علامت صلیب
inverted cross بالانس صلیب
cross bearer صلیب بردار
olympic cross صلیب المپیک
orpin عود صلیب
pectoral cross صلیب سینه
acrux الفا- صلیب
southern cross صلیب جنوبی
haken kreuz صلیب شکسته
cross wise صلیب وار
crosslet صلیب کوچک
victoria cross صلیب ویکتوریا
crucifer صلیب بردار
crossways بشکل صلیب
cruciform بشکل صلیب
crucis صلیب جنوبی
fyloft صلیب شکسته
geneva cross صلیب سرخ
alpha crucis الفا- صلیب
crucifix pendant صلیب آویزه
crucifixes صلیب عیسی
Red Cross صلیب سرخ
crucifix صلیب عیسی
crosswise بشکل صلیب
Calvary صلیب سردر
dedication cross صلیب مقدس
crux صلیب جنوبی
Lantern-cross صلیب سنگی
Latin cross صلیب رومی
cygni طایر صلیب شمالی
cygnus طایر صلیب شمالی
distinguished flying cross نشان صلیب پرواز
distinguished service cross نشان صلیب خدمت
to take the cross صلیب بدوش گرفتن
cruciferous چلیپادار صلیب دار
invention of the cross جشن یافتن صلیب
trolley cross over صلیب ترن برقی
RC مخفف صلیب سرخ
american national red cross نشان صلیب سرخ امریکا
cross support نگهداشتن بدن بحالت صلیب
high cross [صلیب سنگی دوره آنگلوساکسون]
swastika صلیب شکسته المان نازی
greek cross صلیب یا چلیپای یونانی بدین شکل +
crucifixions تصویر عیسی بر بالای صلیب مصلوب ساختن
crucifixion تصویر عیسی بر بالای صلیب مصلوب ساختن
balistraria [قابی به شکل صلیب در دیوارهای قرون وسطی]
ballistraria [قابی به شکل صلیب در دیوارهای قرون وسطی]
south <adj.> جنوب
south جنوب
blesses مبارک خواندن باعلامت صلیب کسی را برکت دادن
bless مبارک خواندن باعلامت صلیب کسی را برکت دادن
to cross self با گذاردن انگشت برپیشانی ودوطرف بدن نشان صلیب
the south pole قطب جنوب
south east جنوب شرق
south east در جنوب خاور
south easterly جنوب خاوری
southland سرزمین جنوب
south eastern جنوب خاوری
south eastern جنوب شرقی
south west در جنوب باختر
southeast جنوب خاوری
southeast جنوب شرقی
south western جنوب باختری
south west جنوب غرب
south western جنوب غربی
south westerly جنوب باختری
south wards بسوی جنوب
soiuth ward بسوی جنوب
southbound عازم جنوب
notus باد جنوب
southward سوی جنوب
southern اهل جنوب
lowlander اهل جنوب
south-eastern جنوب شرقی
sou'westers جنوب غربی
Antarctic قطب جنوب
south-western جنوب غربی
South Pole قطب جنوب
azimuth نقطه جنوب
south-east جنوب شرق
south-west جنوب غرب
southerner اهل جنوب
southerners اهل جنوب
lenten veil پرده روی صلیب ومجسمه ها [دوران پرهیز وروزه کاتولیک ها]
cross-window [پنجره ای با جرز عمودی میان قسمت هایش به شکل صلیب]
hunger cloth پرده روی صلیب ومجسمه ها [دوران پرهیز وروزه کاتولیک ها]
sain تقدیس کردن علامت صلیب روی بدن یاسینه کشیدن
southwestwards بسوی جنوب غربی
southwestwards درجهت جنوب باختری
celestial body south pole قطب جنوب عالم
antarctic circle مدار قطب جنوب
southwestward بسوی جنوب غربی
southwesterner اهل جنوب غربی
south east سوی جنوب خاور
southwestern واقع در جنوب غربی
southwestward درجهت جنوب باختری
southwester باد جنوب غربی
souithernism رسوم واداب جنوب
Antarctic مربوط به قطب جنوب
south easterly سوی جنوب خاور
southeastward در جهت جنوب خاوری
south west سوی جنوب باختر
libeccio باد جنوب غربی
libecchio باد جنوب غربی
southern جنوبا بطرف جنوب
southwest واقع در جنوب غربی
southernmost در اقصی نقطه جنوب
in a south easterly direction از جهت جنوب خاور
southeastward بطرف جنوب شرقی
southeaster توفان جنوب شرقی
southeaster باد جنوب شرقی
south بسوی جنوب نیم روز
south wards بطرف جنوب متمایل بجنوب
southwester توفان یا تندباد جنوب غربی
their p was toward the south چشم اندازانهابسوی جنوب بود
soiuth ward بطرف جنوب متمایل بجنوب
southeasterner ساکن نواحی جنوب شرقی
souithernism لغت و اصطلاحات مخصوص جنوب
soputheasternmost در دورترین نقطه جنوب شرقی
royal palm نخل بلند جنوب فلوریدا و کوبا
judea یهودیه که قسمتی از جنوب فلسطین بوده
peafowl قوقاول بزرگ صحرایی جنوب اسیا
Makri [Fethiye] شهر بندری فتیه در جنوب ترکیه
bahama islands جزایرباهاما واقع درهندغربی و جنوب فلوریدا
aardwolf کفتار بومی جنوب و مشرق افریقا
zulu اهل ناتال در جنوب افریقا ناتالی
galleta چمن با دوام جنوب امریکا و مکزیکو
water moccasin مار سمی ابزی جنوب امریکا
Monaco ناحیه " موناکو" واقع در جنوب شرقی فرانسه
platypus پستاندار ابزی ومنقاردار و صدفخوار جنوب استرالیا
wilton نام شهری در جنوب " ویلت شایر" انگلستان
ASEAN مخفف همبستگی ملل جنوب شرقی آسیا
seato forces نیروهای کشورهای پیمان جنوب شرقی اسیا
arrdwolf [حیوانی شبیه کفتار بومی جنوب و شرق آفریقا]
shout song سرودهای مذهبی خیلی بلندسیاه پوستان جنوب امریکا
joshua tree درخت خنجری یا ابره ادم جنوب شرقی امریکا
razorback خوک نیمه وحشی دورگه جنوب شرقی اتازونی
hottentot یکی از انواع بومیهای جنوب افریقا که اندامی کوتاه ورنگ قهوهای مایل به زرددارند
nautilus حلزونهای گرمسیری مارپیچی جنوب اقیانوس ساکن و اقیانوس هند
China denies militarizing South China Sea. چین را تکذیب نظامی جنوب دریای چین است.
palmer زوار امکنه مقدسه که دو برگ خرما را صلیب وار به امکنه مقدسه حمل میکنند
crossbar خط عرضی صلیب میله عرضی
crossbars خط عرضی صلیب میله عرضی
colombo plan طرح ایجاد شده به وسیله وزیران خارجه ملتهای مشترک المنافع بریتانیا در سال 0591 که هدف ان تشریک مساعی درکمک به رشد اقتصادی کشورهای اسیایی جنوب وجنوب شرقی است
Murghi rugs فرش های مرغی [این طرح در فرش های جنوب ایران بیشتر دیده شده و نمادی از مرغ یا خروس را بصورت شکل هندسی نشان می دهد.]
Gabbeh گبه [با قالیچه های درشت باف و زبر که ریشه عشایری داشته و منسوب به خراسان و جنوب ایران می باشند. طرح های آن ساده و از رنگ های روشن با گره های فارسی و ترکی می باشد.]
karachoph design لچک ترنج کاراچف [این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
khamseh خمسه [در جنوب غرب ایران و از پنج قبیله قدیمی ایران تشکیل شده که در گذشته با قبائل دیگر منطقه اتحادیه ای را در مقابل ایل قشقایی بوجود آورده بودند. امروز نقش خمسه بیشتر با طرح بهارلو شناخته می شود.]
Lori Pambak motif ترنج لری [پامبک، این نام از شهری به همین نام در جنوب شهر تفلیس قزاقستان گرفته شده است. طرح دارای دو بال هشت وجهی بزرگ و دو لوزی کوچک در جهت مخالف بوده و زمان آن را به قرن نوزدهم میلادی نسبت می دهند.]
Khotan rug فرش ختن [این شهر در جنوب ترکستان چین واقع می باشد و سابقه سیصد ساله در فرش بافی دارد. اکثر لچک های ترنجی را منسوب به این منطقه می دانند و از پودهای پشمی و گاه نخ های زربفت در طرح ها استفاده می شود.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com