Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
Search result with all words
greek cross
صلیب یا چلیپای یونانی بدین شکل +
Other Matches
upsilon
نام حرف بیستم الفبای یونانی که بدین شکل
optic chiasma
چلیپای بصری
optic chiasm
چلیپای بصری
grecism
طرز یونانی فرهنگ یونانی
hellenism
یونانی مابی اداب یونانی
calvary
نام صلیب گاه حضرت عیسی نمایش صلیب کردن حضرت عیسی
hellenize
یونانی کردن یونانی ماب کردن
hitherward
بدین سو
that is to say
بدین معنی که
because of
بدین دلیل
thus
بدین گونه
hereby
بدین وسیله
hereto
<adv.>
بدین وسیله
hitherward
بدین طرف
as to that
<adv.>
بدین وسیله
concerning this
<adv.>
بدین وسیله
for this purpose
<adv.>
بدین وسیله
hereunto
<adv.>
بدین وسیله
on this
<adv.>
بدین وسیله
thus
مثلا بدین معنی که
obelus
نشانی بدین شکل "-"
in or after this manner
بدینسان
[بدین طریق]
virgule
علامتی بدین شکل
hereunto
بدین وسیله تاکنون
evangelizes
بشارت بدین مسیح دادن
evangelizing
بشارت بدین مسیح دادن
semicolon
نقطه و ویرگول بدین شکل
evangelized
بشارت بدین مسیح دادن
evangelize
بشارت بدین مسیح دادن
evangelises
بشارت بدین مسیح دادن
evangelised
بشارت بدین مسیح دادن
Hereby I declare ...
بدین وسیله اعلان می کنم که...
evangelising
بشارت بدین مسیح دادن
Can you give me a heads up?
<idiom>
آیا میتونین قبلش به من خبر بدین؟
proselytizing
بدین تازهای وارد شدن یاکردن
proselytised
بدین تازهای وارد شدن یاکردن
proselytises
بدین تازهای وارد شدن یاکردن
proselytising
بدین تازهای وارد شدن یاکردن
proselytize
بدین تازهای وارد شدن یاکردن
the public are hereby notified
بدین وسیله عموم را اگهی میدهید
proselytized
بدین تازهای وارد شدن یاکردن
proselytizes
بدین تازهای وارد شدن یاکردن
postulancy
تقاضای ورود بدین یا جمعیتی تازه
acrux
صلیب
rood
صلیب
alpha crucis
صلیب
crucifix
صلیب
crosser
صلیب
cross
صلیب
maltese cross
صلیب
crucifixes
صلیب
crosses
صلیب
crossest
صلیب
ensilage
علیق یاغلهای که بدین ترتیب نگاهداشته شود
reconvert
برای دومین بار بدین یا ایینی گرویدن
reconversion
هدایت مجدد بدین مسیحی بازگشت از گمراهی
haken kreuz
صلیب شکسته
inverted cross
بالانس صلیب
orpin
عود صلیب
pectoral cross
صلیب سینه
fyloft
صلیب شکسته
geneva cross
صلیب سرخ
olympic cross
صلیب المپیک
southern cross
صلیب جنوبی
sign of the cross
علامت صلیب
soiuthern cross
صلیب جنوب
crucis
صلیب جنوبی
crosslet
صلیب کوچک
victoria cross
صلیب ویکتوریا
crux
صلیب جنوبی
alpha crucis
الفا- صلیب
acrux
الفا- صلیب
crucifix pendant
صلیب آویزه
Red Cross
صلیب سرخ
dedication cross
صلیب مقدس
Calvary
صلیب سردر
cross bearer
صلیب بردار
cross wise
صلیب وار
crosswise
بشکل صلیب
crucifix
صلیب عیسی
cruciform
بشکل صلیب
crucifixes
صلیب عیسی
Latin cross
صلیب رومی
crucifer
صلیب بردار
Lantern-cross
صلیب سنگی
crossways
بشکل صلیب
Greeks
یونانی
Greek
یونانی
pythagorean
یونانی
grecian
یونانی
proselyte
عضو تازه حزب بدین تازهای وارد کردن
invention of the cross
جشن یافتن صلیب
cygnus
طایر صلیب شمالی
distinguished flying cross
نشان صلیب پرواز
distinguished service cross
نشان صلیب خدمت
to take the cross
صلیب بدوش گرفتن
cruciferous
چلیپادار صلیب دار
cygni
طایر صلیب شمالی
RC
مخفف صلیب سرخ
trolley cross over
صلیب ترن برقی
key pattern
زبانه یونانی
Greek architecture
معماری یونانی
larchagaric
اگاریکون یونانی
key pattern
زنجیره یونانی
pyrrhonism
فلسفه یونانی
labyrinthine fret
نقش یونانی
poison hemlock
شوکران یونانی
hellenism
اصطلاح یونانی
greek text
متن یونانی
greek gift
هدیه یونانی
grecize
یونانی وارکردن
hellene
یونانی خالص
grecism
اصطلاح یونانی
graecism
فرهنگ یونانی
hellenization
یونانی شدن
graecism
اصطلاح یونانی
phihellenic
یونانی دوست
aphrodite
ونوس یونانی
swastika
صلیب شکسته المان نازی
high cross
[صلیب سنگی دوره آنگلوساکسون]
american national red cross
نشان صلیب سرخ امریکا
cross support
نگهداشتن بدن بحالت صلیب
solon
سولن مقنن یونانی
greed orthodox
کلیسای ارتدکس یونانی
crepidoma
سکو
[در ساختمان یونانی]
grecize
یونانی ماب کردن
planform
قهرمان یونانی جنگ تروا
he has small greek
کمی یونانی میداند
lambdoidal
حرف لام در یونانی
mu
نام حرف یونانی
phi
حرف ف درالفبا یونانی
he is of greek origin
اصلا یونانی است
he is of greek origin
اصلش یونانی است
acephalo
پیشوندیست یونانی بمعنی
ihs
مخفف کلمه یونانی عیسی
theseus
قهرمان یونانی فاتح امازون ها
erato
غزل و شعر عشقی یونانی
alphas
حرف اول الفبای یونانی
delta
حرف چهارم زبان یونانی
beta
دومین حرف الفبای یونانی
epsilon
پنجمین حرف الفبای یونانی
epicurus
نام فیلسوف یونانی که معتقد
choragic
[مطعلق به رهبران کر دسته یونانی]
lambda
یازدهمین حرف الفبای یونانی
ajax
قهرمان یونانی جنگ تروا
betas
دومین حرف الفبای یونانی
zeus
زاوش رئیس خدایان یونانی
tenuis
علامت مکث و وقفه در یونانی
hippodrome
[میدان اسب دوانی یونانی]
mu
حرف دوازدهم الفبای یونانی
gamma
حرف سوم الفبای یونانی
gammas
حرف سوم الفبای یونانی
omega
اخرین حرف الفبای یونانی
deltas
حرف چهارم زبان یونانی
greco
پیشوند بمعنی یونان و یونانی
grecize
یونانی ماب یایونانی وارشدن
nu
سیزدهمین حرف الفبای یونانی
sapphic
وابسته بشاعره یونانی "سافو"
alpha
حرف اول الفبای یونانی
hellenistic
وابسته به کلیمیهای یونانی حرف زن
balistraria
[قابی به شکل صلیب در دیوارهای قرون وسطی]
crucifixions
تصویر عیسی بر بالای صلیب مصلوب ساختن
ballistraria
[قابی به شکل صلیب در دیوارهای قرون وسطی]
crucifixion
تصویر عیسی بر بالای صلیب مصلوب ساختن
pouch
خورجین
[گاه قالیچه ها برای مصارف شخصی عشایر بدین گونه بافته می شوند.]
etacism
تلفظ e یونانی مانند a انگلیسی در emal
eros
نام دارگونه عشق درافسانههای یونانی
iota
حرف نهم الفبای یونانی نقطه
Deinocrates
[معماری وابسته به کلیمی های یونانی]
bless
مبارک خواندن باعلامت صلیب کسی را برکت دادن
to cross self
با گذاردن انگشت برپیشانی ودوطرف بدن نشان صلیب
blesses
مبارک خواندن باعلامت صلیب کسی را برکت دادن
klepht
یونانی ای که پس ازفتح یونان ....نگاه میداشت راهزن
post classical
در باب ادبیات یونانی ورومی گفته میشود
ulysses
اولیسزقهرمان حماسه اودیسه منسوب به هومرشاعرنابینای یونانی
pi
حرف شانزدهم الفبای یونانی عدد هشتاد
sain
تقدیس کردن علامت صلیب روی بدن یاسینه کشیدن
hunger cloth
پرده روی صلیب ومجسمه ها
[دوران پرهیز وروزه کاتولیک ها]
cross-window
[پنجره ای با جرز عمودی میان قسمت هایش به شکل صلیب]
lenten veil
پرده روی صلیب ومجسمه ها
[دوران پرهیز وروزه کاتولیک ها]
AC
و نیز پسوندی است لاتینی یا یونانی معادل -ieمانند
septuagint
ترجمه یونانی توریه بدست 07تن درزمان بطلیموس
ionian
وابسته به مستعمره یونانی در کرانه باختر اسیای صغیر
tetra
پیشوندیست مشتق ازکلمه یونانی بمعنی چهارودارای چهارقسمت واربعه
tetr
پیشوندیست مشتق از کلمه یونانی بمعنی چهارودارای چهارقسمت واربعه
prostyle
ایوان پرستش گاههای یونانی که چهار ستون بیشتر نداشت
Chrismon
[حرف اول اسم مقدس از سه واژه ی یونانی به نام مسیح]
achromat
کلمات پیشوندی است یونانی مشتق از کلمهء achromatos بمعنی
u
جانشینی برای حرف یونانی "mu" به معنای میکرو یاریز میباشد
Oedipus
ادیپوس
[افسانه یونانی]
[پدرش را کشت و با مادرش ازدواج کرد]
achromato
کلمات پیشوندی است یونانی مشتق از کلمهء achromatos بمعنی
contra rotating
دو یا چند ملخ یا شفت که درخلاف جهت هم روی محورمشترکی میچرخند و بدین ترتیب مانع اثر نیروهای پیچشی میشوند
gradus
فرهنگ نظم ونثر لاتین و یونانی که سابقادر انگلستان تدریس میشده
logographer
مورخ نثر نویس یونانی پیش از زمان herodotusیونانی که پیشه اش نطق بود
Greek Revival
[سبک احیای معماری یونانی که دقیقا کپی از نقش و نگارهای باستانی بود.]
to ride and tie
اسپیرا بشراکت سوار شدن بدین سان که یکی سوار ان شده جلورود
Symbol font
نوع نوشتار Trve Type در ویندوز که حاوی تمام نشانه ها و حروف یونانی است
odysseys
قطعه منظوم رزمی منسوب به هومر شاعر یونانی حاوی شرح مسافرتهای پر حادثه "ادیسه "
odyssey
قطعه منظوم رزمی منسوب به هومر شاعر یونانی حاوی شرح مسافرتهای پر حادثه "ادیسه "
kappa
حرف دهم الفبای یونانی که معادل حرف >کاف < فارسی وK انگلیسی است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com