English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
curule chair صندلی عاج نشان
Other Matches
rocking chair صندلی تاب صندلی راحتی تکان خور
rocking chairs صندلی تاب صندلی راحتی تکان خور
faldstool صندلی تا شو بدون پشتی صندلی راحتی
my chair was next his صندلی من پهلوی صندلی اوبود
camp chair صندلی سفری صندلی صحرایی
puncuation نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
garters عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
garter عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
discretionary خط پیوندی که نشان دهنده قط ع شدن کلمه در آخر خط است ولی در حالت معمولی نشان داده نمیشود
silver star نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
scarry دارای نشان داغ یا نشان جراحت وزخم
poniter نشان دهنده نشان گیرنده
markings نشان دار سازی نشان
marking نشان دار سازی نشان
chairing صندلی
seats صندلی
chairs صندلی
santalaceous صندلی
footstools صندلی
seated صندلی
jump seat صندلی تا شو
footstool صندلی
seat صندلی
box seat صندلی لژ
places صندلی
place صندلی
chair صندلی
chaired صندلی
placing صندلی
stalling صندلی
stall صندلی
flag یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flags یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
adjustable seat صندلی متحرک
deckchairs صندلی تاشو
bucket seat صندلی یکنفری
deckchair صندلی تاشو
rocking chair صندلی گهوارهای
hot seat صندلی برقی
tiers ردیف صندلی
hot seat صندلی الکتریکی
arm دسته صندلی
tier ردیف صندلی
pushchairs صندلی چرخدار
pushchair صندلی چرخدار
he nestles in the chair در صندلی غنوده
shooting stick صندلی عصایی
shooting sticks صندلی عصایی
choir-stall صندلی بلند
office chair صندلی اداری
camp chair صندلی تاشونده
easy chair صندلی راحت
easy chairs صندلی راحت
sitting نشیمن صندلی
sittings نشیمن صندلی
swivel chair صندلی چرخان
folding seat صندلی تاشو
parliamentary seat صندلی مجلسی
rockers صندلی گهوارهای
rocker صندلی گهوارهای
drive's seat صندلی راننده
an odd chair صندلی تکی
armchair صندلی راحتی
elbowed دسته صندلی
boatswain's chair صندلی نقاله
antimacassar رویهء صندلی
carrycot صندلی کودک
antimacassars رویهء صندلی
arm chair صندلی راحتی
bucket seats صندلی یکنفری
carrycots صندلی کودک
morris chair صندلی راحتی
armchairs صندلی راحتی
rocking chairs صندلی گهوارهای
elbow دسته صندلی
elbows دسته صندلی
armrest دستهء صندلی
cathedra [صندلی اسقف در کلیسا]
elbow chair صندلی دسته دار
seat adjuster lever سطح تنظیم صندلی
deck chair صندلی حصیری تاشو
ejector seat صندلی پران [هواپیمایی]
office swivel chair صندلی گردان اداری
ejection seat صندلی پران [هواپیمایی]
arm chair صندلی دسته دار
a seat by the window یک صندلی کنار پنجره
dossal پشتی صندلی وغیره
seat-belts کمربند صندلی هواپیما
dossel پشتی صندلی وغیره
window seats صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
window seat صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
electric chair صندلی اعدام الکتریکی
caner بافنده صندلی حصیری
wheelchairs صندلی چرخ دار
baby carriages صندلی چرخدار بچه
baby carriage صندلی چرخدار بچه
armchairs صندلی دسته دار
armchair صندلی دسته دار
woolsack کرسی یا صندلی دادگاه
wheel chair صندلی چرخ دار
wheelchair صندلی چرخ دار
fishing chair صندلی در قایق ماهیگیری
cat sleep چرت روی صندلی
cat nap چرت روی صندلی
twisboat chair قایق- صندلی تابدار
tuffet صندلی یانشیمن کوتاه
seat-belt کمربند صندلی هواپیما
seat belt کمربند صندلی هواپیما
garden seat صندلی یانیمکت باغبانی
reseating صندلی جدید دادن
shooting sticks صندلی جمعشو و متحرک
reseat صندلی جدید دادن
reseats صندلی جدید دادن
reseated صندلی جدید دادن
shooting stick صندلی جمعشو و متحرک
back seat صندلی عقب اتومبیل
casters چرخ زیر صندلی یامیز
seat back adjustment knob دکمه تنظیم پشتی صندلی
Keep a free(an empty)seat for me. یک صندلی خالی برایم نگاهدار
arm اسلحه دستهء صندلی یا مبل
splat میله تزئینی پشت صندلی
They changed seats . صندلی هایشان را با هم عوض کردند
choir-stall [صندلی های مبلی گروه کر]
windsor chair صندلی دارای پشتی منحنی
benchstool نیمکت [صندلی] بدون پشتی
castors چرخ زیر صندلی یامیز
club chair صندلی دسته دار بزرگ
castor چرخ زیر صندلی یامیز
Dust has accumulated [settled] on the chairs. روی صندلی ها خاک نشسته
caster چرخ زیر صندلی یامیز
backless bench نیمکت [صندلی] بدون پشتی
prince's feather تزئین برجسته پشت صندلی
slat چوب مداد میله پشت صندلی
sedilia یکی از سه صندلی محراب یاصدر کلیسا
slats چوب مداد میله پشت صندلی
I think that's my seat. فکر می کنم آن صندلی جای من است.
stool کرسی صندلی مستراح فرنگی مدفوع
love seat صندلی یانیمکت دسته دار دونفری
Have a seat, please! خواهش میکنم روی صندلی بشینید!
supervisory 1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد
the hall seats one thousand تالار هزار صندلی میخورد تالارهزارتن راجامیدهد
hammock chair صندلی راحتی تاشوکه پشت ان پارچه ایست
high chairs صندلی پایه بلند غذا خوری بچه
high chair صندلی پایه بلند غذا خوری بچه
night chair صندلی سوراخ دار برای قضای حاجت در شب
night stool صندلی سوراخ دار برای قضای حاجت در شب
barrel chair صندلی فنری که پشتش سفت ومقعر است
Is this seat taken? آیا این صندلی گرفته شده است؟
to impress a mark on something نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن
reservation رزرو کردن صندلی یااتاق در مهمانخانه و غیره کتمان
reservations رزرو کردن صندلی یااتاق در مهمانخانه و غیره کتمان
The stage was bare but for [save for] a couple of chairs. صحنه نمایش به استثنای چند تا صندلی لخت بود.
moquette پارچه مخمل نمای مخصوص فرش یا رویه صندلی
an odd chair صندلی که پنج تای دیگر جور خود نداشته باشد
mark نشان کردن نشان
marks نشان کردن نشان
gradine یک سری صندلی یا پلههای کوتاه که یکی بالای دیگری قرار دارد
ferris wheel گردونه صندلی دار مخصوص تفریح وچرخ زدن اطفال وغیره
ejection seat صندلی هواپیما که در مواقع اضطراری شخص را ازهواپیما بخارج پرتاب میکند
back-seat driver مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
back-seat drivers مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
gradin یک سری صندلی یا پلههای کوتاه که یکی بالای دیگری قرار دارد
ground resolution قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
cartridge actuated device وسیلهای که با فشار گازفشنگ کار میکند وسیله فشنگی برای پرتاب صندلی خلبان
musical chairs نوعی بازی که بازیکنان در حرکتاند و وقتی موسیقی متوقف شد مینشینند و هر کس بی صندلی باشد باخته است
bleacher کارگر پارچه سفیدکنی شستشو وسفیدکنی پارچه بلیط یا صندلی کم ارزش مسابقات ورزشی
indicator نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
lounged اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounging اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounges اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounge اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
altitude azimuth عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
insignia نشان
indicium نشان
cicatrice نشان
cicatricial نشان
cicatricle نشان
vestigial نشان
vestige نشان
ensigns نشان
indice نشان
ensign نشان
slurring نشان
untitled بی نشان
slurs نشان
benchmarks نشان
benchmark نشان
vexillum نشان
tracked نشان
tracks نشان
gong [British E] نشان
traceless بی نشان
bench mark نشان
emblem نشان
presage نشان
presaged نشان
presages نشان
presaging نشان
hash mark خط نشان
icons نشان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com