English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
They changed seats . صندلی هایشان را با هم عوض کردند
Other Matches
There was a run on the banks . مردم سرمایه هایشان را از بانکها بیرون می کشند
rocking chair صندلی تاب صندلی راحتی تکان خور
rocking chairs صندلی تاب صندلی راحتی تکان خور
Some parent spoil their children . برخی پدر ومادرها بچه هایشان را لوس بار می آورند
faldstool صندلی تا شو بدون پشتی صندلی راحتی
camp chair صندلی سفری صندلی صحرایی
my chair was next his صندلی من پهلوی صندلی اوبود
he was refused employment کردند
they put their heads together با هم مشورت کردند
they mulcted him او را جریمه کردند
The trees are in bloom . درختها گه کردند
they proclaimed him sovereign اعلان کردند
they put up a good fight جنگ خوبی کردند
what a ready welcome i found! چه حسن استقبالی از من کردند !
They greeted each other. با هم سلام وتعارف کردند
potsdom agreement تاکید وتشریح کردند
It was required of me . They imposed it on me . آنرا به من تکلیف کردند
they had words باهم نزاع کردند
They escaped under cover of darkness. درتاریکی شب فرار کردند
They pinched my keys. کلیدهایم رابلند کردند
he was sent to england به انگلیس اعزام کردند
they were made one یعنی باهم عروسی کردند
They were talking in Spanish . بزبان اسپانیولی صحبت می کردند
they poured toward that city سوی ان شهر هجوم کردند
bombers raided the city بمب افگن ها ان شهررابمباران کردند
the house was highly rated خانه رازیاد تقویم کردند
His path was strewn with flowers . مقدم اورا گلباران کردند
He was deported from Iran. اورااز ایران اخراج کردند
The kids stamped on the ants . بچه ها مورچه را با لگه له می کردند
They beat each other black and blue. همدیگر را خونین ومالین کردند
its was extended مدت اعتبارانرا دراز کردند
bombers raided the city بمب افگن هابران شهرحمله کردند
he paid through the nose زیاد به او تحمیل کردند گوشش را بریدند
the exercised thier veto انها حق وتوی خود را اعمال کردند
she was shot for a spy اورابه تهمت جاروزی تیرباران کردند
he was engagedon probation بعنوان کاراموزی اورا استخدام کردند
Fatimid [پادشاهان اسلامی که در مصر حکومت می کردند.]
We sent for the doctor. برای ما این دکتر را صدا کردند.
They searched the whole town . تمام شهر را گشتند ( جستجو کردند )
The soldirs leg was amputated . پای سرباز را قطع کردند ( بریدند )
He was framed. برایش پاپوش دوختند ( توطئه کردند )
They shook hand and made up. با یکدیگر دست دادند وآشتی کردند
I had my car broken into last week. هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
inns of chancery عمارتی در لندن که بیشترشاگردانش حقوق در ان زندگی می کردند
corinthian brass or bronze یکجور مفرغ که ازسیم و زرومس ترکیب می کردند
They I got confused . آنقدر ازمن سؤال کردند که گیج شدم
The bandits stripped him of all his belongines . دزدهای سر گردنه ( راهزنان ) اورا لخت کردند
Everybody condemned his foolish behaviour . همه رفتار نادرست اورا محکوم کردند
they howled the speaker down سخنگوراباجیغ وداد وادار به پایین امدن کردند
knickerbocker زاده هلندی هایی که به york new کوچ کردند
The planes pin- pointed the enemy targets . هواپیما ها گشتند تا هدفهای دشمن را دقیق پیدا کردند
Shoppers were scrambling to get the best bargains. خریداران تقلا می کردند بهترین معامله را داشته باشند.
The victors demanded unconditional surrender . فاتحین تقاضای تسلیم بدون قید وشرط کردند
The room is bare of furniture . این اتاق خیلی لخت کردند ( مبلمان کافی ندارد )
Boers سفید پوستی که نیاکانش در قرن هفدهم از هلند کوچ کردند
Few reporters dared to enter the war zone. چندی از خبرنگاران جرأت کردند وارد منطقه جنگی بشوند.
I wanted to go camping but the others quickly ruled out that idea. من می خواستم به کمپینگ بروم اما دیگران سریع ردش کردند.
Boer سفید پوستی که نیاکانش در قرن هفدهم از هلند کوچ کردند
Our children have all left home now, but [except] [bar] one. همه بچه های ما خانه را ترک کردند به غیر از یکی.
leet دادگاهی که تیول داران سالی یا ششماه یکبار برپا می کردند
myrmidon یکی از اهالی جنگجوی thessalyکه در جنگ troyپادشاه خودرا پیروی کردند
stalling صندلی
chaired صندلی
footstools صندلی
footstool صندلی
stall صندلی
jump seat صندلی تا شو
santalaceous صندلی
chair صندلی
seated صندلی
placing صندلی
place صندلی
seat صندلی
seats صندلی
chairing صندلی
chairs صندلی
box seat صندلی لژ
places صندلی
Quantel شرکت گرافیک کامپیوتری که سیستم گرافیکی Hrrey , Paint box را تولید کردند
sabbatical year در دوران یهودیان باستان سال هفتم که طی آن زمین را آیش می کردند و بدهکاران را می بخشیدند
mohock تنی ازگردن کلفتهای اشرافی درسده هجدهم درخیابانهای لندن اوباشی می کردند
lombards گروهی از کشور یتانان المانی نژاد که در سده ششم ایتالیارا فتح کردند
easy chairs صندلی راحت
easy chair صندلی راحت
swivel chair صندلی چرخان
shooting stick صندلی عصایی
office chair صندلی اداری
rocker صندلی گهوارهای
shooting sticks صندلی عصایی
armchairs صندلی راحتی
rocking chairs صندلی گهوارهای
carrycot صندلی کودک
carrycots صندلی کودک
rockers صندلی گهوارهای
deckchair صندلی تاشو
deckchairs صندلی تاشو
adjustable seat صندلی متحرک
armchair صندلی راحتی
pushchair صندلی چرخدار
pushchairs صندلی چرخدار
sittings نشیمن صندلی
rocking chair صندلی گهوارهای
sitting نشیمن صندلی
arm chair صندلی راحتی
elbowed دسته صندلی
elbow دسته صندلی
camp chair صندلی تاشونده
antimacassars رویهء صندلی
elbows دسته صندلی
arm دسته صندلی
bucket seat صندلی یکنفری
boatswain's chair صندلی نقاله
tier ردیف صندلی
tiers ردیف صندلی
an odd chair صندلی تکی
armrest دستهء صندلی
drive's seat صندلی راننده
choir-stall صندلی بلند
morris chair صندلی راحتی
parliamentary seat صندلی مجلسی
hot seat صندلی برقی
hot seat صندلی الکتریکی
he nestles in the chair در صندلی غنوده
bucket seats صندلی یکنفری
folding seat صندلی تاشو
antimacassar رویهء صندلی
seat-belts کمربند صندلی هواپیما
seat-belt کمربند صندلی هواپیما
cathedra [صندلی اسقف در کلیسا]
ejection seat صندلی پران [هواپیمایی]
ejector seat صندلی پران [هواپیمایی]
seat belt کمربند صندلی هواپیما
office swivel chair صندلی گردان اداری
a seat by the window یک صندلی کنار پنجره
seat adjuster lever سطح تنظیم صندلی
electric chair صندلی اعدام الکتریکی
armchairs صندلی دسته دار
armchair صندلی دسته دار
woolsack کرسی یا صندلی دادگاه
twisboat chair قایق- صندلی تابدار
cat nap چرت روی صندلی
cat sleep چرت روی صندلی
curule chair صندلی عاج نشان
deck chair صندلی حصیری تاشو
dossal پشتی صندلی وغیره
tuffet صندلی یانشیمن کوتاه
dossel پشتی صندلی وغیره
elbow chair صندلی دسته دار
fishing chair صندلی در قایق ماهیگیری
garden seat صندلی یانیمکت باغبانی
caner بافنده صندلی حصیری
back seat صندلی عقب اتومبیل
baby carriage صندلی چرخدار بچه
wheel chair صندلی چرخ دار
shooting sticks صندلی جمعشو و متحرک
shooting stick صندلی جمعشو و متحرک
wheelchair صندلی چرخ دار
wheelchairs صندلی چرخ دار
window seat صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
reseats صندلی جدید دادن
reseating صندلی جدید دادن
arm chair صندلی دسته دار
window seats صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
reseat صندلی جدید دادن
reseated صندلی جدید دادن
baby carriages صندلی چرخدار بچه
generations کامپیوترهای اصلی که طبق فناوری بر حسب نور ساخته شده اند و شروع به کار کردند
generation کامپیوترهای اصلی که طبق فناوری بر حسب نور ساخته شده اند و شروع به کار کردند
splat میله تزئینی پشت صندلی
prince's feather تزئین برجسته پشت صندلی
backless bench نیمکت [صندلی] بدون پشتی
choir-stall [صندلی های مبلی گروه کر]
club chair صندلی دسته دار بزرگ
benchstool نیمکت [صندلی] بدون پشتی
caster چرخ زیر صندلی یامیز
windsor chair صندلی دارای پشتی منحنی
seat back adjustment knob دکمه تنظیم پشتی صندلی
casters چرخ زیر صندلی یامیز
castor چرخ زیر صندلی یامیز
Keep a free(an empty)seat for me. یک صندلی خالی برایم نگاهدار
arm اسلحه دستهء صندلی یا مبل
castors چرخ زیر صندلی یامیز
Dust has accumulated [settled] on the chairs. روی صندلی ها خاک نشسته
Have a seat, please! خواهش میکنم روی صندلی بشینید!
I think that's my seat. فکر می کنم آن صندلی جای من است.
love seat صندلی یانیمکت دسته دار دونفری
slats چوب مداد میله پشت صندلی
slat چوب مداد میله پشت صندلی
sedilia یکی از سه صندلی محراب یاصدر کلیسا
stool کرسی صندلی مستراح فرنگی مدفوع
We planned to do a cross-country trip in the US, but our parents ruled that out/vetoed it. ما برنامه ریختیم سفری سرتاسری در ایالات متحده بکنیم اما پدر و مادرمان جلویمان را گرفتند [مخالفت کردند ] .
night chair صندلی سوراخ دار برای قضای حاجت در شب
barrel chair صندلی فنری که پشتش سفت ومقعر است
Is this seat taken? آیا این صندلی گرفته شده است؟
hammock chair صندلی راحتی تاشوکه پشت ان پارچه ایست
high chair صندلی پایه بلند غذا خوری بچه
the hall seats one thousand تالار هزار صندلی میخورد تالارهزارتن راجامیدهد
high chairs صندلی پایه بلند غذا خوری بچه
night stool صندلی سوراخ دار برای قضای حاجت در شب
moquette پارچه مخمل نمای مخصوص فرش یا رویه صندلی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com