Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (11 milliseconds)
English
Persian
minute
صورت جلسه
minutes
صورت جلسه
Search result with all words
record
صورت جلسه سابقه
minute
خلاصه ساختن صورت جلسه نوشتن
protocol
صورت جلسه ازمایش
protocol
صورت جلسه کنفرانس
protocols
صورت جلسه ازمایش
protocols
صورت جلسه کنفرانس
proces verbal
صورت جلسه نشست نامه
the rules of protocol
قوانین قرارداد
[صورت جلسه کنفرانس]
Other Matches
sederunt
جلسه روحانیان کلیسا اعضای جلسه روحانی شورای روحانی
for two weeks
جلسه دوهفته پس افتاد جلسه را به دوهفته بعدموکول کردند
inventory
از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
locals
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
local
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
printer
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printers
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
plastic bubble keyboard
صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
packet
روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packets
روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
meeting
جلسه
seance
جلسه
meetings
جلسه
session
جلسه
sittings
جلسه
sitting
جلسه
meets
: جلسه
sessions
جلسه
meet
: جلسه
numeric
که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
order of the day
دستور جلسه
public session
جلسه علنی
meetings
انجمن جلسه
reunions
تجدید جلسه
reunion
تجدید جلسه
in the meeting of d may
در جلسه سوم می
court session
جلسه دادگاه
agenda
دستور جلسه
special session
جلسه مخصوص
agendas
دستور جلسه
general meeting
جلسه عمومی
chairpersons
رئیس جلسه
nonresident
غیرحاضر در جلسه
chairperson
رئیس جلسه
meeting
انجمن جلسه
chairman
رئیس جلسه
chairmen
رئیس جلسه
convenes
تشکیل جلسه دادن
stags
جلسه یا مهمانی مردانه
convocation
جلسه عمومی دانشجویان
special session
جلسه فوق العاده
convocations
جلسه عمومی دانشجویان
stag
جلسه یا مهمانی مردانه
convening
تشکیل جلسه دادن
seance
جلسه احضارارواح وغیره
seance
جلسه احضار روح
to hold a meeting
جلسه منعقد کردن
the house went into secret session
مجلس جلسه سری
to hold a session
جلسه منعقد کردن
sitting in camera
جلسه خصوصی دادگاه
sitting in camera
جلسه غیر علنی
convene
تشکیل جلسه دادن
convened
تشکیل جلسه دادن
marathon
جلسه گروهی طولانی
marathons
جلسه گروهی طولانی
The meeting was postponed.
جلسه را عقب انداختند
spectators
مستمعین جلسه دادگاه
rehearing
جلسه دادرسی مجدد
bull session
جلسه محاوره ومرور
cabinet council
جلسه هیات وزیران
walkouts
اعتصاب ,ترک جلسه
walkout
اعتصاب ,ترک جلسه
private session
جلسه غیر علنی
work out
برنامه یک جلسه تمرین
presided
ریاست جلسه را بعهده داشتن
critic report
گزارش نتیجه جلسه انتقاد
presides
ریاست جلسه را بعهده داشتن
preside
ریاست جلسه را بعهده داشتن
adjournment
احاله رسیدگی به جلسه بعد
to sit
درباره موضوعی جلسه کردن
critiques
جلسه انتقاد بعد ازعملیات
Those who attended the meeting.
کسانیکه در جلسه حاضر بودند
adjournments
احاله رسیدگی به جلسه بعد
open the meeting
رسمیت جلسه را اعلام کردن
critique
جلسه انتقاد بعد ازعملیات
presiding
ریاست جلسه را بعهده داشتن
barrage jamming
تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
call a metting
تعیین وقت و دعوت برای جلسه
seminars
جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
masters of ceremonies
متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
The date of the meeting has been advanced.
تاریخ جلسه جلو افتاده است
seminar
جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
committees
هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
committee
هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
master of ceremonies
متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
watt
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watts
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
discretionary
آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
agendas
لیست کارهایی که میبایست در جلسه به انهارسیدگی شود
I acted as interpreter for the Prime Minister at yesterday's meeting.
من در جلسه دیروز مترجم نخست وزیر بودم.
briefing
جلسه توجیهی خلاصه کردن دستورات و گزارشات
briefings
جلسه توجیهی خلاصه کردن دستورات و گزارشات
hansardize
متوجه مذاکرات جلسه پیش خودش کردن
convoke
برای تشکیل جلسه وشورایاکمیسیون دعوت کردن
agenda
لیست کارهایی که میبایست در جلسه به انهارسیدگی شود
quorum
حداقل عده لازم برای رسمیت جلسه
To conduct a meeting in an orderly manner.
جلسه ای رابا نظم وتر تیب اداره کردن
to call a meeting of the board of directors
برای شرکت در جلسه هیئت مدیره احضار کردن
peremptory undertaking
تعهد خواهان باارائه دلیل در اولین جلسه بعدی دادگاه
national educational computing conferenc
جلسه سالیانه فارغ التحصیلان علاقمند به استفاده کامپیوتر در اموزش
rom
دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان قطعه ROM با فرفیت بالا استفاده میشود. داده به صورت دودویی ذخیره میشود به صورت سوراخهای حکاکی شده روی سطح آن که سپس توسط لیزر خوانده می شوند
chargeable accessions
استخدام به صورت پرسنل کادر استخدام به صورت پیمانی
line astern
صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
walkthrough
جلسه بررسی که در ان یک مرحله از توسعه سیستم یابرنامه برای معرفی کردن خطاها مرور میشود
dat
سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
skull practice
کلاس تعلیم فنون مسابقه جلسه مشورت درباره مسابقه
pourparler
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparley
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
briefing direction
دستورالعمل اجرای توجیه دستورالعمل جلسه توجیهی
basic
بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
basics
بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
approach formation
صورت بندی تقرب به باند صورت بندی تقرب به دشمن
automatic programming
روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
hue
صورت
filed
صورت
file
صورت
medals
صورت
versions
صورت
version
صورت
formed
صورت
listing
صورت
list
صورت
effigy
صورت
form
صورت
figure
صورت
listings
صورت
medal
صورت
visage
رو صورت
statements
صورت
constellations
صورت
figures
صورت
statement
صورت
figuring
صورت
shapes
صورت
constellation
صورت
shape
صورت
forms
صورت
hues
صورت
physiognomy
صورت
visages
رو صورت
image
صورت
physiognomies
صورت
images
صورت
effigies
صورت
invoicing
صورت
providing
در صورت
phases
صورت
phased
صورت
phase
صورت
kalendar
صورت
facies
صورت
rolls
صورت
rolled
صورت
coat card
صورت
roll
صورت
faces
صورت
circumstantially
در صورت
conformer
هم صورت
conformational isomers
هم صورت
slip
صورت
slipped
صورت
slips
صورت
freckle
لک صورت
invoices
صورت
invoiced
صورت
face
صورت
mazard
صورت
roster
صورت
invoice
صورت
rosters
صورت
bill of fare
صورت غذا
white face
جانورسفید صورت
bills of fare
صورت غذا
programme of work
صورت کارها
processionize
صورت مجلس
semblance
صورت فاهر
veiling
تور صورت
formalism
صورت گرایی
to put in to shape
سر و صورت دادن
sales check
صورت فروش
rosters
صورت کار
rosters
صورت نگهبانی
roster
صورت کار
roster
صورت نگهبانی
sentential form
صورت جملهای
sick list
صورت بیماران
similitude
شباهت صورت
archetypes
صورت ازلی
the brush
صورت گری
stop list
صورت متخلفین
formation
صورت بندی
record
صورت مذاکرات
constellations
صورت فلکی
waveform
به صورت موج
constellation
صورت فلکی
unfigured
بی صورت ساده
transfiguration
تبدیل صورت
to take an inventory of
صورت دارایی
archetype
صورت ازلی
standard form
صورت متعارف
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com