Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
record
صورت جلسه سابقه
Other Matches
minute
صورت جلسه
minutes
صورت جلسه
protocol
صورت جلسه ازمایش
protocol
صورت جلسه کنفرانس
protocols
صورت جلسه کنفرانس
protocols
صورت جلسه ازمایش
proces verbal
صورت جلسه نشست نامه
the rules of protocol
قوانین قرارداد
[صورت جلسه کنفرانس]
minute
خلاصه ساختن صورت جلسه نوشتن
It is quite unprecedented.
بی سابقه است ( سابقه ندارد )
sederunt
جلسه روحانیان کلیسا اعضای جلسه روحانی شورای روحانی
for two weeks
جلسه دوهفته پس افتاد جلسه را به دوهفته بعدموکول کردند
inventory
از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
track record
سابقه
past
سابقه
track records
سابقه
antecedents
سابقه
antecedent
سابقه
precedential
سابقه شو
record
سابقه
shaft
سابقه
shafts
سابقه
acquaintance
سابقه
scape
سابقه
scape
سابقه پر
acquaintances
سابقه
unprecedentedly
بی سابقه
unprecedented
بی سابقه
context
سابقه
contexts
سابقه
precedent
سابقه
backgrounds
سابقه
ensample
سابقه
intellects
سابقه
precedents
سابقه
it served as a precedent
سابقه شد
background
سابقه
intellect
سابقه
prehistory
سابقه
precedential
سابقه درست کن
record of service
سابقه خدمت
precedented
سابقه دار
infamy
افتضاح سابقه بد
precedence
امتیاز سابقه
record
سابقه مدرک
stock record
سابقه موجودی
stare decisis
قاعده سابقه
precedent
سابقه داشتن
histories
سابقه پیشینه
precedents
سابقه داشتن
history
سابقه پیشینه
precedency
امتیاز سابقه
as much as never before
<adv.>
به اندازه بی سابقه
as never before
<adv.>
بطور بی سابقه
bad record
سوء سابقه
histogram
سابقه نما
grey headed
سابقه دار
freedom from evil record
عدم سو سابقه
unheard of
بی سابقه کس نشنیده
locals
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
local
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
squall
باد بی سابقه وشدید
squalls
باد بی سابقه وشدید
record
مدرک کتبی سابقه
case histories
سابقه مرض ودرمان
seeded
بازیکن سابقه دار
case history
سابقه مرض ودرمان
form
سابقه فعالیت اسب
forms
سابقه فعالیت اسب
old hand
ادم با سابقه و مجرب
To set(create,establish)a precedent.
ایجاد سابقه کردن
formed
سابقه فعالیت اسب
known to the police
دارای سابقه در شهربانی
It is base on a precedent.
مسبوق به سابقه است
unheard
بی سابقه توجه نشده
old hands
ادم با سابقه و مجرب
printers
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printer
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
there is no precedent for this
این چیز سابقه ندارد
To be an old hand at something.
درکاری سابقه وتجربه داشتن
perpetual stock record
سابقه دائمی موجودی انبار
honorable discharge
ترخیص با سابقه خدمت مجدانه
plastic bubble keyboard
صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
He has a poor service record in this company.
دراین شرکت بی سابقه خوبی ندارد
packet
روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packets
روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
meeting
جلسه
meetings
جلسه
session
جلسه
sitting
جلسه
meets
: جلسه
meet
: جلسه
sessions
جلسه
sittings
جلسه
seance
جلسه
vendor rating
رده بندی فروشندگان براساس سابقه انها
we cannot trace the petitioner
نمیتوانم سابقه عرضحال دهنده را پیدا کنم
stare decisis
قاعده صدور رای بر مبنای سابقه موجود
numeric
که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
agendas
دستور جلسه
order of the day
دستور جلسه
nonresident
غیرحاضر در جلسه
chairman
رئیس جلسه
special session
جلسه مخصوص
reunion
تجدید جلسه
reunions
تجدید جلسه
chairmen
رئیس جلسه
general meeting
جلسه عمومی
court session
جلسه دادگاه
in the meeting of d may
در جلسه سوم می
public session
جلسه علنی
agenda
دستور جلسه
meetings
انجمن جلسه
meeting
انجمن جلسه
chairperson
رئیس جلسه
chairpersons
رئیس جلسه
cabinet council
جلسه هیات وزیران
seance
جلسه احضار روح
bull session
جلسه محاوره ومرور
spectators
مستمعین جلسه دادگاه
sitting in camera
جلسه خصوصی دادگاه
the house went into secret session
مجلس جلسه سری
convene
تشکیل جلسه دادن
special session
جلسه فوق العاده
sitting in camera
جلسه غیر علنی
seance
جلسه احضارارواح وغیره
rehearing
جلسه دادرسی مجدد
convocations
جلسه عمومی دانشجویان
convocation
جلسه عمومی دانشجویان
stags
جلسه یا مهمانی مردانه
stag
جلسه یا مهمانی مردانه
to hold a meeting
جلسه منعقد کردن
The meeting was postponed.
جلسه را عقب انداختند
walkouts
اعتصاب ,ترک جلسه
walkout
اعتصاب ,ترک جلسه
work out
برنامه یک جلسه تمرین
convening
تشکیل جلسه دادن
private session
جلسه غیر علنی
convenes
تشکیل جلسه دادن
convened
تشکیل جلسه دادن
marathon
جلسه گروهی طولانی
marathons
جلسه گروهی طولانی
to hold a session
جلسه منعقد کردن
critic report
گزارش نتیجه جلسه انتقاد
critiques
جلسه انتقاد بعد ازعملیات
presides
ریاست جلسه را بعهده داشتن
presiding
ریاست جلسه را بعهده داشتن
preside
ریاست جلسه را بعهده داشتن
presided
ریاست جلسه را بعهده داشتن
Those who attended the meeting.
کسانیکه در جلسه حاضر بودند
open the meeting
رسمیت جلسه را اعلام کردن
critique
جلسه انتقاد بعد ازعملیات
adjournment
احاله رسیدگی به جلسه بعد
adjournments
احاله رسیدگی به جلسه بعد
to sit
درباره موضوعی جلسه کردن
barrage jamming
تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
masters of ceremonies
متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
seminar
جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
The date of the meeting has been advanced.
تاریخ جلسه جلو افتاده است
call a metting
تعیین وقت و دعوت برای جلسه
seminars
جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
master of ceremonies
متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
committees
هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
committee
هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
watts
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watt
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
discretionary
آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
hansardize
متوجه مذاکرات جلسه پیش خودش کردن
briefings
جلسه توجیهی خلاصه کردن دستورات و گزارشات
convoke
برای تشکیل جلسه وشورایاکمیسیون دعوت کردن
briefing
جلسه توجیهی خلاصه کردن دستورات و گزارشات
quorum
حداقل عده لازم برای رسمیت جلسه
agendas
لیست کارهایی که میبایست در جلسه به انهارسیدگی شود
agenda
لیست کارهایی که میبایست در جلسه به انهارسیدگی شود
I acted as interpreter for the Prime Minister at yesterday's meeting.
من در جلسه دیروز مترجم نخست وزیر بودم.
to call a meeting of the board of directors
برای شرکت در جلسه هیئت مدیره احضار کردن
To conduct a meeting in an orderly manner.
جلسه ای رابا نظم وتر تیب اداره کردن
national educational computing conferenc
جلسه سالیانه فارغ التحصیلان علاقمند به استفاده کامپیوتر در اموزش
peremptory undertaking
تعهد خواهان باارائه دلیل در اولین جلسه بعدی دادگاه
rom
دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان قطعه ROM با فرفیت بالا استفاده میشود. داده به صورت دودویی ذخیره میشود به صورت سوراخهای حکاکی شده روی سطح آن که سپس توسط لیزر خوانده می شوند
line astern
صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
chargeable accessions
استخدام به صورت پرسنل کادر استخدام به صورت پیمانی
walkthrough
جلسه بررسی که در ان یک مرحله از توسعه سیستم یابرنامه برای معرفی کردن خطاها مرور میشود
dat
سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
skull practice
کلاس تعلیم فنون مسابقه جلسه مشورت درباره مسابقه
pourparley
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparler
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
briefing direction
دستورالعمل اجرای توجیه دستورالعمل جلسه توجیهی
dye analysis
[آنالیز کردن رنگینه های بکار رفته در فرش جهت تعیین طول عمر فرش و سابقه تاریخی نوع رنگینه]
Ushak medallion
ترنج عشاق
[این ترنج مربوط به شهری به همین نام در ترکیه است که دارای سابقه پانصد ساله در بافت فرش است.]
basic
بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
basics
بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
approach formation
صورت بندی تقرب به باند صورت بندی تقرب به دشمن
automatic programming
روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
Khotan rug
فرش ختن
[این شهر در جنوب ترکستان چین واقع می باشد و سابقه سیصد ساله در فرش بافی دارد. اکثر لچک های ترنجی را منسوب به این منطقه می دانند و از پودهای پشمی و گاه نخ های زربفت در طرح ها استفاده می شود.]
Tibet
تبت
[این ناحیه با کشورهای چین، هند و نپال همسایه بوده و فرش آن بیشتر تحت تاثیر چین قرار داشته است.سابقه فرش بافی در آن حدود سیصد سال می باشد. نقش ببر از طرح های اصلی فرش تبت است.]
conformational isomers
هم صورت
faces
صورت
invoice
صورت
images
صورت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com