English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
inventory صورت دارایی موجودی
Other Matches
inventory از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
inventory reconciliation تطابق موجودی با دارایی یکان
appreciations افزایش ارزش دارایی و موجودی
appreciation افزایش ارزش دارایی و موجودی
to take an inventory of صورت دارایی
draw up inventory تنظیم صورت دارایی
To take an invevtory. صورت برداری کردن ( موجودی گرفتن )
to take inventory صورت سالیانه از کالای موجودی برداشتن
economizing صرفه جویی در دارایی حداکثر استفاده را از دارایی موجود کردن
foreign attachment توقیف دارایی شخص بیگانه یاغائب ازمحل دارایی
earmarked stock موجودی تخصیص یافته موجودی اختصاصی
perpetual inventory فهرست دائمی موجودی موجودی دائم
stock evaluation بررسی موجودی انبار ارزیابی موجودی
stockades جزء موجودی نگهداشتن موجودی انبار
stockade جزء موجودی نگهداشتن موجودی انبار
he inherited a large fortune دارایی زیادی بمیراث برد دارایی زیادی به او رسید
financing رسته دارایی دارایی
finances رسته دارایی دارایی
finance رسته دارایی دارایی
financed رسته دارایی دارایی
stocked موجودی موجودی کالا
stock موجودی موجودی کالا
periodic stock check کنترل متناوب موجودی کنترل موجودی در دورههای متناوب
local چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
locals چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
printer وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printers وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
plastic bubble keyboard صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
packets روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packet روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
numeric که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
finance دارایی
wealth دارایی
finances دارایی
portfolio دارایی
purse دارایی
holding دارایی
pursed دارایی
purses دارایی
financed دارایی
pursing دارایی
fortunes دارایی
financing دارایی
asset دارایی
estate دارایی
estates دارایی
fortune دارایی
property دارایی
portfolios دارایی
means دارایی
possession دارایی
stock موجودی
balance in hand موجودی
assets موجودی
stocked موجودی
holding موجودی
repertoire موجودی
store موجودی
storing موجودی
supplies موجودی
minimum stock level موجودی
assets مایملک دارایی
liabilities and assets بدهی و دارایی
circulating asset دارایی در گردش
circulating asset دارایی جاری
private property دارایی شخصی
financial agency اداره دارایی
inventory دفتر دارایی
finance officer افسر دارایی
assets and equities دارایی ودیون
equity دارایی شرکاء
hab داشتن دارایی
capital goods دارایی ثابت
Chancellor of the Exchequer وزیر دارایی
Chancellors of the Exchequer وزیر دارایی
hereditament دارایی غیرمنقول
temporality دارایی دینوی
property tax مالیات دارایی
cham cell or of the e. وزیر دارایی
finance office اداره دارایی
finance ministry وزارت دارایی
fortune دارایی ثروت
current assets دارایی جاری
installation property دارایی قسمت
thing اسباب دارایی
money bag دارایی دولت
ministry of f. وزارت دارایی
weals ثروت دارایی
weal ثروت دارایی
current asset دارایی جاری
intendant پیشکار دارایی
personalty دارایی شخصی
personal state دارایی منقول
fortunes دارایی ثروت
the furniture of ones pocket دارایی جیب
possession دارایی متصرفات
personal chattels دارایی منقول
equities دارایی شرکاء
funded موجودی دارائی
business inventories موجودی تجاری
safety stock موجودی تضمینی
active stock موجودی فعال
out of stock;ex stock از موجودی یاذخیره
buffer stock موجودی احتیاطی
valuation of stock ارزیابی موجودی
inventory management مدیریت موجودی
quick assets موجودی نقدشو
stock adjustment تعدیل موجودی
fund موجودی سرمایه
fund موجودی دارائی
reserve stock موجودی ذخیره
buffer stock موجودی ذخیره
funded موجودی سرمایه
warehouse stock موجودی انبار
cycle stock موجودی فعال
stock account حساب موجودی
stocked موجودی انبار
complete inventory موجودی کامل
inventories موجودی کالا
stock accounting حسابداری موجودی
stock adjustment تطبیق موجودی
stocked موجودی ذخیره
stock audit حسابرسی موجودی
stock check کنترل موجودی
inventory موجودی کالا
excess stock موجودی مازاد
inventory لیست موجودی
inventory discrepancy اختلاف موجودی
instruction repertoire موجودی دستورالعمل
stock به موجودی افزودن
danger warning level حداقل موجودی
surplus stock موجودی اضافی
surplus stock موجودی مازاد
inventory control کنترل موجودی
stock موجودی ذخیره
stock موجودی انبار
stocked به موجودی افزودن
continuous inventory موجودی مستمر
consumable stock موجودی مصرفی
idle stock موجودی بی مصرف
inventory فهرست موجودی
exhaust bin level فاقد موجودی
supplied موجودی جایگیرموقتی
stock record سابقه موجودی
stock valuation ارزیابی موجودی
capital stock موجودی سرمایه
supplied موجودی لزوم
financial assets موجودی مالی
supply موجودی لزوم
supply موجودی جایگیرموقتی
stock taking رسیدگی به موجودی
supplying موجودی لزوم
exhaust bin level اتمام موجودی
stock control کنترل موجودی
supplying موجودی جایگیرموقتی
barrage jamming تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
dedicated assets دارایی وقف شده
disinvestment خرج دارایی بی چیزی
financed قسمت مالی یا دارایی
holding دراختیار داشتن دارایی
financing قسمت مالی یا دارایی
capital account حساب دارایی وسرمایه
finance قسمت مالی یا دارایی
belonging متعلقات واموال دارایی
finances قسمت مالی یا دارایی
church warden متصدی دارایی کلیسا
private property دارایی شخصی بلامعارض
paraphernal وابسته به دارایی شخصی زن
jointure دارایی مشترک زن و شوهر
property book دفتر دارایی یکان
personal property دارایی شخصی منقول
immovable دارایی غیر منقول
real property دارایی غیر منقول
real account حساب دارایی غیرمنقول
to come into a property دارایی را بدست اوردن
hereditaments دارایی غیر منقول
personal chattels دارایی شخصی منقول
hotch سرجمع کردن دارایی
maximum stock حداکثر موجودی انبار
wardrobe اشکاف موجودی لباس
stock handling cost هزینه جابجایی موجودی
wardrobes اشکاف موجودی لباس
stock in trade موجودی کالای مغازه
portfolios موجودی اوراق بهادار
stock control کنترل موجودی انبار
spares stock موجودی لوازم یدکی
stock talking سیاهه برداری از موجودی
portfolio موجودی اوراق بهادار
safety stock موجودی ذخیره انبار
raw material stock موجودی مواد اولیه
stocked موجودی کالا ذخیره
inventory reconciliation تطبیق اسناد موجودی
to lay in a stock موجودی تهیه کردن
liabilities تعهد موجودی بانکی
liability تعهد موجودی بانکی
assets موجودی شخص ورشکسته
inventory ذخیره موجودی اماد
base stock control کنترل موجودی مبنا
raw stock موجودی مواد خام
continuous stock control کنترل مستمر موجودی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com