English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 223 (14 milliseconds)
English Persian
aspect صورت فاهر
aspects صورت فاهر
semblance صورت فاهر
outside appearance صورت فاهر
outward show صورت فاهر
Search result with all words
queried 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queries 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
query 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
querying 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
character نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
characters نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
reverse عملیات ریاضی که به صورت منط قی نوشته شده اند, وبنابراین عملگرپس از اعداد فاهر میشودونیازبه کروشه را ازبین می برد
reversed عملیات ریاضی که به صورت منط قی نوشته شده اند, وبنابراین عملگرپس از اعداد فاهر میشودونیازبه کروشه را ازبین می برد
reverses عملیات ریاضی که به صورت منط قی نوشته شده اند, وبنابراین عملگرپس از اعداد فاهر میشودونیازبه کروشه را ازبین می برد
reversing عملیات ریاضی که به صورت منط قی نوشته شده اند, وبنابراین عملگرپس از اعداد فاهر میشودونیازبه کروشه را ازبین می برد
format مرتب کردن متن به طوری که به صورت چاپی روی کاغذ فاهر شود
formats مرتب کردن متن به طوری که به صورت چاپی روی کاغذ فاهر شود
drawing tools مجموعه توابع در برنامه نقاشی که به کاربر امکان رسم میدهد. و به صورت نشانه هایی در میله ابزار فاهر میشود و شامل رسم دایره
exteriorize بصورت فاهرفهمیدن یا فهاندن صورت فاهر یا وجودخارجی دادن
keep up appearances فاهر خود را حفظ کردن صورت خود را با سیلی سرخ نگه داشتن
of the surface در صورت فاهر از بیرون
prefix notation عملیات ریاضی به صورت منط ق به طوری که عملگر پیش از عملوندها فاهر میشود و نیازی به کروشه نیست
pro forma برای صورت فاهر
Other Matches
inventory از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
locals چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
local چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
printers وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printer وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
plastic bubble keyboard صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
packet روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packets روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
numeric که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
barrage jamming تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
watts واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watt واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
discretionary آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
guize فاهر
surface فاهر
exteriority فاهر
surfaced فاهر
groomed فاهر
surfaces فاهر
manifest فاهر
faces فاهر
appearance فاهر
guise فاهر
appearances فاهر
guises فاهر
mien فاهر
superficial فاهر
ostensible فاهر
external فاهر
squalid بد فاهر
externals فاهر
manifests فاهر
sensations فاهر
sensation فاهر
superficies فاهر
semblable فاهر
outside فاهر
outsides فاهر
manifesting فاهر
manifested فاهر
externally فاهر
face فاهر
the outward state فاهر
on the surface در فاهر
rind فاهر
rinds فاهر
apparent فاهر
affecter فاهر ساز
gloss جلوه فاهر
personal appearance وضع فاهر
appearances فاهر نمایش
spring فاهر شدن
appearance فاهر نمایش
outwardly برحسب فاهر
nominally بصورت فاهر
setting وضع فاهر
hues تصویر فاهر
hue تصویر فاهر
pro forma از لحاظ فاهر
simulation فاهر سازی
simulations فاهر سازی
faces فاهر منظر
outward show نمایش فاهر
face فاهر منظر
similitude بیرون فاهر
springs فاهر شدن
outsight فاهر بینی
trumpery خوش فاهر
garb کسوت فاهر
hermaphrodites خنثی فاهر
hermaphrodite خنثی فاهر
exposed فاهر شده
surface رویه فاهر
seems فاهر شدن
seemed فاهر شدن
seem فاهر شدن
turn-ups فاهر شدن
surfaces رویه فاهر
in outward show بصورت فاهر
turn up فاهر شدن
formalist فاهر پرست
surfaced رویه فاهر
the out ward eye چشم فاهر
the outward man انسان فاهر
looks فاهر شدن
looked فاهر شدن
look فاهر شدن
habits مشرب فاهر
habit مشرب فاهر
to make ones a فاهر شدن
to out ward seeming برحسب فاهر
settings وضع فاهر
merged دشمن فاهر شد
turned out فاهر لباسیکهفردیبرتندارد
rom دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان قطعه ROM با فرفیت بالا استفاده میشود. داده به صورت دودویی ذخیره میشود به صورت سوراخهای حکاکی شده روی سطح آن که سپس توسط لیزر خوانده می شوند
chargeable accessions استخدام به صورت پرسنل کادر استخدام به صورت پیمانی
line astern صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
exposures فاهر شدن عکس
show up <idiom> فاهر شدن ،رسیدن
seeming فاهر نما زیبایی
for a sake برای حفظ فاهر
the outer man وضع فاهر شخص
develop فاهر کردن عکس
develops فاهر کردن عکس
phantasm فاهر فریبنده سایه
outward things جهان برونی یا فاهر
on the surface درصورت فاهر از بیرون
verisimilar دارای فاهر حقیقی
affectedly از روی فاهر سازی
judge by appearances حکم به فاهر کردن
exposure فاهر شدن عکس
to keep up appearances حفظ فاهر کردن
outed رفتن فاهر شدن
resurfaces دوباره فاهر شدن
prima facie evidence مدرک به فاهر قاطع
phantom منظر فاهر فریبنده
out- رفتن فاهر شدن
out رفتن فاهر شدن
resurfaced دوباره فاهر شدن
pro forma منباب فاهر فاهری
resurface دوباره فاهر شدن
phantoms منظر فاهر فریبنده
stuffed shirt ادم خوش فاهر وتوخالی
hued دارای فاهر ونمای مخصوص
cycles بصورت متناوب فاهر شدن
aspect روش فاهر سازی چیزی
rounding ایجاد یک حرف با فاهر بهتر
cycled بصورت متناوب فاهر شدن
cycled :بصورت دورانی فاهر شدن
aspects روش فاهر سازی چیزی
scarious دارای فاهر خشک وپلاسیده
cycles :بصورت دورانی فاهر شدن
notations که عملگر پس از عملوند فاهر میشود
acronical فاهر شونده در غروب افولی
cycle :بصورت دورانی فاهر شدن
opportunity target هدفی که غیرمنتظره فاهر میشود
look فاهر بنظرامدن مراقب بودن
projects فاهر کردن نشان دادن
projected فاهر کردن نشان دادن
to evolve a fact چگونگی امری را فاهر کردن
looked فاهر بنظرامدن مراقب بودن
looks فاهر بنظرامدن مراقب بودن
sterling فاهر وباطن یکی واقعی
turn up <idiom> به طور ناگهانی فاهر شدن
cycle بصورت متناوب فاهر شدن
reasonable and probable cause علت معقول و به فاهر درست
specious دارای فاهر زیبا وفریبنده
deponont در فاهر مجهول و در باطن معلوم
acronichal فاهر شونده در غروب افولی
stuffed shirts ادم خوش فاهر وتوخالی
notation که عملگر پس از عملوند فاهر میشود
project فاهر کردن نشان دادن
paradoxical در فاهر مهمل و درواقع درست
i did it for show برای نمایش یا فاهر ان کاررا کردم
developers فاهر کننده عکس توسعه دهنده
successive آنچه یکی پس از دیگری فاهر میشود
developer فاهر کننده عکس توسعه دهنده
pop up <idiom> غیر منتظره یا ناگهانی فاهر شدن
dat سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
page نمایش گرافیکی فاهر صفحه هنگام چاپ
deusexmachina شخص یا چیزی که بطور غیرمترقبه فاهر میشود
disposure درمعرض دید قرار گرفتن فاهر شدن
whited ادم بد باطن و خوش فاهر چیز گرانبها
outwardness کیفیت فاهر دلبستگی بچیزهای خارجی یامادی
pages نمایش گرافیکی فاهر صفحه هنگام چاپ
proteranthous دارای گلهاییکه قبل از برگ فاهر گردد
paged نمایش گرافیکی فاهر صفحه هنگام چاپ
clothes horse کسی که بیش از حد به لباس و فاهر خود توجه دارد
print فاهر نوشتن در برخی چاپگرها یا برای متنهای خاص
expose در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
prints فاهر نوشتن در برخی چاپگرها یا برای متنهای خاص
textualism اهمیت دادن به لفظ یا معنی فاهر انتقاد لفظی
clothes horses کسی که بیش از حد به لباس و فاهر خود توجه دارد
printed فاهر نوشتن در برخی چاپگرها یا برای متنهای خاص
exposes در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
formalism اعتقاد به حفظ فاهر وقالبهای موجود در کلیه امور
exposing در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
exposure در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
exposures در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
latensification تقویت عکس فاهر شده عکاسی بوسیله مواد شیمیایی
generation زبان هایی که فاهر خوب برای کاربردارند و هوشمند نیستند
clustering مجموعهای از عناصر که در یک خط ترتیبی فاهر می شوند و یک جدول دستیابی دارند
generations زبان هایی که فاهر خوب برای کاربردارند و هوشمند نیستند
transients وضعیت یا سیگنالی که برای مدت زمان کوتاهی فاهر شود
transient وضعیت یا سیگنالی که برای مدت زمان کوتاهی فاهر شود
damask سیاهی و یارنگی که براثر خوردگی روی فولاد صیقلی فاهر میشود
VBScript مجموعه دستورات برنامه نویسی که در یکک صفحه وب معمولی فاهر می شوند,
time تا نتیجه در صفحه فاهر شود.2-سرعتی که سیستم به درخواستی پاسخ میدهد
timed تا نتیجه در صفحه فاهر شود.2-سرعتی که سیستم به درخواستی پاسخ میدهد
debutant نوازنده یا ناطقی که برای نخستین بار در جلو عموم فاهر میشود
times تا نتیجه در صفحه فاهر شود.2-سرعتی که سیستم به درخواستی پاسخ میدهد
drop down menu منویی که زیر عنوان منور دیگر در هنگام انتخاب فاهر میشود
mysticism مسائلی که فهم انها از حدود توانایی حواس فاهر خارج باشد
previewer خصوصیاتی که به کاربر امکان می دهند تا فاهر کاغذ را پیش از چاپ ببیند
thunderhead توده ابری که حاشیه اش سفیداست وقبل از رعد وبرق دراسمان فاهر میشود
cursors علامتی در صفحه نمایش که محل بعدی فاهر شدن حرف را نشان میدهد
cursor علامتی در صفحه نمایش که محل بعدی فاهر شدن حرف را نشان میدهد
responses و نتیجه فاهر شده روی صفحه . 2-سرعتی که یک سیستم به محرک پاسخ میدهد
response و نتیجه فاهر شده روی صفحه . 2-سرعتی که یک سیستم به محرک پاسخ میدهد
blue key نقطه کمکی ابی برای تنظیم عکس در موقع فاهر کردن فیلم
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com