Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (2 milliseconds)
English	Persian
concussive	ضربت زننده صدمه زننده
Other Matches
swatter	ضربت سخت زننده
lunger	ضربت زننده جهش کننده
clappers	کف زننده
nippy	زننده
applauder	کف زننده
repeller	زننده
repercussive	پس زننده
scabrous	زننده
hideous	زننده
forbidding	زننده
loathsome	زننده
wetter	نم زننده
knockers	زننده
bitten	زننده
vilest	زننده
shuffler	زننده
beater	زننده
pit a pat	زننده
squalid	زننده
clapper	کف زننده
biting	زننده
strikingly	زننده
striking	زننده
acrid	زننده
pungent	زننده
garish	زننده
prickling	زننده
poignant	زننده
stinking	زننده
pinching	زننده
loathful	زننده
odoriferous	زننده
percutient	زننده
viler	زننده
vile	زننده
tarts	زننده
strikers	زننده
repellents	زننده
nastier	زننده
mordant	زننده
unlovely	زننده
nauseam	زننده
starring	زننده
striker	زننده
staring	زننده
knocker	زننده
repellent	زننده
tart	زننده
water repellent	پس زننده اب
acrimonious	زننده
nasty	زننده
nastiest	زننده
nasties	زننده
scintillating	جرقه زننده
pickier	ضربه زننده
flagellator	تازیانه زننده
flagellator	شلاق زننده
gaunt	زننده ساختن
gaunt	زننده بی ثمر
gasper	نفس زننده
garishly	بطور زننده
trudger	قدم زننده
galssy	بی نور زننده
flogger	زننده شلاق
flogger	تازیانه زننده
glare	روشنایی زننده
glared	روشنایی زننده
glares	روشنایی زننده
repulsive	زننده تنفراور
germinant	جوانه زننده
pickiest	ضربه زننده
acrimoniousness	سخن زننده
picky	ضربه زننده
accusant	تهمت زننده
fizzy	جوش زننده
accusers	تهمت زننده
bubblier	جوش زننده
repugnant	تنفرانگیز زننده
bubbliest	جوش زننده
bubbly	جوش زننده
accuser	تهمت زننده
appellant	تهمت زننده
beater	کتک زننده
revolting	بهم زننده
estimator	تخمین زننده
dozer	چرت زننده
disturber	برهم زننده
coruscant	برق زننده
cornerman	زننده کرنر
catterer	چهچه زننده
calumnious	تهمت زننده
calumniator	افترا زننده
crying	جار زننده
harsh	ناگوار زننده
scintillator	جرقه زننده
libellant	تهمت زننده
libelant	تهمت زننده
lasher n	سد شلاق زننده
knotter	گره زننده
kicker	زننده ضربه با پا
inveigler	گول زننده
seasoner	چاشنی زننده
puddler	بهم زننده
scintillant	جرقه زننده
pricker	سیخ زننده
harsher	ناگوار زننده
harshest	ناگوار زننده
pertubative	برهم زننده
pacer	گام زننده
scarifier	تیغ زننده
napper	چرت زننده
malodor	بوی زننده
slumberer	چرت زننده
howlers	جیغ زننده
howler	جیغ زننده
shouter	فریاد زننده
sourish	به ترشی زننده
spicily	بطور زننده
staring red	قرمز زننده
strider	گام زننده
tacker	میخ زننده
tacker	کوک زننده
sharp	زننده زیرک
shackler	بخو زننده
seasoner	ادویه زننده
callers	صدا زننده
caller	صدا زننده
sharpest	زننده زیرک
ad nauseam	بسیار زننده
sharps	زننده زیرک
poignantly	بطور تیزیا زننده
luridly	کم رنگ وپریده زننده
lurid	کم رنگ وپریده زننده
pungently	بطور زننده یا تند
rankly	بطور زننده یابدبو
rakish	فاجر جلف و زننده
repulsively	بطور زننده یا دافع
mawkish	بطور زننده احساساتی
fetid	دارای بوی زننده
sewers	اگو بخیه زننده
hydromancer	تفال زننده بوسیله اب
indign	زننده بدون استحقاق
reddish	مایل بسرخی زننده
boiling	جوش زننده خشمناک
stench	بوی زننده تعفن
fulsome	زننده اغراق امیز
incisive speech	سخن تند یا زننده
invection	سخن سخت زننده
greeny	بسبزی زننده سبزفام
trusser	چوب بست زننده
stenches	بوی زننده تعفن
sewer	اگو بخیه زننده
inoffensively	بی انکه زننده باشد
shocks	صدمه ضربت
shocked	صدمه ضربت
shock	صدمه ضربت
prankster	کسیکه شوخی زننده کند
wheeler	دور زننده چرخ دار
stirring	بهم زننده هیجان اور
pranksters	کسیکه شوخی زننده کند
harsh color	رنگ تند و ناملایم و زننده
compound riposte	ضد حمله با یک یا دو حرکت گول زننده
sharp tongued	بکار برنده سخنان زننده
deceptive	گول زننده فریب امیز
prank	شوخی زننده تزئین کردن
inside of the foot kick	بغل پای ضربه زننده
loathly	زننده بطور نفرت انگیز
nippingly	بطور زننده یا طعنه امیز
pranks	شوخی زننده تزئین کردن
smacking	سیلی زننده خوش طعم
smacker	سیلی زننده خوش طعم
fanner	قرقی یا باز کوچک باد زننده
broiler	بهم زننده جوجه یا پرنده کبابی
out flanking	دور زننده احاطه کننده جناح
volleyer	زننده توپ در هوا قبل ازبرخورد با زمین
tickler	بهم زننده تحریک کننده قمقمه کوچک
typeball	یک عنصر ضربه زننده ماشین تحریر که شامل تمام کاراکترهای قابل استفاده میباشد
lusciously	بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
horridly	بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
incisively	بطور نافذ بطور زننده
pit a pat	بال بال زننده تپیدن
bump	ضربت ضربت حاصله دراثر تکان سخت
shocked	ضربت زدن ضربت عمل غافلگیری
shocks	ضربت زدن ضربت عمل غافلگیری
shock	ضربت زدن ضربت عمل غافلگیری
whacks	صدای ضربت ضربت
whack	صدای ضربت ضربت
injuriousness	صدمه
harms	صدمه
harming	صدمه
harmed	صدمه
harm	صدمه
hurtless	بی صدمه
harmfulness	صدمه
maim	صدمه
maimed	صدمه
maiming	صدمه
casualty	صدمه
casualties	صدمه
hardships	صدمه

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com